بررسی برخی روایات نقل شده از شیخ مفید در مورد جسارت به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
در کتاب اختصاص از عبد اللّه بن سنان از امام صادق علیه السّلام روایت مىکند که آن حضرت فرمود: ابو بکر نوشتهاى در ردّ فدک براى زهرا علیها السّلام نوشت. زهرا علیها السّلام در حالى که نوشته را در دست داشت، از نزد ابو بکر بیرون آمد. عمر در راه به او رسید. گفت: دختر محمّد! این نوشته چیست که در دست توست؟ فرمود: نوشتهاى است که ابو بکر در ردّ فدک برایم نوشته است. گفت: بده به من. زهرا علیها السّلام حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدى به زهرا علیها السّلام که فرزند پسرى به نام محسن در شکم داشت، کوبید. در اثر این ضربه، زهرا علیها السّلام محسن را سقط کرد. سپس عمر، او را سیلى زد. گویى هم اکنون به گوشوارههاى گوشش مىنگرم که در اثر آن سیلى شکست. سپس نوشته را برداشت و پاره کرد. زهرا علیها السّلام به خانه رفت و هفتاد و پنج روز در اثر ضربتى که عمر به او زد، مریض بود تا اینکه از دنیا رفت(1)
در همین کتاب، روایت دیگرى آورده که مىگوید: خلیفۀ دوم، لگدى به در خانه کوبید و آن را شکست. او لگدى به زهرا علیها السّلام زد. فاطمه علیها السّلام در اثر این ضربه، فرزندش محسن را سقط کرد(2) در حدیث دیگرى در همین کتاب آمده: امام صادق علیه السّلام فرمود: «و قاتل امیر المؤمنین و قاتل فاطمه و قاتل المحسّن و قاتل الحسن و الحسین»(3)
چنین بدست مىآید که مفید این کتاب را از کتاب الاختصاص ابن عمران گزینش کرده است. بنابراین، انتخاب این حدیث از میان سایر روایات، نشانگر آن است که شیخ مفید مزیّتى در آن دیده که باعث شده آن را بر اخبار دیگر ترجیح دهد.
شیخ مفید رحمه اللّه از ماجراى زهرا علیها السّلام در چندین مورد از کتابهاى دیگرش سخن گفته است. ملاحظه کنید:
الف: گنجى شافعى به نقل از شیخ مفید رحمه اللّه: «او بر گفتههاى جمهور افزوده که فاطمه علیها السّلام پس از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پسرى سقط کرد که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله او را محسن نامیده بود. این مطلب نزد هیچ یک از ناقلان جز ابن قتیبه وجود ندارد» . (4)
بنابراین گنجى، اعتقاد به سقط محسن را دقیقا به شیخ مفید رحمه اللّه نسبت مىدهد مگر اینکه منظورش اشاره به بیان مفید در ارشاد باشد. مع ذلک احتمال قوى مىدهیم که به مطلب اختصاص اشاره کرده است. ما به گنجى مىگوییم: یک مراجعه ساده به متون منقول از اهل نقل آشکار مىسازد که بسیارى از ناقلان غیر از ابن قتیبه هم این مطلب را نقل کردهاند
ب: شیخ مفید در مقنعه-یک کتاب در فقه شیعه-و در کتاب مزار، زیارت صدیقه طاهره علیها السّلام را آورده است. این زیارت تصریح دارد که آن حضرت شهیده است: «السّلام علیک ایتها البتول الشهیده الطاهره» (5) آیا شهادت او جز تازیانههایى که از اینان خورد، علّت دیگرى دارد؟ آیا در اثر یک بیمارى به شهادت رسید یا به سبب یک حادثه مثل سقوط از بام خانه یا اینکه به وسیله یک ناشناس ترور شد؟ ! !.
ج: مفید، تلاش دار و دسته حکومت براى به آتش کشیدن خانه زهرا علیها السّلام را در کتاب امالى، از جعابى، از عباس بن مغیره، از احمد بن منصور رمادى، از سعید بن عفیر، از ابن لهیعه، از خالد بن یزید، از ابو هلال، از مروان بن عثمان روایت کرده که گفت: «هنگامى که مردم با ابو بکر بیعت کردند، على علیه السّلام و زبیر و مقداد وارد خانه فاطمه علیها السّلام شدند و از بیرون آمدن خوددارى کردند. عمر بن خطاب گفت: خانه را بر رویشان به آتش زنید. زبیر شمشیر به دست بیرون آمد. . .
