مناسبت ها

صفحه اختصاصی میلاد امام رضا علیه‌السلام

ویدئو کلیپ

🔸 مختصری از زندگانی حضرت رضا علیه السلام

🔹 حضرت آیت الله سید علی محمد دستغیب – ذیل تفسیر سوره انفال جلسه ۴۵


 

 تفسیر اشعاری از حضرت رضا علیه السلام


 

مختصری از زندگانی امام رضا علیه‌السلام

آیت الله سید علی محمد دستغیب – دوازدهم رمضان ۱۳۹۷ – ۱۴۳۹ | دوشنبه ۱۳۹۷/۰۳/۰۷

علی بن موسی الرضا علیهماالسلام امام هشتم ما شیعیان، در ۱۱ ذی‌قعده ۱۴۸ در مدینه متولد شد و آخر صفر ۲۰۳ در سن ۵۵ سالگی به‌دست مأمون به شهادت رسید. کنیه ایشان ابوالحسن و مدت امامتشان ۲۰ سال بود. لقب رضا را پدران و اجداد امام رضا علیه‌السلام بر ایشان گذاشتند و نه مأمون عباسی.

از امام صادق علیه‌السلام روایت است که به فرزند خود امام کاظم علیه‌السلام فرمود خداوند پسری نصیب تو می‌‌کند که عالم آل محمّد است و من دوست داشتم او را ببینم.

یکی از اصحاب امام رضا علیه‌السلام دعبل خزایی از شعرای معروف آن زمان بود که شعرهای خوبی در مدح اهل‌بیت می‌‌سرود. یک‌بار قصیدۀ بلندی برای امام رضا علیه‌السلام خواند. بعداز آنکه قصیده‌اش را به پایان رساند، حضرت رضا علیه‌السلام برخاست و به دعبل فرمود: جایی نرو و خود به اندرون خانه رفت.

پس‌از مدّتی صد دینار که به نام مبارک او سکّه زده بودند، توسّط خادم برای او فرستاد و به او گفت: مولای تو می‌‌فرماید این مبلغ را نفقه و خرجی خودت قرار بده

دعبل گفت: به‌خدا قسم به‌خاطر دینار نیامدم و این قصیده را نگفته‌ام که دیناری به من برسد و کیسه را برگرداند و جامه‌ای از جامه‌های آن حضرت را درخواست کرد که به آن برکت و شرافت کسب کند.

حضرت لباس بلندی را که از پشم نرم و نازک تهیّه شده بود به همراه آن کیسه زر برایش فرستاد و به خادم فرمود به او بگو این دینارها را بگیر، زیرا روزی به آن احتیاج پیدا می‌‌کنی و دوباره آن را برنگردان. دعبل آن کیسه و جامه را گرفت و بیرون رفت و از مرو به‌همراه قافله‌ای به راه افتاد.

در بین راه دزدها بر آن قافله هجوم آوردند و همۀ اهل قافله را گرفتند و شانه‌های آنها را بستند. سپس اموال آنها را بین خود تقسیم کردند. یکی از آنها شعری از قصیده دعبل که مناسب حالش بود می‌‌خواند.

دعبل آن را شنید و از آن خواننده پرسید این بیت شعر که خواندی از کیست؟ گفت: مردی از اهل خزاعه که نامش دعبل است. دعبل گفت: من همان دعبل هستم که آن قصیده را گفته است.

آن شخص فوراً نزد رئیس گروه رفت. او بالای تپّه مشغول نماز خواندن بود و مذهب شیعه داشت. وقتی قضیه را به او خبر داد، از جا برخاست و نزد دعبل آمد و به او گفت: تو دعبل هستی؟ گفت: بلی. گفت: قصیده‌ات را بخوان! وقتی آن قصیده را خواند، شانه‌های او و همۀ اهل قافله را باز کرد و آنچه از آنها سرقت کرده بودند، به احترامِ دعبل به آنها برگرداند.[۱]

خبر از غیب

ابى‌حبیب البناجى گفت: من رسول اللَّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله را در خواب دیدم که فرود آمده در مسجدى که فرود مى‏آیند حجاج در هر سال. من رفتم و سلام کردم بر او و ایستادم در پیش وى. پس یافتم نزد وى طبقى از برگ خرما و در او خرمای صیحانى بود. دست مبارک کرد و مشتى از آن خرما برداشت و به من داد. من شمردم آن را، هجده خرما بود. تأویل و تعبیر کردم که هجده سال زنده خواهم ماند، به عدد آن خرماها.

