بیست و ششم رمضان ۱۳۹۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
خداوند، مهربانی میان مردم را دوست میدارد و انفاق، دلها را با هم مهربان میکند و موجب میشود مردم میلِ بیشتری به دین پیدا کنند. اگر دولتی به مردم رسیدگی کند؛ فقط به فکرِ جیبِ خود نباشد؛ دستِ دزدان را کوتاه کند؛ فقر را از میان بردارد؛ به جوانها رسیدگی کند و معاشِ زندگی مردم را بهنحو صحیح تأمین کند، یقیناً میان مردم دوستی ایجاد میشود و مهمترین چیزی که میتواند مکرِ دشمنان را از بین ببرد، همین دوستی و اتحادِ بین مردم است. خدا کسانی را که در پی ایجاد محبّت بین مردمند، دوست میدارد و محبّتی از این شخص در دل مردم قرار میدهد.
دانلود فایل های صوتی رمضان ۱۳۹۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
بیست و ششم رمضان ۱۳۹۶ – ۱۴۳۸ | تفسیر سوره حدید جلسه ۱۷ – آیه ۱۰ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۳۱
حکمت ۳۱ نهج البلاغه
«الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ … وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ وَ غَوْرِ الْعِلْمِ وَ زُهْرَهِ الْحُکْمِ وَ رَسَاخَهِ الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُکْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً»
«عدل بر چهار پایه استوار است: فهمِ قوی، فرورفتن در علم، داورى نیکو و استواری در شکیبایى.
آنکه درست فهمید، به اعماقِ علم رسید و آنکه به اعماقِ علم رسید، از چشمۀ زلالِ شریعت نوشید، و کسى که صبر کرد، در کارش زیادهروى نکرد و با نیکنامى در میان مردم زندگى کرد.»
غَائِصِ الْفَهْمِ؛ یعنی فهمی که خیلی قوی باشد و فهم عادی نباشد. کسیکه میخواهد خدا را بشناسد، در خود فرو میرود؛ فکر میکند؛ به مطالبِ صحیح گوش میدهد تا بهتدریج خدا به او فهم دهد؛ این میشود «غائصِ الفهم» یعنی فهمی که در اثر فرورفتن بهدست میآید.
وَ غَوْرِ الْعِلْمِ؛ فرورفتن در علم یعنی بهعنوانمثال وقتی انسان علم پیدا میکند که معاد حق است، این علم آثاری برایش در پی دارد؛ ازجمله اینکه کاری نمی کند که فردا مؤاخذه شود یا مانع پیشرفتش شود.
وَ زُهْرَهِ الْحُکْمِ؛ وقتی قاضی میخواهد حکمی کند، باید حکمش نورانیت داشته باشد؛ برای خدا باشد، نه برپایۀ مادیات.
وَ رَسَاخَهِ الْحِلْمِ؛ حلمش زیاد باشد و درونش رسوخ کرده باشد.
فَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ؛ کسیکه فهمش به خدا زیاد شد، «غور العلم» را ملتفت میشود. وقتی توحید خدای تعالی را فهمید و صفاتِ عالی او راشناخت و در جانش قرار گرفت، میفهمد فرورفتن در علم یعنی چه و چگونه است. از یکتایی خدا بیتفاوت رد نمیشود؛ یعنی فقط در زبانش نیست؛ سعی میکند آثاری از این علم را در خود ببیند. یکی از آثارِ این علم این است که خودش را میتراشد؛ یعنی میفهمد خدا همهکاره است، نه خودش.
وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُکْمِ؛ وقتی در علم وارد شد، حکمی که از او صادر میشود برحق است وقتی میخواهد حرفِ مهمی بزند، از راهی که خدای تعالی معیّن کرده، بیرون نمیرود؛ از قرآن و سنّت و از فهمی که خدا نصیبش کرده، بیرون نمیرود.
وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ یُفَرِّطْ فِی أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِی النَّاسِ حَمِیداً؛ کسی که بردبار و خودنگهدار است، در بین مردم عزت پیدا میکند، البته نه عزتی که بهخاطرِ پول و مقام در چشمِ مردم ایجاد میشود، بلکه عزتی که بهخاطرِ خوبیها، در قلب مردم مینشیند.
