تفسیر سوره هود

سوره هود آیات ۹۹ تا ۱۰۲ | جلسه ۳۳

اگر دیدید هر روز در نماز کوتاهی می‌کنید و برایتان اهمیت ندارد، فوراً توبه کنید. این یک هشدار است. اگر نگاه به نامحرم یا انجام گناه برایتان عادی شده و شیرین است، بگویید خدایا کمکم کن، اگر گناهی کرده‌ام مرا ببخش. اگر میلی به خوبی‌ها ندارید و مشتاق گناه و کارهای زشت هستید، مراقب باشید و پناه به خدا ببرید. این‌ها هشدار است. اگر به این هشدارها اعتنا نکردید، کم‌کم در عقاید هم به شک‌ و شبهه می‌افتید!

فیلم جلسه
 

 


صوت جلسه

متن تفسیر
   

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره هود آیات ۹۹ تا ۱۰۲ | یکشنبه ۱۳۹۸/۰۴/۰۲ | جلسه ۳۳

 

 

 

وَ أُتْبِعُوا فی‏ هذِهِ لَعْنَهً وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ (۹۹)

در این دنیا و روز قیامت لعنت به دنبال دارند. چه بد عطایی نصیب آنان می‌شود!

 

ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى‏ نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصیدٌ (۱۰۰)

این اخبار شهرهایی است که برای تو می‌گوییم. برخی باقی ماندند و برخی از میان رفتند.

 

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتی‏ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبیبٍ (۱۰۱)

ما به آنها ظلم نکردیم، لکن آنان به خودشان ظلم کردند. چون امر عذاب پروردگارت آمد، خدایانی که جز خداوند می‌خواندند، به هیچ کارشان نیامد و جز بر هلاکتشان نیفزود.

 

وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُرى‏ وَ هِیَ ظالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ شَدیدٌ (۱۰۲)

این چنین است گرفتن پروردگارت، وقتی شهرهایی را که ستمکارند، [به قهر و عذاب] می‌گیرد. بی‌شک فروگرفتن او دردناک و سخت است.

 

«وَ أُتْبِعُوا» و آنان را دنبال می‌کند «فی‏ هذِهِ» در این دنیا «لَعْنَهً» لعنتی «وَ یَوْمَ الْقِیامَهِ» و روز قیامت. «بِئْسَ» چه بد است «الرِّفْدُ» عطایی که «الْمَرْفُود» نصیبشان می‌شود.

«ذلِکَ» این (سرگذشت‌های اقوام گذشته) «مِنْ أَنْباءِ» از اخبار «الْقُرى» شهرها و سرزمین‌هاست‏ «نَقُصُّهُ عَلَیْکَ» که برای تو بازگو می‌کنیم «مِنْها» برخ از آنها «قائِمٌ» باقی ماندند «وَ حَصیدٌ» و برخی از میان رفتند.

«وَ ما ظَلَمْناهُمْ» ما به آنها ظلم نکردیم «وَ لکِنْ ظَلَمُوا» لکن آنها ظلم کردند «أَنْفُسَهُمْ» به خودشان. «فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ» به هیچ کارشان نیامد، یاری‌شان نکرد «آلِهَتُهُمُ» خدایانشانان «الَّتی‏ یَدْعُونَ» که می‌خواندند «مِنْ دُونِ اللَّهِ» به‌جای خدا «مِنْ شَیْ‏ءٍ» به هیچ‌وجه «لَمَّا جاءَ» هنگامی که آمد «أَمْرُ رَبِّکَ» امر عذاب پروردگارت «وَ ما زادُوهُمْ» و بر آنها نیفزود «غَیْرَ تَتْبیبٍ» جز هلاکت.

«وَ کَذلِکَ» این چنین است «أَخْذُ رَبِّکَ» گرفتن پروردگارت (عقوبت و عذابِ پروردگار) «إِذا أَخَذَ» هنگامی که می‌گیرد (به قهر و عذاب) «الْقُرى» شهر و سرزمینی‌ را «وَ هِیَ ظالِمَهٌ» در حالی که ستمکارند «إِنَّ أَخْذَهُ» گرفتن او (عذاب او) «أَلیمٌ» دردناک «شَدیدٌ» سخت و شدید است.

