رمضان المبارک ۱۴۰۱-۱۴۴۳

هفدهم رمضان ۱۴۴۳ | آیت الله دستغیب

این نعمت خداست که از برکت حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت، آیت‌اللّه قاضی و آیت‌اللّه انصاری به دوستان ما داده شده و امید و طلب دارند که خدای تعالی آنها را از عالم خیال رد کند و به نور واقعی برساند؛ از آن هم عبورشان دهد و به جایی برساند که غیر از خدای تعالی هیچ‌کس نیست؛ یعنی حق‌الیقین را از خدا می‌خواهند و خداوند نیز عنایت می‌کند.

فیلم جلسه
 
 

صوت جلسه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

هفدهم رمضان ۱۴۴۳ – ۱۴۰۱ | سه‌شنبه ۱۴۰۱/۰۱/۳۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

شرح دعای سحر

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِأَ قْدَمِهِ وَکُلُّ مَنِّکَ قَدِیمٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ

خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حقّ منّت تو که قدیم است و همۀ منّت‌های تو قدیم است. خدایا از تو می‌خواهم به‌حقّ همۀ منّت‌هایت.

منّت یعنی یادآوری نعمتی که به کسی داده‌اند و صحبت کردن از آن. منّت گذاشتن انسان‌ها، به‌خاطرِ احسانی که به هم کرده‌اند، درست نیست، امّا خداوند هرچه منّت بگذارد و بگوید برای شما چنین و چنان کردم، جا دارد؛ چون او خالق و همه‌کارۀ ماست. ما چیزی از خود نداریم؛ ما هیچ بودیم و او ما را به وجود آورد.

هر موجودی در این عالم و عوالم دیگر است، هرچه دارد از خداست. کیست که بگوید من یکی از این اعضاء و جوارح را خودم درست کرده‌ام؟

پس خدای تعالی نعمت‌های وافر به ما داده که برخی قدیم و برخی جدید است. از جمله نعمت‌های قدیم پروردگار این است که به لطف و کرم خود توفیقمان داد زمانی که در عالم ذرّ بودیم اقرار به ربوبیتش کردیم و به رسالت پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و ولایت علی ابن ابی‌طالب و فرزندانش تا صاحب‌الزمان صلوات اللّه علیهم اجمعین گردن نهادیم.

﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ﴾[1]

«و به یاد آور هنگامی را که پروردگارت از پشت بنی‌آدم، نسلشان را بگرفت و آنها را بر خودشان شاهد ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «بلی؛ شهادت می‌دهیم.» مبادا روز قیامت بگویید ما از این غافل بودیم!»

در روز الست بلی گفتی            امروز به بستر لا خفتی

این اولین منّت اقدمی است که پروردگار بر ما گذاشته. البته هرکس به اختیار خود بلی گفت، امّا عنایت پروردگار هم بود.

بعد از آن هم از کودکی تابه‌حال چه نعمت‌هایی که به ما عنایت فرمود و چه بلاها و گرفتاری‌ها که از جهت ظاهری و باطنی از ما دفع کرد و از این به بعد هم به لطف و کرم او امیدواریم.

قرآن کریم دربارۀ حضرت موسی و هارون می‌فرماید:

﴿وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ ۞ وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظیمِ ۞ وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبینَ ۞ وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبینَ ۞ وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ﴾[2]

«ما بر موسی و هارون منّت گذاشتیم و آن دو و قومشان را از اندوه بزرگ نجات دادیم و آنها را یاری کردیم تا پیروز گشتند و کتابی روشنگر به آن دو دادیم و آنها را به صراط مستقیم هدایت کردیم.»

خدای تعالی بر ما هم منّت گذاشت و پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله را برای هدایت ما فرستاد؛

﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ‏ وَ یُعَلِّمُهُمُ‏ الْکِتابَ‏ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ﴾[3]

«بى‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت گذاشت که در میان آنان رسولى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ گرچه پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»

چنین پیامبری که اشرف مخلوقات و اولین نور ظهور پروردگار در این عالم است، به‌عنوانِ رسول خود برای هدایت ما فرستاد؛ این مهم‌ترین نعمت و منّت پروردگار بر ماست و ما نیز نبوت او و ولایت اوصیائش را پذیرفتیم.

این لطفی که خدای تعالی به ما کرده و نعمت‌هایی که از برکت پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به ما ارزانی داشته، با آنچه به قوم یهود و نصارا و اقوام پیشینِ دیگر داده قابل مقایسه نیست.

این لطف خداست و جای چون‌وچرا ندارد. آنها هم اگر می‌خواستند، خدا عنایت می‌کرد، همچنان که به برخی نیز عنایت کرد و در قرآن به‌عنوانِ «السابقون السابقون» از آنان یاد کرده، هم‌ردیف اصحاب علی علیه‌السلام محسوب می‌شوند.

ولایت مولا علی علیه‌السلام و فرزندان معصومش تا حضرت صاحب‌الزمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه و توفیق پذیرش آن از سوی ما منّت دیگر پروردگار بر ماست.

 

داشتن دوستانی که طالب معرفت پروردگار و نعمت‌های خاص او هستند، نعمت دیگری است که خداوند به ما عنایت فرموده است.

این نعمت خداست که از برکت حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت، آیت‌اللّه قاضی و آیت‌اللّه انصاری به دوستان ما داده شده و امید و طلب دارند که خدای تعالی آنها را از عالم خیال رد کند و به نور واقعی برساند؛ از آن هم عبورشان دهد و به جایی برساند که غیر از خدای تعالی هیچ‌کس نیست؛ یعنی حق‌الیقین را از خدا می‌خواهند و خداوند نیز عنایت می‌کند.

