بیست و دوم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
بیست و دوم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۱/۲۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
صحبت از این فرازِ مناجاهالراجین از مناجاتها خمسهعشر حضرت زینالعابدین علیهالسلام بود: «وَ إِذَا أَمَّلَ مَا عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُنَاه» خدایا هرکس امید داشته باشد به آنچه نزد توست، او را به آرزویش میرسانی.
برخی از آیاتی که راجع به رجا و امید به خدای تعالی بود گفته شد و اکنون آیاتی دیگر:
در سورۀ زمر، آیۀ ۹ میفرماید:
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
«آیا کسی که ساعات شب را به عبادت پروردگار بهسر میبرد، در حال سجده و قیام و از آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است، بگو: آیا آنها که عالماند با آنها که جاهلاند برابرند؟ فقط صاحبان عقل متذکر میشوند.»
آنها که امید واقعی به رحمت پروردگار دارند، کار میکنند؛ یعنی کسی که میگوید من امید دارم خدا مرا ببخشد و بهشت ببرد و کنار ائمۀ اطهار بنشاند، امّا مراقب نمازهایش نباشد و در واجبات و محرمات کوتاهی کند، امید ندارد. این غرور است.
امید واقعی به رحمت خدا موجب عمل خالص میشود و انسان را وامی دارد به کار کردن. چطور کاسبها و تاجرانی که امید دارند به سود بزرگی برسند، شبانهروز کار میکنند و در خانه نمینشینند، کسی هم که امید دارد همنشین ائمۀ اطهار و اولیاء خدا شود، حتماً کار میکند.
در سورۀ فاطر، آیۀ ۲۹ میفرماید:
«إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً یَرْجُونَ تِجارَهً لَنْ تَبُورَ»
«آنان که کتاب خدا را میخوانند و نماز به پا میدارند و از آنچه روزیشان کردیم، پنهان و آشکار، انفاق میکنند، امید تجارتی دارند که هیچ زیان و زوالی ندارد.»
کتاب خدا فقط برای استخاره و روی طاقچه نیست، قرآن برای خواندن و عمل کردن است. اقامۀ نماز یعنی هم خود نماز میخوانند و هم دیگران را به آن تشویق میکنند.
امید باید همراه با عمل باشد، وگرنه امید واقعی نیست.
در سورۀ ممتحنه، آیۀ ۶ میفرماید:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»
«برای شما در زندگی آنان (ابراهیم و یارانش) سرمشقی نیکوست. برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند. و هرکس پشت کند، خدا بینیاز و ستوده است.»
قبل از این آیه صحبت از جناب ابراهیم و پیروانش بود که زندگی خودرا برای خدای تعالی گذاشتند و شبانهروز حواسشان به اعمال و انفاس خود بود.
اگر ما واقعاً امید به خدا و روز قیامت داریم، پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام و اولیاء بزرگ خدا برایمان اسوۀ حسنه هستند و باید دنبال ایشان باشیم.
کسی که امید به رحمت خدا و ثوابها و درجاتی دارد که خداوند برای مؤمنان و اهل تقوا قرار داده، حتماً از آنها که به خدا پشت کردند و کافر شدند بیزار است.