وَ أُتْبِعُوا فی‏ هذِهِ لَعْنَهً وَ یَوْمَ الْقِیامَه؛ «لعن» یعنی دوری از رحمت پروردگار. فرعون و اطرافیانش و همۀ ستمکاران عالم، هم از جهت ظاهری در لعن خدا و پیامبران و ائمه علیهم‌السلام و نیز مؤمنان هستند و هم در قیامت لعنت خدا بر آنان است. ﴿أَلا لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمین﴾[1]

ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى‏ نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصید؛ این سرگذشت اقوام و قریه‌هایی است که ما برای تو می‌گوییم. بعضی از آنها باقی ماندند و بعضی کاملاً از بین رفتند.

«قائم» یعنی اقوام و گروه‌هایی که تعدادی از آنها ایمان آوردند و نجات یافتند و مدتی باقی ماندند؛ مثل قوم نوح و هود و صالح و موسی. «حصید» یعنی چون هیچ‌کس ایمان نیاورد، همه عذاب شدند؛ مانند قوم لوط.

خدای تعالی در سورۀ اعراف می‌فرماید:

﴿تِلْکَ‏ الْقُرى‏ نَقُصُ‏ عَلَیْکَ‏ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِ الْکافِرین﴾[2]

«این شهرهایى است که ما بخشى از اخبار آن را براى تو بازگو مى‌کنیم و یقیناً پیامبرانشان با دلیل‌هاى روشن به‌سوى آنان آمدند، ولى آنها بنا نداشتند به آنچه پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان بیاورند. خداوند این‌گونه بر دل‌هاى کافران مُهر مى‌زند.»

وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ؛ ما به آنها ظلم نکردیم، بلکه آنها به خود ستم کردند. خدایانی را که با دست خود ساخته بودند، هرچه خواندند، هیچ فایده‌ای به‌حالشان نداشت و وقتی فرمان عذاب پروردگار رسید، جز هلاکت چیزی عایدشان نشد.

«ظلم» در لغت یعنی قرار دادن اشیاء در غیر جای خود. برعکسِ عدل. مصادیق فراوانی در این باره وجود دارد؛‌ مثلاً به‌طور معمول غذا را با دست برمی‌دارند و در دهان می‌گذارند، حال کسی که دست دارد، اگر سر در غذا کند و آن را با دهان بردارد، به دست و دهنش ظلم کرده. یا مثلاً فرزند شما نیاز به محبّت دارد؛ یعنی باید دست بر سرش بکشید و به اندازه سنّش به او توجه و مهربانی کنید. اگر بدون اینکه خلافی کرده باشد، شما بر او غضب کنید و با تندی با او سخن بگویید، در حقش ظلم کرده‌اید. یا مثلاً در کوچه و خیابان راه می‌روید و بی‌دلیل بر سر این و آن می‌زنید، ولو آرام، این ظلم است و شما از دستتان استفاده نابجا کرده‌اید. کسی را که باید دست محبّت بر سرش بکشند، نمی‌زنند!

بردن مالی بدون اینکه حقی در آن داشته باشند، ظلم است. کسی را بی‌جهت کتک زدن یا کشتن، ظلم است. تجاوز به مال یا ناموس کسی یا ناسزا گفتن، ظلم است.

وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُم؛ خدا به آنها ظلم نکرد؛ چون حقشان را عطا کرد. حقّ آنها چه بود؟

خدای تعالی بنده‌اش را خلق کرده، او را هدایت می‌کند؛ یعنی راه درست و غلط را نشانش می‌دهد؛ لذا هرکسی از درون خود خوبی و بدی را می‌فهمد. علاوه بر این پیامبران را فرستاده تا توضیح دهند و مصادیق خوبی و بدی را بگویند. کسی که با اختیار خود خوبی را انتخاب می‌کند، در واقع به خودش مهربانی کرده، خودش خوب می‌شود. پس خدای تعالی آنچه لازمۀ سعادت بشر بود، درون او قرار داد و به‌وسیلۀ پیامبران بیان فرمود، ولی اگر کسی قبول نکند، به خودش ظلم کرده است.

هرکسی دو جنبه دارد؛ نفس حیوانی و نفس خدایی. نفس حیوانی همان است که می‌گوید ببر، بخور، بکش، بدزد. هر صفت بدی، ظهور حیوانی در نفس است. آن‌که پلنگی دارد، می‌گوید بکش، بزن؛ آن‌که موشی دارد، می‌گوید بدزد، بردار؛ آن‌که الاغی و اسبی دارد، لگد می‌زند.

