بیانات حضرت آیت الله سید علی محمد دستغیب به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان
بیانات حضرت آیت الله سید علی محمد دستغیب به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان
به عنوان مقدمۀ ماه رمضان، چند مطلب خدمت برادران عرض میشود؛
در سوره های مختلف از جمله در سوره نوح خداوند از قول حضرت نوح چنین می فرماید:
(أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطیعُونِ)[1]
«خدا را بپرستید و از او پروا کنید و از من اطاعت نمایید»
تقوای او را داشته باشید با توجه به قسمت بعد آیه که می گوید « أَطیعُونِ» چنین فهمیده می شود که تقوای خداوند از طریق اطاعتِ اوامر و نواهیاش به دست می آید.
و در سوره شعراء خداوند این مطلب را در هشت آیه از قول پیامبرانی که مبعوث شدهاند؛ یعنی حضرت نوح، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت لوط، حضرت شعیب علیهمالسلام، پس از آنکه مشرکین را از شرک و بت پرستی بر حذر می دارد، بیان می کند:
(فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ)[2]
« از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید»
و در سوره حجرات خداوند متعال نسبت به مسلمانانی که تازه شرک را کنار گذاشته بودند و میگفتند ما ایمان آوردیم، می فرماید بله بتها را کنار گذاشتید ولی هنوز آن طور که باید ایمان نیاوردهاید پس نگویید ایمان آوردیم بلکه بگویید اسلام آوردیم؛
(قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ)[3]
«بادیهنشینان گفتند: ما [از عمق قلب] ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید: اسلام آوردهایم؛ زیرا هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است. و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید، چیزى از اعمالتان را نمىکاهد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.»
در آیه بعد راجع به مؤمنین توضیح می دهد که؛
(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)[4]
«مؤمنان فقط کسانىاند که به خدا و پیامبرش ایمان آوردهاند، آن گاه [در حقّانیت آنچه به آن ایمان آوردهاند] شک ننموده و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کردهاند؛ اینان [در گفتار و کردار] اهل صدق و راستىاند.»
«لَمْ یَرْتَابُواْ» مؤمنین شکی در خداوند ندارند و بعد از عدم شک، «جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ» با اموال و انفسشان در راه خدا جهاد می کنند؛ اینها هستند که صادقند.
وقتی در این آیات نگاه می کنیم که فرستادگان خداوند از جمله پیامبر اسلام در برابر مشرکین و بت پرستها میایستادند و میگفتند این بتها را نپرستید و بیایید و خداپرست شوید؛ یعنی آنچه خداوند در قلب شما قرار داده و الان در قلب شماست، وحدانیت خودش است یعنی او همهکارۀ شما هست نه بتها؛ بتها کارهای نیستند.
با زحماتی که پیامبر اکرم در طول سیزده سالی که در مکه بودند و بعد که به مدینه هجرت کردند تا فتح مکه، غالب اشخاص بتپرستی را کنار گذاشته بودند و حضرت هم در فتح مکه همه آنها را شکستند؛ حالا عدهای از اینها آمدهاند و میگویند ما ایمان آوردیم و ظاهراً بتپرست نیستیم ولی خداوند میفرماید: «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» هنوز ایمان در دلتان نرفته، یعنی چه؟ یعنی درست است که بتپرستی را کنار گذاشتید ولی ایمان یعنی آنچه باید متوجهش باشید بندگی خداست، «لَمْ یَرْتَابُواْ» ریب و شکی درش نباشد، یعنی اگر معتقد هستید خدای تعالی خدایی است که همۀ ما را خلق کرده پس چرا چیزهایی به صورت قول یا فعل از ما صادر می شود که نوعی شرک است؛ زمان بتپرستی میگفتید اینها وسیلۀ بین ما و خدا هستند الان آن بتها رفتهاند؛ و شما مسلمان هستید و از اسلام خارج نیستید و بدنتان هم طاهر هست، میتوانید از مسلمانان همسر اختیار کنید و دیگر احکام مسلمانان، ولی آثار شرک در شما وجود دارد.
آیا آنچه باید در دل شما جای بگیرد در دلتان قرار گرفته؟
اینکه خدای تعالی همهکاره است در دلتان جای گرفته؟
اگردر دلتان جای گرفته است علامتش این است که «أَطیعُونِ»، مرا اطاعت کنید؛ یعنی هر چه من میگویم از طرف خدا است و از خودم چیزی نمیگویم.