چون بیست روز از آن گذشت، من زمین زراعتم را تعمیر می‌‌کردم که کسی خبر داد از آمدن امام رضا علیه‌السلام از مدینه و فرود آمدن آن حضرت در آن مسجد.

من رفتم و دیدم مردم خدمت وى می‌‌روند. من هم رفتم. دیدم در همان موضعى نشسته که من رسول اللَّه را در خواب دیده بودم و در زیر وى حصیری بود، مثل آنچه دیده بودم و طبقى از درخت خرما پیش وى بود و در آن خرمای صیحانی گذاشته بودند.

پیش رفتم و سلام کردم و جواب سلام مرا داد و مرا نزدیک طلبید و قبضه‌ای از آن خرما به من داد. شمردم، به همان تعداد بود که رسول اللَّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به من داده بود.

گفتم: زیاده کن براى من یابن رسول اللَّه! فرمود: اگر رسول اللَّه زیاده می‌‌کرد، من هم زیاده می‌‌کردم.[۲]

 

حدیث سلسله الذهب

اسحاق بن راهویه گفت: چون حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا علیهماالسلام در سفر خراسان به نیشابور رسید، پس از آنکه اراده کوچ نمودن به‌سوى‏ مأمون نمود، محدّثین جمع شدند و عرض کردند: اى پسر پیغمبر از شهر ما تشریف مى‏برید و براى استفاده ما حدیثى بیان نمی‌‌فرمایید؟

حضرت سر از هودج بیرون آورده، فرمود: شنیدم از پدرم موسى بن جعفر که گفت شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که گفت شنیدم از پدرم محمّد بن علىّ که گفت شنیدم از پدرم على بن الحسین که گفت شنیدم از پدرم حسین بن على که گفت شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین على بن ابى‌طالب که گفت شنیدم از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّوجلّ که فرمود:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی‏ فَمَنْ‏ دَخَلَ‏ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی»

«لا اله الَّا اللَّه دژ و حصار من است پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.»

هنگامى که مرکب حضرت حرکت کرد، با آواز بلند فرمود:

«بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»

«به‌شروط آن و من از آن شروط هستم.»[۳]

اقرار به «لااله الا اللّه» موقعی خالصانه است که انسان اقرار به ولایت اهل‌بیت داشته باشد و دوازده امام را قبول کرده باشد. به‌علاوه حرفشان را بشنود و به احکام دین مقید باشد؛ یعنی واجبات را انجام دهد و حرام را ترک کند؛ این می‌‌شود ولایت اهل‌بیت علیهم‌السلام.

 

دوست و دشمن واقعی

امام رضا علیه‌السلام از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود:

«صَدِیقُ کُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ»[۴]

«دوستِ هرکس عقلِ اوست و دشمنش، جهلش.»

جهل این نیست که انسان چیزی نداند و کتاب نخوانده باشد، بلکه این است که بر آنچه می‌‌داند، پا بگذارد. یعنی به چیزهایی خوبی که فی‌الجمله می‌‌داند، عمل نکند؛ مثل اینکه می‌‌داند خوش‌اخلاقی خوب است، ولی هنگام عصبانیت زن و بچه‌اش را بزند و بگوید باید کتک بخورند! این می‌شود جهل. ولی اگر عقلش را جلو بیاورد، می‌‌گوید او هم مثل تو بشر است، چرا این کار را می‌کنی؟ از تو چیزهای بالاتری می‌‌خواهند و باید برای آنها سعی کنی!

خبر از حال شیعیان

موسى بن سیار گفت: من در خدمت حضرت رضا علیه‌السلام بودم. وارد کوچه‏هاى طوس شدیم و سر و صدایى شنیدم. از پى آن صدا رفتم، دیدم جنازه‏اى است. همین که چشمم به جنازه افتاد، دیدم حضرت رضا علیه‌السلام پاى از رکاب خارج نموده، پیاده شد و به‌طرف جنازه آمد جنازه را بلند کرد. چنان به آن جنازه چسبیده بود مثل بره‏اى که به مادرش بچسبد. بعد فرمود ای موسى بن سیار هرکس یکى از دوستان ما را تشییع کند، چنان گناهانش می‌ریزد مثل اینکه تازه از مادر متولد شده و گناهى برایش نمى‏ماند.

همان‌طور رفت تا آن جنازه را کنار قبر گذاشتند. امام علیه‌السلام جلو رفت و مردم را از اطراف جنازه دور کرد. وقتی میت را مشاهده کرد، دست روى سینه‏اش گذاشت و فرمود: فلانى پسر فلانی! تو را به بهشت بشارت می‌‌دهم. دیگر پس از این ساعت ترسى بر تو نیست.