بررسی روایات
از امام باقر علیهالسلام روایت شده:
«وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِیٍ علیهالسلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ وَ هُوَ عَلَى مِنْبَرِهِ وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِیَ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَهِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلُقِهِ وَ الْکَفِّ عَنِ اغْتِیَابِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقْصِیرِهِ مِنْ رَجَائِهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیَابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیَدِهِ الْخَیْرَاتُ یَسْتَحْیِی أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ»[1]
در کتاب على علیهالسلام دیدیم که رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله بالاى منبر فرمودند: سوگند به خدایی که جز او کسی شایستۀ پرستش نیست، به هیچ مؤمنى خیر دنیا و آخرت داده نشد، جز به سبب حسنظنّش به خدا و امیدواریش به او و حسنخلقش و خودداری از غیبت کردنِ مؤمنان، و به خدایى که جز او کسی شایستۀ پرستش نیست، خدا هیچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نکند، مگر بهخاطر سوءظنّ به خدا و کوتاهى در امید به او و بدخُلقیش و غیبت کردن از مؤمنان. به خدایى که جز او احدی شایستۀ پرستش نیست، گمان هیچ بندهای به خدا نیکو نشود، جز اینکه خدا همراه گمان بندۀ مؤمن خود باشد؛ زیرا خدا کریم است و همه خیرات به دست اوست. او حیا میکند بندۀ مؤمنش به او حسنظنّ داشته باشد و او خلاف گمان و امید بنده رفتار کند، پس به خدا خوشبین باشید و بهسویش رغبت کنید.
پس اولاً: حسنظنّ داشته باشد. حسنظنّ به خدا یعنی بداند خدا او را رسوا نمیکند. اگر رسوا شد بهخاطر اعمال خود اوست که آنهم اگر توبه کند، خدا قبول میکند.
خداوند غنی است و بنایش بر لطف به بندگان است، لکن باید بیایند تا از لطف او بهرهمند شوند.
ثانیاً: امید به رحمت پروردگار داشته باشد؛ نگوید ما هرکاری کردیم فایدهای نداشت؛ هرچه نماز خواندیم و روزه گرفتیم، خدا اعتنا نکرد. این سوءظنّ به خداست.
ثالثاً: حسن خلق داشته باشد و با همه خوشرفتاری کند.
رابعاً: غیبت مؤمنان را نکند. آیا میشود کسی غیبت کند، آبروی مؤمنی را، ولو نزد یک نفر، ببرد، بعد هم امید داشته باشد خدا او را ببخشد؟
آبروی مؤمن مثل جانش است؛ یعنی وقتی آبروی کسی را ببرد مثل این است که او را کشته.
مؤمن هم لازم نیست حتماً سلمان و ابوذر باشد، هرکس اهل نماز و روزه است و خود را جزو مؤمنان میداند، غیبتش حرام است.
حضرت قسم میخورند که خدای تعالی پیش ظنّ بندۀ خویش است؛ یعنی همان طور که به او گمان داری با تو رفتار میکند. امّا نه گمان خیالی!
از امام رضا علیهالسلام روایت شده:
«أَحْسِنِ الظَّنَ بِاللَّهِ فَإِنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیْراً فَخَیْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»[2]
به خدا خوشگمان باشید؛ زیرا خدا میفرماید: من نزد گمان بندۀ مؤمن خویش هستم؛ اگر گمان او خوب باشد، خوب میشود و اگر شرّ باشد، شرّ میشود.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت در شرح کلمات قصار باباطاهر میفرماید:
«توقع از خدا داشتن و طمع از خدا داشتن خیلی خوب است. هرچه آدم طمعش به خدا بیشتر باشد، تفضل خدا به او بیشتر میشود، امّا نه انیکه موقعی که طمع دارد، به خدا بگوید من اهل هستم. حالا که من به خدای اجلّعالی توقع و طمع دارم که همۀ نعم خاصه را به من بدهد. طمع دارم بر خدا تا اهل شدنم فاصله دارد. طمّاع بودن نسبت به حضرت احدیت محبوب است، هرچه شخص طمعش به خدا زیادتر باشد، خوشا به حالش. «انا عند حسنظنّ عبدی المومن». هرچه آدم به خدا بیشتر حسنظنّ داشته باشد، خوشا به حالش، لکن معنایش این نیست که حالا که حسنظنّ زیاد به خدا دارم، پس من هم جزء آقایان محبینام، جزء آقایان مقرّبینم. پس من هم با جبرئیل نزدیکم. اینها خروج از دین است، اینها جهل است، اینها تنزل است.»
معنای حسنظنّ این نیست که چون گمانش به خدا خوب است، خدا او را همدرجۀ سلمان میکند.