به مناسبتِ این روایت، ادامۀ حدیثِ عنوانِ بصری که چند روز پیش خوانده شد و بیارتباط با این فقرات نیست، تقدیم میشود:
عنوان گوید: گفتم: یا اباعبداللّه! مرا نصیحتى فرما!
فرمود: تو را به نُه چیز سفارش مىکنم و این نُه چیز سفارش من است به همۀ پویندگان راه خدا و از خدا مىخواهم تو را در عمل به آنها توفیق دهد؛ سه چیز در تربیّت نفس؛ سه چیز در بردبارى و سه چیز در علم است. آنها را به خاطر بسپار و در مورد آنها سهلانگارى مکن!
عنوان گوید: دلم را براى شنیدن آماده ساختم.
فرمود: امّا سه وصیّتى که به «تربیّت نفس» مربوط مىشود: آنچه را اشتها ندارى، نخور! زیرا موجب حماقت و نادانى مىشود. تا گرسنه نشدى، غذا نخور و هرگاه خواستى غذا بخورى، غذایت حلال باشد؛ «بسم اللّه» بگو و به یاد آور سخن رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله را که فرمود: «آدمى ظرفى بدتر از شکمش پر نکند. پس چون ناچار به آن است، یکسوم آن را براى غذا، یکسومش را براى نوشیدنى و یکسوم دیگر را براى نفس کشیدن بگذارد.»
امّا آن سه خصلت که در «بردبارى» است: اگر کسى به تو گفت: اگر یکى بگویى، ده تا مىشنوى، بگو: اگر ده تا بگویى، یکى هم نمىشنوى. اگر کسى دشنامت داد، بگو: اگر تو راست مىگویى، از خدا مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگویى، از خدا مىخواهم تو را ببخشد. اگر کسى تو را تهدید نمود، تو او را اندرز ده و برایش دعا کن!
و امّا آن سه خصلت که در «علم» است: آنچه را نمىدانى، از علما بپرس و هرگز براى سرزنش و آزمایش آنها سؤال نکن! از عمل کردن به رأى خود برحذر باش و در هرچه احتیاط را مناسب مىبینى، احتیاط کن! از فتوا دادن بگریز؛ همانطور که از شیر مىگریزى و گردن خود را پل عبور مردم قرار مده!
بعد فرمود: اینک برخیز و برو یا اباعبداللّه! من نصایح خود را به تو گفتم. مزاحم ذکر گفتنم نشو؛ زیرا من بر اوقاتم مواظبم، والسلام. (مشکاهالأنوار، ۳۲۵)
«حماقت» یعنی نفهمی در امور معنوی. هرچه میگویی علتِ یکتایی خدا این است؛ معاد اینطور است، در اثر حماقتی که دارد، نمیفهمد. شکم وقتی پر شود، دیگر انسان چیزی نمیفهمد. پر کردن شکم، اگر موجب مرض شود، حرام، وگرنه مکروه است. نگهداشتنِ شکم از پرخوری نوعی ریاضت است، علیالخصوص وقتی غذای خوشمزهای در سفره باشد.
رعایت آنچه دربارۀ حلم امام فرمود، کارِ آسانی نیست، مخصوصاً برای زن و شوهر، خواهر و برادر و نیز رفقا و دوستان، امّا رعایت کردنش، انسان را مهذب میکند.
اینکه فرمود «از عمل کردن به رأى خود برحذر باش» یعنی خودرأی نباش؛ در کارهایت جانب احتیاط را رعایت کن و فوراً به محض آنکه چیزی به ذهنت رسید، انجام نده. کمی صبر کن؛ فکر کن و با اهل خبره مشورت کن؛ چهبسا خدا خیر را بر زبان آنها جاری کند.
«از فتوا دادن بگریز»؛ یعنی وقتی بر قرآن و سنّت احاطه نداری، از پیشِ خود فتوا نده! مسأله را بپرس و پاسخِ دقیقِ علمی بده. در احکام شرع نیز دروغ بستن به خدا و پیامبر، روزه را باطل میکند.