اگر مصداق «أَطیعُونِ» هستید پس آماده شوید برای «جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ» برای مجاهده کردن.کسانی که آماده جهاد با مال و نفس در راه خدا هستند، اینها صادق هستند.اگر آنچه در دل ما وجود دارد و نامش را ایمان به خدا میگذاریم و عبد و بندۀ خدا هستیم یعنی او را به عنوان کسی که همهکارۀ ما است قبولش داریم پس رازقمان هم هست، رازق ما کسی است که به او ایمان آوردهایم اگر میگوییم خدا رازقمان است اگر دنبال کار می رویم بدان خدا رازق است نه قوۀ تو، اگر برای تبلیغ رفتی و پول ندادند بدان رازق خداست اگر هم دادند بدانی خدا داده است و اگر بنا است که خدا را همهکارۀ خودت بدانی پس اگر فرزند و عیالت با تو ناملایمتی کردند (اعْبُدُوا اللَّهَ)، اگر قرار است همهکارۀ ما خداوند متعال باشد پس شک و ریبه ها را کنار بگذار و بدان کار و کاسبی و زبان و علم و آقای بالاسرمان که ماهیانه حقوق میدهد کارهای نیستند پس اگر هنوز در این زمینه شک و ریبه ای داشتی بدان که هنوز ایمان نیاوردی.
از آثار ایمان جهاد است کسانی که (جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ)، مگر نمیگویی من خدا را همهکاره میدانم، همان خدا گفته که از من اطاعت کنی پس «أَطیعُونِ»، بیا و با مشرکین جهاد کن.
اگر از من اطاعت کنید (یُزَکِّیهِمْ)[5] یعنی چیزهایی که برای شما میگویم برای تزکیۀ خودتان است، نگاه کنید قلبتان از کینه و بخل و حسد پاک است بعد (یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ)؛ حالا حرکت کنید.
من به شما میگویم بعد از من علی خلیفه است؛ میگوید پیامبر منظورش چیز دیگری بوده از این حرف؛ علی از خویشانش است، دامادش است و باید او را سر کار بیاورد! اگر از این حرفها زدی بدان هنوز در (اعْبُدُوا اللَّهَ) گیر هستی، درونت شرک است که حاضر نیستی از رسول الله اطاعت کنی و هنوز دور و بر نفس خودت می چرخی یعنی نفس خودت را اطاعت می کنی این نفس پرستی شرک است دیگر.
وقتی شخص به درون خودش رجوع کند می فهمد که اینطور نیست که واقعا شرک را کنار گذاشته باشد و هنوز در (اعْبُدُوا اللَّهَ)گیر است در نتیجه دنبالش آن طور که باید «أَطیعُونِ» نیست؛ هر چند که «أَطیعُونِ» تکامل و مکمل وحدانیت خدای تعالی است؛ از من اطاعت کنید یعنی با نفستان مخالفت کنید، نماز و روزه را به آن نحو بجا بیاوردید، وقتی این تکالیف را طبق گفته ایشان بجا آوردید به دلتان هم نگاه کنید که شک و ریبی در آن «اعْبُدُوا اللَّهَ» دارید یا نه؛ میگوید مگر می شود ما به اسباب متوسل نشویم؟! پس خدمت سربازی ما چه می شود؟ ما میخواهیم برای حج از کشور خارج شویم بدون معافیت که نمی شود!
مگر قرار نشد بفهمیم خدای تعالی همهکاره ما است؛ می گوید پس نان نخوریم! صحبت بر سر این است که بفهمی وقتی نان می خوری خداوند است که تو را سیر میکند، خداوند است که رازق است؛ خدای تعالی در چند جای قرآن گفته که رزق و روزی را می رساند پس اگر تو به آنچه بر عهدهات بوده عمل کردی و کوتاهی هم نکردی و اگر دنبال کسب رفتی دیگر الباقی را دست خدا بسپار.
رحمت خدا بر امام خمینی، گفتند: خدای تعالی کمک کرده که مردم حرکت کردند و مقابل دنیای کفر یعنی آمریکا و انگلیس و شوروی و چین ایستادند و گفتند «الله»، گفتند«لا اله الا الله» دیگر کاری به آمریکا و شوروی نداریم و فقط خداست که همهکارۀ ما است، طبق قرآن این هم یکی از مصادیق «أَطیعُونِ»است. امام از طرف پیامبر و ائمه اطهار گفت بروید برای جهاد، ایشان واقعا از خودشان شرک را بریدند و تنها نظرشان به خدای تعالی بود، همه این را قبول دارند که اگر انصاف بدهند ایشان هیچ غرضی نداشت و حتی خودش را از رادیو و تلویزیون هم دور می کرد تا اسمی از ایشان نباشد این میشود«أَطیعُونِ».