على علیه السّلام به سوى عالیه بیرون رفت. ثابت بن قیس بن شماس در راه به او رسید، گفت: تو را چه شده یا ابا الحسن؟ ! فرمود: مىخواستند خانهام را به رویم آتش زنند و ابو بکر بالاى منبر بود و مردم با او بیعت مىکردند ولى از این اقدام جلوگیرى و به آن اعتراض نکرد. . .» ثابت گفت: دست از تو بر نمىدارم تا در راه تو کشته شوم. با هم به راه افتادند و به مدینه برگشتند. فاطمه علیها السّلام را دیدند که در کنار در خانهاش ایستاده هیچ یک از آنان در خانهاش نبود و مىگفت: «هرگز مردمى بدتر از شما ندیدم، جنازۀ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را در برابرمان رها کردید و کارتان را تمام نمودید و ما را امیرتان نکردید، با ما کردید آنچه کردید و (6) برایمان حقى قائل نشدید. . .»این حدیث به تلاش آنان براى وارد شدن به خانه زهرا علیها السّلام و تعدّى به اهل آن، تصریح دارد. چه حضرت علیه السّلام فرمود: «ابو بکر بالاى منبر بود، و مردم با او بیعت مىکردند ولى از این اقدام جلوگیرى و به آن اعتراض نکرد. . .» باید هجومى در کار باشد تا نیاز به جلوگیرى داشته باشد و تعدّىاى که نیاز به اعتراض این عبارت «مىخواستند. . . آتش زنند» نیز مىرساند که آنان از این جهت تلاش کردند و مثلا هیزم آوردند. خصوصا جملهاى که حضرت دربارۀ ابو بکر فرمود که «از اقدام جلوگیرى و به آن اعتراض نکرد» . یعنى: آنان را از اقدام براى آتش زدن خانه بازنداشت. بنابراین مسأله فقط تهدید زبانى نبوده است. مؤید این مطلب واژۀ «ارادوا: مىخواستند» است و الاّ مىفرمود: «هددوا: تهدید کردند» .
این روایت همچنین تصریح دارد خانهاى که مورد هجوم قرار دادند، در داخل مسجد و در مقابل منبر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله قرار داشت. جایى که ابو بکر پس از بازگشت از سقیفه بالاى آن نشسته بود و یارانش مردم را براى بیعت با او مجبور مىکردند.
پس در مقابل چشمان او ماجراى خانۀ فاطمه علیها السّلام اتّفاق افتاد و او نه آنان را از این اقدام وقیحانه بازداشت و نه به کارشان اعتراض کرد.
واضح است که قبر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خانۀ فاطمه علیها السّلام بود نه در خانۀ عایشه (7)آنان نه حرمت قبر آن حضرت را مراعات کردند، نه حرمت مسجد، نه حرمت خانه زهرا، و نه حرمت شخص زهرا علیها السّلام را.
د: مفید رحمه اللّه در کتاب الجمل مىگوید
هنگامى که عدهاى از بنى هاشم و دیگران در گریز از ابو بکر و اظهار مخالفت با او در خانۀ فاطمه علیها السّلام جمع شدند، عمر بن خطاب، قنفذ را فرستاد و گفت: آنان را از خانه بیرون کن. اگر بیرون نرفتند، هیزمها را در کنار در جمع کن و به آنان اعلام نما که اگر براى بیعت بیرون نیایند، خانه را بر رویشان آتش خواهم زد.
سپس خودش با گروهى از جمله مغیره بن شعبه ثقفى، و سالم غلام ابو حذیفه، به راه افتادند تا به در خانۀ على علیه السّلام رسیدند. عمر ندا داد: فاطمه دختر رسول خدا! کسانى را که به خانهات پناهنده شدهاند بیرون کن تا بیعت کنند و درآنچه مسلمانان وارد شدهاند، داخل شوند و الاّ به خدا سوگند آنان را به آتش مىکشم. این حدیث مشهور است.» (8)
1 ) الاختصاص، ص ١٨۵ ؛ بحار الانوار، ج ٢٩ ، ص ١٩٢
2 ) ر. ک: الاختصاص، ص ٣۴۴ ؛ بحار الانوار، ج ٢٩ ، ص ١٩٢ ؛ ج ٢٨ ، ص ٢٢٧ ؛ ج ٧ ، ص ٢٧٠
3 ) الاختصاص، ص ٣۴۴ ؛ کامل الزیارات، ص ٣٢٧ ؛ بحار الانوار، ج ٧ ، ص ٢٧٠ ؛ ج ٨ ، ص ٢١٣
4) کفایه الطالب، ص ۴١٣ .
5) المقنعه، ص ۴۵٩ ؛ ر. ک: بحار الانوار، ج ٩٧ ، ص ١٩۵ ؛ البلد الامین، ص ١٩٨ .
6)امالى، صص ۵٩ - ۶٠ .
7)ر. ک: دراسات و بحوث فى التاریخ و الاسلام، ج ١ ، ص ١۶٩ .
8)الجمل، چ جدید، صص ١١٧ - ١١٨ .