تفسیر سوره هود

سوره هود آیه ۱۰۶ تا ۱۰۸ | جلسه ۳۷

از خدا می‌خواهیم فهم ما را زیاد کند که بفهمیم برای چه آمده‌ایم؛ که هستیم؛ چگونه‌ایم و با خدای خود چه رابطه‌ای داریم. زیبایی زندگی همین است. اگر ثمرۀ زندگی ما این باشد که همین را ملتفت شویم، ولو بعد از چهل سال، حتی در آخر عمر، ارزش دارد.

 

فیلم جلسه

 


صوت جلسه

متن تفسیر
   

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره هود آیات ۱۰۶ تا ۱۰۸ | یکشنبه ۱۳۹۸/۰۴/۱۶ | جلسه ۳۷

 

 

حکمتی از نهج‌البلاغه

«قِیمَهُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه‏»[1]

«ارزش هرکس به اندازۀ اعمال و اخلاق خوبِ اوست.»

اگر کسی خُلق خوب و صفات خوب و اعمال خوب داشته باشد، ارزشمند است. هرکه نداشته باشد؛ یعنی بداخلاق یا بد زبان باشد یا قلبش بد باشد، نزد خدای تعالی ارزشی ندارد. آن‌که از دیگران دستگیری می‌کند؛ انفاق می‌کند؛ با مردم به نیکی عمل می‌کند؛ به پدر و مادر و برادر و خواهرش احسان می‌کند، عمل خوب دارد.

 

 

فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیقٌ (۱۰۶)

امّا آنها که تیره‌بخت شدند، در آتش‌اند. در آن فریاد و ناله‌ها دارند.

 

خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُریدُ (۱۰۷)

جاودانه در آن خواهند ماند تا آسمان‌ها و زمین برپاست، مگر اینکه پروردگارت بخواهد. پروردگار تو هرچه بخواهد انجام می‌دهد.

 

وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّهِ خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ (۱۰۸)

امّا کسانی که سعادت یافتند، در بهشت‌اند و جاودانه در آن خواهند ماند تا آسمان‌ها و زمین برپاست، مگر اینکه پروردگارت بخواهد. این بخششی بی‌پایان است.

 

«فَأَمَّا الَّذینَ» امّا کسانی که «شَقُوا» شقی و تیره‌بخت شدند «فَفِی النَّارِ» در آتش‌ خواهند بود «لَهُمْ فیها» برای آنهاست در آنجا «زَفیرٌ» ناله «وَ شَهیقٌ» و فریاد، دم و بازدم حزن‌آلود.

«خالِدینَ فیها» در آن جاودان‌اند «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» تا آسمان‌ها و زمین برپاست «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ» مگر اینکه پروردگارت بخواهد «إِنَّ رَبَّکَ» پروردگار تو «فَعَّالٌ» انجام می‌دهد «لِما یُریدُ» هرچه بخواهد.

«وَ أَمَّا الَّذینَ» امّا کسانی که «سُعِدُوا» سعادتمند شدند «فَفِی الْجَنَّهِ» در بهشت خواهند بود «خالِدینَ فیها» در آنجا جاودانه‌اند «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» تا آسمان‌ها و زمین برپاست «إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ» مگر اینکه پروردگارت بخواهد. «عَطاءً» این بخششی است «غَیْرَ مَجْذُوذٍ» بی‌پایان.

فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّار؛ پیش از این گفته شد که اگر انسان راه خوب انتخاب کند، هم در دنیا سعادتمند است و هم در آخرت. در دنیا از آن جهت که تکیه به قدرتی دارد که بالاتر از او نیست؛ لذا از چیزی نمی‌ترسد؛ نه ‌از فقر، نه از ظلم، نه از مرض و نه از هیچ‌چیز دیگر. به خدا ایمان دارد و او را می‌شناسد؛ پس تکیه‌اش فقط بر اوست و می‌داند او در همه‌حال حامی و پشتیبانش است و همو کفایتش می‌کند. وقتی هم از دنیا می‌رود، در عالم برزخ و قیامت خوش است. چون از اول ایمان داشت که قیامتی وجود دارد و خود را آماده کرده بود.