پس لازم است که همۀ ما خودمان را وارسی کنیم که آیا ما به عنوان طلبه و عالم دینی که میخواهیم قرآن را برای مردم توضیح بدهیم، قرآنی که زدایندۀ شرک و غیر خدا است و تنها میخواهد مؤثر را خدای تعالی معرفی کند و میخواهد بشری که مسلمان شده را با خودش آشنا کند، اول خودمان درونمان را نگاه کنیم که چقدر از شرک بیرون آمدهایم و چقدر مطیع هستیم و آیا توانستیم از اسباب و غیر خدا خودمان را بیرون بکشیم؟
میگوید آب و نان را نمیتوان ندیده گرفت، زن و فرزند هم مهم است! وقتی میخواهیم خودمان را جلودار افراد قلمداد کنیم آیا درون ما از این شرک خالی شده؟
طلبه یعنی فقط چندتا کتاب بخواند و بس یا اینکه طلبه یعنی خودش دنبال خداست «اعْبُدُوا اللَّهَ» جلودارش است و برنامهاش «أَطیعُونِ» است و میخواهد برنامهاش را برنامۀ دیگران هم قرار دهد؛ خودش در این برنامهاش چقدر موفق بوده؟ آیا خودمان را محاسبه کردهایم؟
رحمت خدا بر امام خمینی و دیگر بزرگانی که ظواهر را پاره کردند و فرو رفتند در آنچه پیامبر و ائمه اطهار فرو رفته بودند و داشتند مردم را به سمت آن سوق میدادند و آن چیزی نیست جز پاره کردن شرک و اینکه از خودشان شروع کردند و بعد طلاب و به تدریج مردم را تا جایی که خودشان میتوانستند به این راه سوق دادند.
خدا رحمت کند بزرگانمان را که بعضا جانشان را در این راه دادند مثل شهید اول و شهید ثانی؛ این بزرگواران فقط فقیه نبودند بلکه آدم هایی بودند که در راه مجاهده با نفس و شرکهای داخلی و بیرونی بودند، جانشان را در راه مجاهده با نفس و پا روی غیر خدای تعالی گذاشتن، دادند؛ در راه توحید پروردگار و اطاعت از پیامبر و ائمه اطهار.
رضوان خدا به برزگان دیگری که اینها در عین حالی که همه مردم متوجه آنها بودند ولی نگاه کردند و دیدند هنوز ناقص هستند؛ رحمت خدا بر میرزای شیرازی وقتی دید هنوز ناقص است رفت و سید علی شوشتری را پیدا کرد و فهمید ایشان است که به اذنالله میتواند مذکِّرش باشد؛ رحمت خدا بر آخوند ملاحسینقلی کسی که پهلوانی در فقه بود معذلک میفهمد که نیاز به مذکِّر دارد، یعنی در حقیقت جوری نبود که خودش را پاک بداند و همه متوجه شدند که غیر از خواندن کتابها انسان به چیزهای دیگرش هم توجه کند و آن نگاه کردن به قلبش است تا بفهمد آیا غیر خدا را از خودش دور کرده یا نه؟ از جمله بتهای شخص خود نفس آدم است؛ آیت الله قاضی آیت الله انصاری و آیت الله نجابت و آیت الله شهید دستغیب دنبال این مطالب بودند و خواستند از این آیه «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا» بیرون آمده باشند که مبادا ندایی بلند شود که «قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ ».
بله (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئکَ هُمُ الصَّادِقُونَ)[6]، اینها صادق بودند، کلمات و جملات ایشان را وقتی مشاهده میکنیم متوجه میشویم حقایقِ نهفتهای در کلامشان وجود دارد؛ مثل حضرت امام خمینی وقتی شروع به تفسیر سورۀ حمد کردند مطالب را بسیار خوب بیان کردند زیرا از دلشان بود آنچه یک عمر دنبالش بود که شرک را از خودش زائل بکند، مردم هم آنهایی که دنبال میکردند دیدند امام واقعیاتی را بیان میکند.