تفسیر سوره حدید جلسه ۱۷ – آیه ۱۰
وَ مٰا لَکُمْ أَلاّٰ تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اَللّهِ وَ لِلّٰهِ مِیرٰاثُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ لاٰ یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ اَلْفَتْحِ وَ قٰاتَلَ أُولٰئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَهً مِنَ اَلَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قٰاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اَللّهُ اَلْحُسْنىٰ وَ اَللّهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿حدید، ۱۰﴾
شما را چه میشود که در راه خدا انفاق نمیکنید، درحالیکه میراثِ آسمانها و زمین از آنِ خداست. کسانی از شما که قبلاز فتح مکه انفاق و جهاد کردند با دیگران یکسان نیستند. آنان درجاتشان بزرگتر است نسبت به کسانی که بعداز آن انفاق کردند و جنگیدند و خدا به همه وعدۀ نیکو داده است و خدا به آنچه میکنید آگاه است.
میراثِ آسمانها و زمین به خدا میرسد. همین امروز هم متعلق به خداست، اگر کسی بفهمد. آنچه خدا در اختیار بشر قرار داده، برای امتحان است.
انفاق در قرآن
در قرآن کریم حدود شصت مرتبه صحبت از انفاق به میان آمده است.
در سورۀ بقره میفرماید:
﴿اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰهَ وَ مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ ﴿بقره، ۳)
«آنان که به غیب ایمان دارند و نماز بهپا مىدارند و از آنچه روزیشان کردیم، انفاق مىکنند.»
در این آیه خداوند، انفاق را به همراه نماز، از صفاتِ متقین دانسته، قبل از معاد و هدایت به آن میپردازد. نظیر این آیه باز هم آمده است. در سورۀ آلعمران میفرماید:
﴿لَنْ تَنٰالُوا اَلْبِرَّ حَتّٰى تُنْفِقُوا مِمّٰا تُحِبُّونَ وَ مٰا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْءٍ فَإِنَّ اَللّهَ بِهِ عَلِیمٌ﴾ ﴿آلعمران، ۹۲)
«هرگز به «نیکى» دست نمىیابید، مگر از آنچه دوست دارید، انفاق کنید و از هرچه انفاق کنید، خداوند بدان آگاه است.»
«بِرّ» یعنی نیکویی درون و نیکویی اعمال. رسید به این نیکوییها منوط به انفاق است.
﴿وَ سٰارِعُوا إِلىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی اَلسَّرّٰاءِ وَ اَلضَّرّٰاءِ وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ وَ اَللّٰهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ﴾ ﴿آلعمران، ۱۳۴ و ۱۳۵)
«و بشتابید به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن آسمانها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است همانان که در توانگرى و تنگدستى انفاق مىکنند و خشم خود را فرومىبرند و از خطاى مردم مىگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
بهشتی که خدا توصیف میکند، وعدۀ متقینی است که نخستین ویژگی آنها، انفاق در حال تنگدستی و توانگری است. دیگر خصوصیات آنها این است که با مردم خوشخُلقند؛ خشمِ خود را فرومیبرند، مخصوصاً زن و شوهر نسبت به هم، نسبت به فرزندان و فرزندان نسبت به پدر و مادر. کسیکه خشم خود را فرومیبرد و گذشت دارد، در زمرۀ «محسنین» قرار دارد.
در سورۀ سبأ میفرماید:
﴿قُلْ إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ یَقْدِرُ لَهُ وَ مٰا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلرّٰازِقِینَ﴾ ﴿سبأ، ۳۹)
«بگو: پروردگار من رزقِ هرکدام از بندگانش را بخواهد وسعت میهد یا تنگ میگرداند و هرچه انفاق کنید، او جایگزین میکند و او بهترین روزیدهندگان است.»
اگر کسی از سر اخلاص انفاق کند و بعداز پرداختِ وجوهاتِ واجب، انفاقِ مستحب هم داشته باشد، خداوند جایگزینِ مالش میشود.
در سورۀ فاطر میفرماید:
﴿إِنَّ اَلَّذِینَ یَتْلُونَ کِتٰابَ اَللّهِ وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰهَ وَ أَنْفَقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِرًّا وَ عَلاٰنِیَهً یَرْجُونَ تِجٰارَهً لَنْ تَبُورَ﴾ ﴿فاطر، ۲۹)
«کسانیکه کتابِ خدا را میخوانند و نماز بهپا میدارند و از آنچه روزیشان کردیم، پنهان و آشکار انفاق میکنند، به تجارتی امید بستهاند که زیانی ندارد.»