در خطبۀ ۴۵ نهجالبلاغه از حضرت امیرالمؤمنین نقل شده که می فرماید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لَا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لَا مَأْیُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لَا مُسْتَنْکَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ الَّذِی لَا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَهٌ وَ لَا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَهٌ»
حمد خدایی را که نباید از رحمتش ناامید شد. هرکه هرچه گناهکار است، نباید از رحمت خدا مأیوس شود.
از رحمت خدا مأیوس نبودن علامت دارد، علامتش هم این است که انسان گناه نمیکند. کسی که گناه میکند امید یا حسنظنّ ندارد.
هرگز از نعمتش خالی نیستیم؛ سر تا پایمان نعمت خداست. در آمرزش نباید مأیوس بود. نباید بگوید خدا مرا نمیبخشد.
نباید از بندگیاش سر باز زد. ما بندۀ خدا هستیم چرا نماز نخوانیم و اطاعت خدا نکنیم!
آن خدایی که رحمتش همیشگی است و نعمتش نابود نمیشود.
آن حضرت در حکمت ۹۰ نهجالبلاغه علامت فقیه را اینطور بیان میفرماید:
«الْفَقِیهُ کُلُ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّه»
فقیه و هر کسی که میخواهد مردم را نصیحت کند اینطور است: اولاً: مردم را از رحمت خدای تعالی ناامید نمیکند. نباید مردم را از روح و رحمت خدای تعالی مأیوس کند، ولی اینطور هم نیست که بگوید هرکاری میخواهید بکنید، نماز نخوانید، روزه نگیرید، خدا می بخشد! این حرف آدم نادان است، نه حرف فقیه.
همچنین مردم را از مکر خدای تعالی در امان نمیگذارد. هم بشارت به آنها میدهد، هم ترس و هشدار.
مولانا دربارۀ رحمت پروردگار و بخشش و عنایت او اشعار زیادی سروده و اشعارش همه مطابق دعاهایی است که از اهلبیت علیهمالسلام صادر شده.
بنده گوید آنچه فرمودی بیان
صدچنانم صدچنانم صدچنان
خود تو پوشیدی بترها را به حلم
ورنه میدانی فضیحتها به علم
خدای تعالی همۀ غفلتهای ما را به پوشاند و کارهای زشتی که از ما صادر شد نادیده گرفت.
رو سپس کردم بدان محض کرم
سوی فعل خویشتن می ننگرم
سوی آن امید کردم روی خویش
که وجودم دادهای از پیش پیش
خدایا مگر ما چه داریم؟ وجود و هستی ما از توست و مابقی هم چیزی نیست. باید شبانهروز به این فکر باشیم و از خدا بخواهیم که به ما بفهماند چیزی نداریم.
چون شمارد جرم خود را و خطا
محض بخشایش درآید در عطا
کی ملائک بازآریدش به ما
که بُدستش چشم دل سوی رجا
به ملائکه میفرماید این بنده را بازگردانید که دلش بهسوی ماست.
لاابالیوار آزادش کنیم
وان خطاها را همه خط برزنیم
خدایا چیزی نداریم؛ نه نماز درستی، نه روزه درستی، نه دعای درستی. همین نمازی هم که میخوانیم حول و قوهاش از توست، علم و حفظش هم از توست.
دستگیرنده وی است و بردبار
دمبهدم آن دم از او امیدوار
رحمتش نه رحمت آدم بود
که مزاج رحم آدم غم بود
خداوند مثل انسانها نیست. انسانها هرچقدر کریم هم باشند، کارهایشان همراه با توقع است، غیر از پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام و مؤمنان خاص.