 

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ آیاتِکَ بِأَکْرَمِها وَکُلُّ آیاتِکَ کَرِیمَهٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بآیاتِکَ کُلِّها

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت دربارۀ این فراز می‌فرمایند:

«پروردگارا سؤال می‌کنم از نشانه‌های خودت، هر کدام کرامت‌مندی آن بیشتر است به من نشان بده و معرّفی کن و آنها مطلوب من هستند، هرچند آیات پروردگار عالم مطلقاً و همگی کرامت‌مند و مؤثّر و موجب انتقال افراد می‌باشند. نشانه‌های پروردگار عالم از یک حساب به یک حساب غیرمتناهی است. قرآن مجید می فرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدا»[4]

دو مطلب را در اینجا بیان شده؛ کلمات و آیات. حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت آیات را همان کلمه گفته‌اند. حال ببینیم در قرآن کلمات به چه معنا آمده.

 کلمات که جمع کلمه است، در معانی مخلتفی در قرآن به کار رفته است؛ از جمله به معنای اعتقاد؛

﴿أَ لَمْ‏ تَرَ کَیْفَ‏ ضَرَبَ‏ اللَّهُ‏ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ﴾[5]

«آیا ندیدی خداوند کلمۀ طیبه را به درختی پاک تشبیه می‌کند که ریشۀ آن ثابت و شاخۀ آن در آسمان است؟»

در اینجا کلمه به معنای اعتقاد است؛ اعتقادات مؤمنان واقعی چنان محکم است که خدای تعالی از آن به‌عنوانِ کلمۀ طیبه از آن یاد کرده. سردستۀ این افراد پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام هستند و بعد هم شیعیان خاصشان.

معنای دیگر کلمه «فرمان» است؛

﴿وَ ما کانَ‏ النَّاسُ‏ إِلاَّ أُمَّهً واحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فیما فیهِ یَخْتَلِفُونَ﴾[6]

«مردم جز یک امّت نبودند پس اختلاف کردند و اگر پیش‌ از این اراده‌ای از طرفِ پروردگارت صادر نشده بود، میانشان در آنچه اختلاف کردند، حکم می‌‌شد.»

یعنی اگر اراده و فرمان پروردگار نبود، مرگشان می‌رسید و مهلت داده نمی‌شدند.

کلمه به معنای سنّت و روش نیز آمده است؛

﴿وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَکانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى‏﴾[7]

«اگر سنّت پروردگارت نبود و اجل معیّن مقرّر نشده بود، عذاب بر آنان حتمی می‌شد.»

کلمه‌ای که سبقت گرفته از پروردگار و سنّت و روش اوست، این است که به کافران مهلت دهد بلکه ایمان بیاورند.

به معنای سخن بیهوده؛

﴿حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ۞ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُون﴾[8]

«تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرارسد، گوید: پروردگارا مرا بازگردانید! شاید در آنچه کوتاهی کرده‌ام کار نیکی انجام دهم! هرگز؛ این سخنی است که او می‌گوید و پشت‌سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»

به معنای سخن هم آمده؛

﴿وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ﴾[9]

«سخن پروردگارت با صدق و عدل به انجام رسید. هیچ‌کس نمی‌تواند سخنان او را تغییر دهد و او شنوا و داناست.»

به معنای تحقق یافتن هم استعمال شده؛

﴿وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنى‏ عَلى‏ بَنی إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا﴾[10]

«وعدۀ نیکوی پروردگارت بر بنی‌اسرائیل، به‌خاطرِ صبری که کردند، تحقق یافت»

در سورۀ توبه به‌معنای شعار یا شعائر آمده است؛

﴿وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ کَلِمَهُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیم﴾[11]

«شعار کافران را پست قرار داد و شعار «اللّه» جلّ جلاله بالا و برتر است و خداوند عزیز و حکیم است.»

از مصادیق شعائر در اینجا اذان و نماز و روزه است.

کلمات به‌معنای مخلوقات هم آمده است؛

﴿قُلْ لَوْ کانَ‏ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً﴾[12]

«بگو: اگر دریاها برای نوشتن کلمات پروردگارم مرکّب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان رسد، دریا تمام می‌شود، هرچند دریاهایی مانند آن را به کمک آوریم.»

نظیر این آیه در سورۀ لقمان هم آمده است؛

﴿وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾[13]

«اگر همۀ درختان زمین قلم شود و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، کلمات خداوند پایان نمی‌یابد. خداوند عزیز و حکیم است.»

این کلمات همان مخلوقات خدای تعالی هستند که به شماره نمی‌آیند. اگر فقط به انسان نگاه کنید، سر تا پایش بین پنج‌هزار تا هفتادهزار ترلیون سلول زنده تشکیل شده که هرکدام از آنها کلمۀ پروردگار است.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌فرمودند: هر برگی کلمه‌ای از خداست. بنده اضافه می‌کنم تک‌تک سلول‌های هر برگ کلمات پروردگارند. تمام عالم آیۀ خداست.

دل هر ذرّه را که بشکافی

آفتابیش در میان بینی

که یکی هست و هیچ نیست جز او

 وحده لا اله الا هو[14]

 

[1]. اعراف، ۱۷۲.

[2]. صافات، ۱۱۴ تا ۱۱۸.

[3]. آل‌عمران، ۱۶۴.

[4]. کهف، ۱۰۹.

[5]. ابراهیم، ۲۴.

[6]. یونس، ۱۹.

[7]. طه، ۱۲۹.

[8]. مؤمنون، ۹۹ و ۱۰۰.

[9]. انعام، ۱۱۵.

[10]. اعراف، ۱۳۷.

[11]. توبه، ۴۰.

[12]. کهف، ۱۰۹.

[13]. لقمان، ۲۷.

[14]. هاتف اصفهانی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است