در سورۀ ابراهیم میفرماید:
﴿قُلْ لِعِبٰادِیَ اَلَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا اَلصَّلاٰهَ وَ یُنْفِقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِرًّا وَ عَلاٰنِیَهً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لاٰ بَیْعٌ فِیهِ وَ لاٰ خِلاٰلٌ﴾ ﴿ابراهیم، ۳۱)
«به بندگانِ من که ایمان آوردهاند بگو نماز بهپا دارند و از آنچه روزیشان کردیم در نهان و آشکار انفاق کنند، پیشاز آنکه روزی بیاید که نه داد و ستدی در آن باشد و نه دوستی و رفاقتی.»
در سورۀ حج میفرماید:
﴿فَإِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ اَلْمُخْبِتِینَ اَلَّذِینَ إِذٰا ذُکِرَ اَللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اَلصّٰابِرِینَ عَلىٰ مٰا أَصٰابَهُمْ وَ اَلْمُقِیمِی اَلصَّلاٰهِ وَ مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ یُنْفِقُونَ﴾ ﴿حج، ۳۴ و ۳۵)
«خدای شما، خدای یکتاست. تسلیم او شوید و متواضعان را بشارت ده؛ کسانیکه چون یادِ خدا شود، دلهاشان بیمناک شود و به آنچه به آنها میرسد، بردبارند و بهپادارندگان نمازند و از آنچه روزیشان کردیم، انفاق میکنند.»
«مُخْبِت» یعنی عاشق؛ کسیکه از شدتِ محبّت به خدا، در مقابل او متواضع و خاشع است. یکی از کلماتی که نهایتِ محبّت به خدای تعالی را میرساند، همین واژۀ «مُخبتین» است.
در سورۀ بقره میفرماید:
﴿مَثَلُ اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ فِی سَبِیلِ اَللّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنٰابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ وَ اَللّهُ یُضٰاعِفُ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ * اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ فِی سَبِیلِ اَللّهِ ثُمَّ لاٰ یُتْبِعُونَ مٰا أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لاٰ أَذىً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ * قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَهٌ خَیْرٌ مِنْ صَدَقَهٍ یَتْبَعُهٰا أَذىً وَ اَللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ * یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذىٰ کَالَّذِی یُنْفِقُ مٰالَهُ رِئٰاءَ اَلنّٰاسِ وَ لاٰ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوٰانٍ عَلَیْهِ تُرٰابٌ فَأَصٰابَهُ وٰابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لاٰ یَقْدِرُونَ عَلىٰ شَیْءٍ مِمّٰا کَسَبُوا وَ اَللّهُ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکٰافِرِینَ﴾ (بقره، ۲۶۲ تا ۲۶۴)
«مَثَل کسانىکه اموالشان را در راه خدا انفاق مىکنند، مانند دانهاى است که هفت خوشه مىرویاند و در هر خوشه، صد دانه است و خدا براى هرکس بخواهد، افزونتر مىکند و خدا گشایشگر و داناست. کسانىکه اموالِ خود را در راه خدا انفاق مىکنند و در پى انفاقى که کردهاند، منّت و آزارى ندارند، پاداشى نیکو نزد پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمناک مىشوند و نه اندوهى خواهند داشت. سخنِ نیکو و بخشش، بهتر از صدقهاى است که آزارى در پى داشته باشد و خدا بىنیاز و بردبار است. اى کسانىکه ایمان آوردهاید! صدقاتِ خود را با آزار و منّت باطل نکنید؛ مانند کسىکه براى ریا انفاق مىکند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد؛ مَثَل او مانند تختهسنگِ صافى است که خاکى بر آن نشسته؛ پس بارانى تند بر آن مىبارد و سنگِ سخت برجا مىماند. اینان از آنچه کردهاند سودى نبرند و خدا کافران را هدایت نخواهد کرد.»
امّا چرا خدای تعالی اینهمه به انفاق اهمیت میدهد و معمولاً بعد از تذکر به نماز، به آن اشاره و تشویق میکند؟
درواقع خدای تعالی دوست میدارد بندگانش با هم مهربان باشند و ضدیت و دشمنی با هم نداشته باشند. کسانی که محبّت اهل بیت دارند و پشتِ سر ایشان هستند، نباید بهخاطرِ مسائلِ جزئی بر سر هم بزنند. باید با هم توافق داشته باشند و با هم باشند، حتی با کسانی هم که دشمنِ اهل بیت نیستند امّا به دلایل مختلف از ولایت اهل بیت دورند، مهربان باشند؛ چهبسا با همین مهربانی، حق را پذیرفتند.با کسانی هم که در کشور اسلامی زندگی و طبقِ قانونِ اسلام عمل میکنند؛ مثل اهل کتاب، خوشرفتاری کنید.