دیگر بزرگان ما هم همینطور بودند، آیت الله نجابت وقتی در مورد اشعار جناب حافظ صحبت می کردند میفرمودند:
درست است که شعر گفته ولی ایشان فقیه بوده، کسی بوده که قرآن را از بر داشته و معانی دقیق را به صورت اشعار عاشقانه بیان کرده یا طبق فرموده آیت الله نجابت جناب مولانا قرآن را به صورت حکایت بیان کرده.
این بزرگان ما دنبال چه هدفی بودند و میخواستند چه چیزی را بیان کنند؟ دنبال پیامبر و ائمه اطهار بودند؛ تاریخ برای ما عبرت است وقتی میخوانی که پیامبر اکرم سیزده سال در مکه و ده سال هم در مدینه تلاش کرد و حالا تقریبا تمام عربستان مسلمان شدهاند «اعْبُدُوا اللَّهَ و أَطیعُونِ»؛ خدای تعالی میفرماید بعد از خودت علی را معرفی کن، پیامبر میگوید خدایا چه طوری؟ اینها زیر بار علی نمی روند، مگر علی چه میگوید؟ میگوید خدا را بپرستید، اینها کجا زیر بار علی میروند؟
یا رسول الله متوجه باش (وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس)[7]متوجه باش که خدا تو را و دینت را نگه میدارد یعنی بتپرست نمیشوند ولی آنچه در ذهن تو بود هم درست است و اینها زیر بار علی نمیروند، این همه مسلمان فقط سه نفر ماند یعنی سلمان و اباذر و مقداد ؛
« قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَهُ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ قَالَ قُلْتُ فَعَمَّارٌ قَالَ قَدْ کَانَ حَاصَ حَیْصَهً ثُمَّ رَجَع»[8]
یعنی همۀ ما در شُرف امتحان هستیم هر کسی به اندازۀ خودش، این مطالب واقعیات است و همه به خودمان رجوع کنیم و بپرسیم که این مدتی که از بلوغمان گذشته و به مرگ نزدیک شدهایم چقدر از توحید پروردگار در قلبمان فرو رفته است؟
هر کس به خودش نگاه کند و ببیند چقدر «أَطیعُونِ» و «جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ» را به کار بسته است؟
بنده از همۀ شما سنم زیادتر است و به ظاهر به مرگ نزدیکترم ولی مرگ پیری و جوانی ندارد لذا اگر خداوند توفیق دهد هم گوینده و هم شنونده این را به عنوان تذکری تلقی کنیم هم نسبت به اعمالمان و هم درونمان.
از خدا میخواهیم که بتوانیم حسابرسی خوبی را از خودمان داشته باشیم و این مطلب را هم خدایا از تو میخواهیم که این حسابرسی را درست انجام دهیم و ببینیم این مقدار از سنمان گذشته چقدر موحد هستیم، سعی در مستحبات و ترک مکروهات خوب است ولی نکند باد در سرمان بیفتد و بگوییم ما هستیم که نماز شب میخوانیم ما هستیم که این همه کتاب را خواندهایم اگر این جور باشد برگشتیم سر خانه اول، این اعمال مؤثر کامل نشده یعنی توجه نداشتیم که اینها برای زدودن شرک است و از جمله این شرکها خودپرستی است.
باید نماز و روزه را خوب انجام دهیم؛ بعد از هر مدتی نگاهی به درونمان کنیم که آیا «یزکیهم» و بعد «یعلهم الکتاب» شدهایم یا نه،
به قول آیت الله نجابت قرآن همهاش توحید پروردگار است و میخواهد ما را با خودش آشنا کند چقدر به سوی این مطلب رفتیم؟
بنده میگویم چه کنم؟ خدای تعالی میگوید: «اعْبُدُوا اللَّهَ» ؛ ببین این بندگی چقدر درونت وجود دارد؛قرآن و روایات دنبال یک چیز هستند و بزرگان ما هم دنبال همان چیز؛ رسول خدا و ائمه اطهار هم دنبال این مطالب بودند این بزرگواران در مجاهدۀ بانفس و شیطان خیلی دقیق بودند.
خداوند ما را موفق بدارد در این ماه رمضان که یک ماه اخلاص و عبادت واقعی و ماه زدودن شرک قرار دهد به برکت محمد و آل محمد.
.[2] الشعراء، آیات: 108، 110، 126، 131، 144، 150، 163، 179.
[3] الحجرات، 14.
[4] الحجرات، 15.
[5]. الجمعه، 2؛ (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین)
[6] الحجرات، 15.
.[8] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج28، ص: 239