عرض کردم فدایت شوم! مگر این مرد را می‌‌شناسىد؟ به‌خدا قسم تا امروز به این سرزمین پا نگذاشته‏اید.

فرمود: موسى! مگر نمی‌‌دانى اعمال شیعیان هر صبح و شام‏ بر ما ائمه عرضه مى‏شود؛ هر کوتاهى که داشته باشند، از خدا درخواست می‌‌کنیم از آن چشم‌پوشى کند و هرکار نیک کرده باشند، از پروردگار می‌‌خواهیم پاداش آنها را بدهد.[۵]

روایات زیادی داریم که الآن امام زمان همۀ شیعیانشان را در هرجای زمین باشند، می‌‌شناسند. معمولاً روزهای دوشنبه و پنجشنبه نامه اعمال آنها به نظر ایشان می‌‌رسد و برای گناهانشان طلب مغفرت می‌‌کنند و برای ثواب‌هایشان دعایشان می‌‌کنند.

ازجمله سفارش‌های امام رضا علیه‌السلام به شعیانشان، زیارت قبر شریفشان است و وعده فرموده‌اند هرکس ایشان را زیارت کند، در مواقع مختلف به دادشان می‌‌رسند و حکایت‌های فراوانی هم در این باره نقل شده است.

مأمون مناظره‌ای ترتیب داد بین امام رضا علیه‌السلام و علمای ادیان مختلف و شمار زیادی از آنها را برای جدال علمی با امام فراخواند ولی وقتی همۀ آنان در مصافِ امام مغلوب شدند، مأمون فهمید مرتکب اشتباه بزرگی شده و با این کار امام را بیشتر بلندآوازه کرده است؛ لذا از همان‌جا تصمیم به قتل امام گرفت و پس‌از چندی تصمیم خود را عملی کرد.

اشتباه دیگری که آن پلید دربارۀ امام رضا علیه‌السلام کرد، این بود که گمان می‌‌کرد اگر ولایت‌عهدی را به حضرت واگذارد، مردم می‌‌گویند آل علی چون دستشان به حکومت نمی‌‌رسید از آن روگردان بودند و چون به آن برسند، مانند دیگران می‌‌شوند، امّا وقتی مردم رفتار حضرت را مشاهده کردند، بیشتر شیفتۀ او شدند و نقشۀ مأمون بیشتر به ضرر خودش شد.

 

السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن موسی الرضا المرتضی یابن رسول اللّه

[۱] ـ عیون اخبار الرضا، ۲، ۲۶۴.

[۲] ـ کشف‌الغمّه، ۲، ۳۱۳.

[۳] ـ امالی صدوق، ۲۳۵.

[۴] ـ غررالحکم، ۴۲۱.

[۵] ـ بحارالأنوار، ۴۹، ۹۸.


میلاد حضرت رضا


فضیلت زیارت امام رضا علیه‌السلام

آیت الله سید علی محمد دستغیب – ذیل تفسیر سوره هود آیه ۳۵ تا ۳۷ | ۱۲ رمضان ۱۳۹۵

 

قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ زَارَنِی عَلَى بُعْدِ دَارِی وَ مَزَارِی أتَیْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی ثَلاثَهِ مَوَاطِنَ حَتَّى اُخَلِّصَهُ مِنْ أهوالِهَا اِذَا تَطَایَرَتِ الْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِیزَان» [۱]

از امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمود: «هر کس مرا با دورى خانه‌ام و مزارم زیارت کند، در روز قیامت در سه موقف به سراغش مى‌آیم تا او را از هول و هراس آن مواقف نجات بخشم: هنگام پرواز نامه‌هاى اعمال به دست راست و چپ؛ در کنار صراط و در کنار میزان.»

عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ قَالَ: قُلْتُ لأبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَدْ تَحَیَّرْتُ بَیْنَ زِیَارَهِ قَبْرِ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ بَیْنَ زِیَارَهِ أبِیکَ علیه السلام بِطُوسَ فَمَا تَرَى فَقَالَ لِی مَکَانَکَ ثُمَّ دَخَلَ وَ خَرَجَ وَ دُمُوعُهُ تَسِیلُ عَلَى خَدَّیْهِ فَقَالَ زُوَّارُ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَثِیرُونَ وَ زُوَّارُ قَبْرِ أبِی بِطُوسَ قَلِیلُون»[۲]

از حضرت عبد العظیم حسنى روایت شده است: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: متحیّر مانده‌ام که قبر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را زیارت کنم، یا در طوس قبر پدرت علیه السلام را زیارت نمایم، نظر شما چیست؟ حضرت فرمود: اندکى صبر کن و همین جا بایست تا بازگردم. بعد به اندرون رفت و با چشمى گریان که اشک بر رخسار مبارکش مى‌ریخت بیرون آمد و گفت: زوّار قبر ابا عبدالله علیه السلام بسیارند، ولى زوّار پدرم علیه السلام در طوس اندکند.»