خداوند، مهربانی میان مردم را دوست میدارد و انفاق، دلها را با هم مهربان میکند و موجب میشود مردم میلِ بیشتری به دین پیدا کنند. اگر دولتی به مردم رسیدگی کند؛ فقط به فکرِ جیبِ خود نباشد؛ دستِ دزدان را کوتاه کند؛ فقر را از میان بردارد؛ به جوانها رسیدگی کند و معاشِ زندگی مردم را بهنحو صحیح تأمین کند، یقیناً میان مردم دوستی ایجاد میشود و مهمترین چیزی که میتواند مکرِ دشمنان را از بین ببرد، همین دوستی و اتحادِ بین مردم است. خدا کسانی را که در پی ایجاد محبّت بین مردمند، دوست میدارد و محبّتی از این شخص در دل مردم قرار میدهد.
فریادرسى على علیهالسلام از تاجر کوفى
آیتاللَّه حلّى از ابن جوزى و دیگران از موثّقین عامّه و خاصّه نقل کردهاند:
در کوفه مردى بوده به نام ابوجعفرِ تاجر. از خصایصش این بوده از اوّل سال تا آخر سال، همه روزه هر سیّد فقیرى چیزى از او مىگرفته او در حساب على علیهالسلام مىنوشت و بابت خمس حساب مىکرد؛ چون حسن اخلاق و رفتار داشت، سادات زیاد به او رجوع مىکردند، بهطورىکه از حساب خمس مىگذشت. بعد اتّفاقاً این بنده خدا (ابوجعفر کوفى) ورشکست شد؛ کاملًا فقیر شد. رفت گوشۀ خانه نشست.
در خانه که نشسته بود، دفترِ سابق را مىآورد، بدهکارها را نگاه مىکرد؛ اگر مرده بودند اسمشان را خط مىزد و اگر زنده بودند، مىفرستاد عقبشان که ما اینقدر از تو طلب داریم، حالا هم گرفتاریم، آن وقت طرف چیزى مىداد. معیشتش به همین وضع مىگذشت.
روزى بیرونِ درِ منزلش نشسته بود، یکى از ناصبیها از آن دشمنهاى على علیهالسلام رد شد و شماتتى به او کرد؛ گرچه به نفع تاجر تمام شد. گفت: با آن بدهکار بزرگ على علیهالسلام چکار کردى؟ مسخره کرد.
ابوجعفر چیزى به او نگفت. از غصّه و حسرت بلند شد رفت در منزل گریه کرد. این تاجر محترم بعد خوابید در عالم رؤیا خاتم انبیاء محمّد مصطفى صلّیاللّهعلیهوآله و حسنین علیهماالسلام را دید. خاتم انبیاء رو کرد به حسنین فرمود:
پدرتان على کجاست؟ على علیهالسلام نزد محمّد صلّیاللّهعلیهوآله حاضر شد. فرمود: یا على! چرا بدهىات را نمىپردازى؟
عرض کرد: یا رسولاللَّه! الآن آوردهام. به تاجر فرمود: دستت را دراز کن! دستش را دراز کرد، کیسهاى پر از پول به دستش داد، فرمود: آخرتت هم محفوظ است.
از خواب بیدار مىشود، مىبیند کیسهاى پهلویش است. دست به کیسه مىزند صداى اشرفى مىدهد. تاریک هم هست صداى همسرش زد، گفت: چراغ بیاور. چرا غ آورد دید تمامش اشرفى است. همسرش باور نکرد تا بالأخره گفت: این عطاى على علیهالسلام است؛ زیرا على علیهالسلام فرمود: بدهى ام را آوردم. هم اکنون دفتر حساب را بیاور ببینیم چقدر از على علیهالسلام طلب داریم. سبحان اللَّه! همان شب، تمام بدهکاریها را جمع زد و پولها را هم شمرد، بدون اینکه یکدرهم کم یا زیاد باشد، مطابق است با آنچه از على علیهالسلام طلب داشته است. (معارفی از قرآن، ۱۸۲)