شهدا

طلبه شهید سید جعفر ذاکری

 

طلبه شهید سید جعفر ذاکری 1

معلم قرآن

حجّه‌ السلام و المسلمین سیّدجعفر ذاکری

سیّد جعفر ذاکری در سال 1336 در خانواده‌ای متعهّد، با ایمان و باتقوا در شیراز به دنیا آمد. تحصیلات را تا دیپلم در دبیرستان حاج قوام گذراند.

شهید از آغاز تکلیف در انجام واجبات و ترک محرّمات کوشا و با روحانیت و مسجد مأنوس بود.

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی قدم در راه مبارزه گذاشت و در مسجد عظیمی ‌به تدریس قرآن و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی و اهل بیت: پرداخت و مرکز فرهنگی آن مسجد را تأسیس کرد. ایشان در این راه با مشکلات زیاد مواجه بود و با صبر و پایداری بر آن‌ها فائق آمد.

در شهریور ماه 1359 با یکی از خواهران متعهّد و انقلابی ازدواج کرد. و خطبه‌ی عقدشان توسّط حضرت امام خمینی (ره) جاری شد.

در آغاز جنگ تحمیلی به سوی جبهه شتافت و در عملیات فتح المبین شرکت کرد.

هنگام بازگشت به شیراز در حادثه‌ی تصادف دچار شکستگی پا شد. امّا با همان حال در عملیات «بیت المقدّس» شرکت کرد.

معلم قرآن، شهید ذاکری همزمان دروس حوزه را می‌خواند و در سال 1361 به کسوت روحانیت درآمد. در جبهه و پشت جبهه به صورت یک روحانی آگاه، دلسوز و با اخلاص، با تمام وجود به تبلیغ و ترویج اسلام می‌پرداخت.

روح بلند و پرشور این شهید بزرگوار هم‌چنان به دنبال پروازی بود که آرزوی دیرینه اش بود و این حرکت را چنین بیان می‌کرد:

«این که ما می‌گوییم عاشق حسینیم از ما عمل می‌خواهند. قیامت جای شعار نیست، ما باید زندگی اهل‌بیت: را الگو قرار دهیم… ما شرم نمی‌کنیم خود را شیعه‌ی علی (علیه السلام)  و حسین (علیه السلام)  بدانیم و فریاد «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین (علیه السلام)  را جواب نگوییم؟! نباید در راه آیین حسین (علیه السلام)  هجرت کنیم و شهید شویم؟»

لذا برای این هجرت و سفر اسباب فراهم می‌آورد و با انس به معنویات خود را مهیّای حرکتی بزرگ می‌کرد و می‌گفت:

«من معنویت را از نماز اوّل وقت، نماز جماعت، نماز شب و بیشتر تلاوت قرآن به دست آورده‌ام. نور قرآن، نور نماز با حضور قلب، نور نماز شب، انسان را با بصیرت می‌کند. شعور معنوی و ایمان شخص را بالا می‌برد…»

با ثابت قدمی، شاگردی بزرگانی را کرد که هر کدام به تنهایی رهبرانی خوب برای او بودند واو همزمان توفیق درک محضرشان را داشت. و این نعمت در کلام او چنین بیان می‌شود:

«در این جا می‌بایست از معلّمین گرانقدرم از جمله عالم ربّانی، یار امام، شهید محراب آیهاللّه دستغیب یاد و قدردانی کنم. حقیر توفیقی که خداوند برای هدایتم داده بود در ایّام ماه مبارک رمضان بود که در مسجد جامع پای منبر ایشان نور می‌گرفتم و فیض می‌بردم.سفارش می‌کنم علما را عموماً، و خاندان دستغیب را خصوصاً، رها نکنید آقای سیّد هاشم دستغیب فرزند بزرگوار آیهاللّه شهید دستغیب (رحمت الله) که او نیز گمنام است. از موقعیت علمی ‌و تقوایی‌اش بهره ببرید. دیگر از معلّمینم حجّهالاسلام سیّد علی‌محمّد دستغیب بود…»

سیّد جعفرعزیز ما سرانجام در تیر ماه 1361 در عملیات رمضان در جبهه‌ی کوشک ندایِ:

(‌یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی إِلى‏ رَبِّک راضِیهً مَرْضِیهً فَادْخُلی فی عِبادی وَادْخُلی جَنَّتی)[1]

را لبّیک گفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

روحش شاد

 

[1] – سوره فجر، آیه‌های 27 تا 30.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است