رحمتش سابق بُدست از قهر زان
تا ز رحمت گردد اهل امتحان
رحمتش بر قهر از آن سابق شده است
تا که سرمایه وجود آید به دست
سبق رحمت بر غضب هست ای فتی
لطف غالب زد در وصف خدا
حضرت زینالعابدین علیهالسلام در فراز دیگری از مناجاهالراجین میفرمایند:
وَ إِذَا أَقْبَلَ عَلَیْهِ قَرَّبَهُ وَ أَدْنَاه
هرگاه بندهای بهسوی او رو بیاورد، مقرّبش میکند و نزدیکش میفرماید.
چه باید کرد؟
این هم ماه رمضان تا چند روز دیگر تمام میشود. بالاخره باید چه کار کنیم؟
از یک طرف مقداری از عمرمان گذشته و مقداری هم که مانده نمیدانیم چقدر است. از طرف دیگر نمیدانیم از این اعمالی که انجام دادیم، چقدر قبول شده و پیشرفتمان چطور بوده. غفلتهایی هم که داریم اصلاح نکردیم.
امشب هم شب قدر است و مقدرات یک سالمان تعیین میشود. کاری از دستمان نمیآید جز اینکه بگوییم خدایا تا این مقدار عمرمان که گذشته از وضع خود بیخبریم، ولی یقین داریم که تو را دوست میداریم. پیامبر اکرم و علی مرتضی و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین را دوست میداریم.
نمیگوییم اگر در عاشورا بودیم حتماً میآمدیم، شاید هم میآمدیم، امّا حتماً دوست میداریم. چقدرش را نمیدانیم؛ اگر کم است، خدایا زیادش کن؛ اگر زیاد است، زیادترش کن.
علامت دوستیمان هم این است که زیارت میآییم. با هر وضعی هستیم، دلمان میخواهد به زیارت اهلبیت علیهمالسلام برویم. اگر بودند، خدمتشان میرفتیم و دست و پایشان را میبوسیدیم.
این دوستی در جان ما هست و خدایا این را یقین داریم که تو دوستان دوستانت را رها نمیکنی.
پس اولاً: در همین دنیا دستمان را بگیر و نگذار گناه وخطایی از ما سرنزند که باعث آبروریزی دنیا و آخرتمان شود. ما سعی میکنیم، ولی تو دستمان را بگیر! ما دو دشمن بزرگ داریم؛ شیطان و نفس.
ثانیاً: دم مرگ که نمیدانیم کی میآید، دستمان را بگیر. بالاخره مرگ برای همه است. هیچکس نمیتواند خود را از مرگ نجات دهد.
بنای خدا این است که هرکه آمد، برود. کسی از پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام و علی فاطمه زهرا بالاتر نیست، آنها هم رفتند. امام زمان هم باید برود.
ما هم روزی خواهیم رفت، امّا نمیدانیم کی و چطور. از خودت میخواهیم موقع مرگ حواست به ما باشد؛ دست ما را بگیر، قلب و زبان ما را بگیر که به یاد تو برویم نه با غفلت!
ثالثاً: خدایا حالا که بناست وارد عالم برزخ بشویم و بعد هم قیامت، حیفمان میآید که امثال شهید آیتاللّه دستغیب و حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت و دیگر بزرگان آن بالا باشند و ما این پایین، دستمان به آنها نرسد. دست ما را هم بگیر که بالا برویم. ما میخواهیم پیش آنها باشیم، پیش علی و فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام.
باغ و بهشت هم دادی، خوب است، ولی محبوب ما از اول زندگی تا آخر این بزرگواران بودند. از بچگی گفتیم یا علی، تا به حال و از این به بعد هم همین را میگوییم، چرا بعد از مرگ از آنها دور باشیم؟ میخواهیم همنشین پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام باشیم. این خواست ماست. پروردگارا ما را محروم نکن.
همان طور که در دنیا لطف کردی که ما محبّت آنان را داشته باشیم، موقع مرگ و عالم برزخ و قیامت هم به فضل و کرم خود کاری کن همراه و همنشین آنان باشیم.
[1]. کافی، ۲، ۷۱.
[2]. کافی، ۲، ۷۲.