امّا آن بیچاره که ایمان ندارد و اگر هم به ظاهر مسلمان است، از هیچ گناهی باکی ندارد و به واجبات اعتنا نمی‌کند، در سختی و گرفتاری است. چون تکیه به جایی ندارد و تکیه‌اش به خودش است، در سختی‌ها خیلی زود ناامید می‌شود؛ خودش را بدبخت می‌بیند و دست به خودکشی می‌زند؛ چون هیچ تکیه‌گاهی ندارد. وقتی هم از دنیا می‌رود، تازه گرفتاری‌های و بدبختی‌هایش شروع می‌شود تا وقتی خدا داند.

لَهُمْ فیها زَفیرٌ وَ شَهیق؛ «زفیر» در لغت صدایی است که آدمی وقتی در سختی زیاد قرار می‌گیرد، به همراه تنفس از خود ظاهر می‌کند. «شهیق» صدایی است که در آخر به‌صورتِ فریاد بلند از گلو خارج می‌کند. بعضی هم تعبیر کرده‌اند به صدای الاغ که ابتدایش زفیر است و صدای بلندی که در آخر می‌دهد، شهیق. اهل دوزخ همواره همین صداها را می‌دهند.

خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ؛ قرآن کریم 80 مرتبه در 40 سوره صحبت از همیشگی و ابدی بودن بهشت و جهنّم و نعمت‌ها و عذاب‌های آن کرده است. البته اگر کسی به‌خاطرِ گناهان زیاد در جهنّم افتد، ممکن است بعد از مدتی پاک شود و نجات یابد.

امّا خدای تعالی در این آیه می‌فرماید تیره‌بختان همیشه در جهنّم می‌مانند، لکن با این قید «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» (تا وقتی آسمان و زمین برقرار است).

می‌دانیم زمین و آسمان و کرات که در این فضا وجود دارد، همه مربوط به عالم ماده‌اند و چون قیامت برپا شود، مطابق آیات قرآن هیچ‌کدامِ این‌ها باقی نمی‌ماند و همه از بین می‌روند. قرآن کریم در آیات متعدد در این باره می‌فرماید:

﴿ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى﴾[2]

«ما آسمان‌ها و زمین را جز به حق و برای زمانی معیّن نیافریدیم.»

یعنی از خلقت این دستگاه عالم، غرض و هدفی داشتیم و آن اینکه بشری خلق کنیم که خلیفۀ ما شود، امّا همۀ این‌ آسمان و زمین موقت و تا زمانی مشخص است.

در سورۀ انبیاء می‌فرماید:

﴿یَوْمَ‏ نَطْوِی‏ السَّماءَ کَطَیِ‏ السِّجِلِ‏ لِلْکُتُبِ‏ کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعیدُهُ﴾[3]

«روزی که آسمان را در هم می‌پیچیم، مثل در هم پیچیدن طومارها. آن را به همان شکل که در آغاز آفریدیم، بازمی‌گردانیم.»

به‌قول مولا علی علیه‌السلام در خطبه اول نهج‌البلاغه که مفصل می‌‌فرماید، این عالم مثل روز اول که هیچ‌چیز نبود، می‌شود.

در سورۀ زمر می‌فرماید:

﴿وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ السَّماواتُ‏ مَطْوِیَّاتٌ‏ بِیَمینِهِ‏ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ﴾[4]

«آنها خدا را آن‌طور که سزاوار است، نشناختند، حال آنکه در قیامت زمین یکپارچه در دست قدرت اوست و آسمان به دست او پیچیده می‌شود. او منزه و بلندمرتبه است از آنچه شریکش می‌‌سازند.»