از آیت الله مرعشى نجفى نقل شده است:
شب اول قبر یکى از علماء، برایش نماز لیله الدّفن خواندم، همان نمازى که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. پرسیدم: اوضاع چطور است؟
او که راضى و خوشحال به نظر مى‌رسید، رفت توى فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اى دور صحبت کند، شروع کرد به تعریف کرد. وقتى از خیلى مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگى و سبکى از بدن خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسى را از تنت درآورى. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون، به طور کامل مى‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم.
ناگهان متوجه شدم که از پایین پایم، صداهایى مى‌آید؛ صداهاى رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهایى نامأنوس که مو بر بدنم راست مى‌کرد. به زیر پایم نگاهى انداختم. از مردمى که مرا تشیع و تدفین کرده بودند، خبرى نبود. بیابانى بود، برهوت با افقى بى‌انتها و فضایى سرد و سنگین. دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک مى‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشى که زبانه مى‌کشید و مانع از آن مى‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف مى‌زدند و مرا به یکدیگر نشان مى‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع به لرزیدن کرد. خواستم جیغ بزنم، ولى صدایم در نمى‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مى‌شد و داشت نفسم بند مى‌آمد. بدجور احساس بى‌کسى و غربت کردم. خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسى را ندارم….
همین که این افکار را از ذهنم گذراندم متوجّه صدایى از پشت سرم شدم؛ صدایى دلنواز، آرامش بخش، روح‌افزا و زیباتر از هر موسیقى دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نورى را دیدم که از آن بالا بالاهاى دور دست به سوى من مى‌آمد. هر چقدر آن نور نزدیک‌تر مى‌شد، آن دو نفر آتشین، عقب‌تر مى‌رفتند تا بالاخره ناپدید شدند.
نفس راحتى کشیدم و نگاه دیگرى به بالاى سرم انداختم. آقایى را دیدم از جنس نور؛ نورى چشم‌نواز و آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمى‌توانستم حرفى بزنم و تشکرى کنم، امّا خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود، سر حرف را باز کرد و پرسید: ترسیدى؟
من هم به حرف آمدم: بله آقا ترسیدم؛ آن هم چه ترسى! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید، زهره ترک مى‌شدم و خدا مى‌داند چه بلایى سر من مى‌آوردند.
بعد به خودم جرأت داده، پرسیدم: راستى، نفرمودید که شما چه کسى هستید.
آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهى سرشار از عطوفت، مهربانى و قدرشناسى به من مى‌نگریست، فرمود: من على بن موسى الرضا هستم. شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید، من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد؛ این اولین مرتبه‌اش بود، ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.

قطعاً حضور و سرزدن امام به انسان در عالم برزخ، همراه با گشایش و رفع گرفتارى خواهد بود.

[۱] ـ وسائل الشیعه، ۱۴، ۵۵۱.

[۲] ـ وسائل الشیعه، ۱۴، ۵۶۳


روایتی از امام رضا علیه السلام

 

روایت امام رضا

امام رضا علیه السلام در روایتى نورانى فرمودند :

«التودّدُ الى الناسِ نصفُ العقل»

«دوستى با مردم نصف عقل است.»

دوستى و مدارا با مردم، یعنى اگر کسى به شما بدى کرد یا غیبت نمود، وقتى عذرخواهى کرد یا حتّى اگر نکرد، او را ببخشید. اگر بى‌احترامى کرد یا آن طور که توقع داشتید، احترامتان نگذاشت، شما در عوض به او خوبى کنید و احترام بگذارید. دوستى و مدارا یعنى توقع نداشتن از مردم و برآوردن توقعات آنها. این نصف عقل است. وقتى کسى این طور باشد، زندگى راحتى خواهد داشت؛ خیالش راحت است؛ از مردم عصبانى نمى‌شود و خودخورى نمى‌کند.

نصف دیگر عقل، انجام واجبات و ترک محرمات است که انسان را متخلق به اخلاق پسندیده مى‌کند و دنیا و آخرتش را سامان مى‌بخشد.


مولودی خوانی حجت الاسلام توفیق زاده به مناسبت میلاد امام رضا علیه السلام

 

 

امام رضا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است