در سورۀ واقعه می‌فرماید:

﴿إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ۞ وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا ۞ فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا﴾[5]

«هنگامی که زمین را سخت بلرزانند و کوه‌ها متلاشی شود و چون غباری پراکنده گردد.»

در سورۀ تکویر می‌فرماید:

﴿إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ۞ وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ ۞ وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ﴾[6]

«هنگامی که خورشید به هم پیچیده شود و هنگامی که ستارگان تاریک شوند و هنگامی که کوه‌ها به حرکت آیند.»

علم جدید هم معتقد است همۀ این کرات عمر معیّنی دارند و زمانی از بین می‌روند. حتی برخی از ستارگانی که ما می‌بنیم، از بین رفته‌اند و اکنون پس از میلیون‌ها سال نورشان به ما می‌رسد.

بنابراین در قیامت نه زمینی می‌ماند و نه آسمانی و نه ستاره‌ای. عالم برزخ هم عالم دیگری غیر از ماده و فوق آن است و در کرات دیگر نیست. پس چرا خداوند می‌فرماید شقاوتمندان و سعادتمندان در دوزخ و بهشت جاودان‌اند تا آسمان و زمین برجاست؟

آنچه به نظر می‌رسد و مفسران دیگر ازجمله علامه در المیزان به آن اشاره کرده این است که به هر حال در عالم دیگر هم انسان‌ها روی بستری قرار دارند و فضایی بالای سرشان است. این زمین و آسمان و عالم ماده نیست، امّا متناسب با همان عالم زمین و آسمانی وجود دارد. پس اینکه می‌فرماید «ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» اشاره به همان آسمان و زمین است.

در سورۀ ابراهیم می‌فرماید:

﴿یَوْمَ‏ تُبَدَّلُ‏ الْأَرْضُ‏ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ﴾[7]

«روزی که زمین به غیر زمین تبدیل شود و آسمان نیز.»

وقتی خوابِ ارواح را می‌بینید، عین همین بدن را می‌بینید، در حالی که بدن زیر خاک است؛ پس این چیست؟ این همان نفس است که به این شکل درآمده.

یکی از آشنایان شهید محمّدعلی سبحانی او را در خواب دید و گفت مگر تو شهید نشدی؟ ‌گفت خیر. گفت خودمان تو را در قبر گذاشتیم و خاک کردیم. گفت کجا. بیا نشانم بده. آمد و قبر او را نشانش داد. شهید سبحانی گفت: این را می‌گویی؟ این عکس من است، خودم نیستم.

این مطلب بلندی بود که شهید سبحانی بیان کرد. در واقع ما این بدن نیستیم، حتی روح و نفس هم نیستیم؛‌ لذا می‌گوییم بدن من، ‌روح من، نفس من. معلوم می‌شود این «من» حقیقت دیگر است. این بدن مرکب ماست. اینجا احتیاج به دست و زبان و چشم و گوش داریم، ولی در عالم دیگر همه‌چیز تغییر می‌کند و به این بدن احتیاج نداریم؛ لذا این می‌شود عکس ما.

فهمیدن این مطلب کمی مشکل است و راه آن خواستن از خداست. از خدا می‌خواهیم فهم ما را زیاد کند که بفهمیم برای چه آمده‌ایم؛ که هستیم؛ چگونه‌ایم و با خدای خود چه رابطه‌ای داریم. زیبایی زندگی همین است. اگر ثمرۀ زندگی ما این باشد که همین را ملتفت شویم، ولو بعد از چهل سال، حتی در آخر عمر، ارزش دارد.

 

 

[1] ـ حکمت ۸۱، نهج‌البلاغه.

[2] ـ احقاف، ۳.

[3] ـ انبیاء، ۱۰۴.

[4] ـ زمر، ۶۷.

[5] ـ قیامت، ۴ تا ۶.

[6] ـ تکویر، ۱ تا ۳.

[7] ـ ابراهیم، ۴۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است