یک نفس خدایی هم داریم که روح ماست. این روح به خوبی‌ها دعوت می‌کند و از بدی‌ها بازمی‌دارد. اگر کسی نفس حیوانی را انتخاب کرد، به نفس خدایی خود ظلم کرده است؛ پس «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُم» یعنی به نفس خدایی‌شان ظلم کردند. نفس حیوانی را که باید کنترل کنند تا مطیع نفس خدایی شود، رها کردند و آن هم طغیان کرد و جلو نفس خدایی را گرفت.

فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُم؛ خدایانی که می‌پرستیدند و آنها را بزرگ و همه‌کارۀ خود می‌دانستند؛ از بت و فرعون و نمرود، آنان را بی‌نیاز نکرد. بی‌جهت روی آنها حساب می‌کردند و می‌گفتند اگر این‌ها نباشند، ما بیچاره می‌شویم. آنها امضای خدای تعالی را نداشتند و نباید اطاعتشان می‌کردند. فقط کسانی که از جانب خدا معجزه و بیّنه دارند، باید اطاعت شوند.

این خدایان باطل آنها را بی‌نیاز نکردند؛ چراکه درونشان تشنۀ خوبی‌ها بود، ولی آنها دنبال مال و مقام رفتند و مال و مقام نمی‌تواند درون انسان را پر و او را بی‌نیاز کند. آنها هم که از مال و مقام دور بودند، در فقر و فلاکت قرار داشتند و دنیا و آخرتشان نابود شد.

الَّتی‏ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ؛ بی‌نیازی فقط در رجوع به خدای تعالی است. وقتی انسان به‌سوی خدا می‌رود، خود را از مردم بی‌نیاز می‌بیند؛ چون می‌داند سرمایه دارد. اگر بگویند فلانی خیلی مال و ثروت دارد، مقام دارد، می‌گوید آیا نماز می‌خواند؛ انفاق می‌کند؟ اگر نمی‌کند، این ثروت و مکنت هیچ فایده‌ای به حالش ندارد. در دل شکر خدا می‌کند که از امثال او بی‌نیاز است و لازم نیست نوکری‌اش را بکند و در مقابلش دست دراز کند.

توجه به خدای تعالی بنده را از غیر خدا بی‌نیاز می‌کند تا آبرویش را برای دنیا نریزد؛ بی‌نیاز می‌کند که تابع ناحق نشود و دینش را به دنیا نفروشد. ولی آن‌که دنبال دنیا و اهل دنیاست و متاع دنیا را می‌خواهد، دنبال کسانی می‌افتد که حاضرند همه‌چیزشان را بدهند که دنیایشان خوب شود، امّا بی‌نیاز نمی‌شوند. وقتی فکر مرگ می‌کنند و می‌بینند باید همه‌چیز را رها کنند و بروند، وحشت می‌کنند. مؤمن اگر از مرگ می‌ترسد، به‌خاطرِ این است که مبادا گناهی کرده باشد و از خدا دور شده باشد.

لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّک؛ «امر ربک» یعنی عذاب پروردگار. وقتی عذاب پروردگار می‌آید، کسانی که به‌جای خدا می‌خواندند و دوست می‌داشتند، به هیچ کارشان نمی‌آید. فرعون و اتباعش همه غرق شدند؛ نمرود و اهلش همه از بین رفتند؛ عذاب سخت بر قوم لوط و عاد و ثمود نازل شد، امّا هیچ‌کدام از بت‌ها نتوانستند کاری انجام دهند و هیچ فایده‌ای به‌حالشان نداشتند.

وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبیب؛ چیزی بر آنها زیاد نشد، جز هلاکت. نابود شدند در حالی که روح و نفسشان انبار تاریکی‌ها بود. هرکس از خدا دور شود، در ظلمت غرق می‌شود.

﴿أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ‏ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ﴾[3]

«مانند تاریکی‌هایی در دریایی عمیق که موجی آن را پوشانده و روی آن موجی دیگر و برفرازِ آن ابری تاریک است. تاریکی روی تاریکی. اگر دستِ خود را بیرون آورد، از شدتِ تاریکی نمی‌‌تواند آن را ببیند. کسی‌که خدا نوری برایش قرار نداده، هیچ نوری نخواهد داشت.»

این بیچاره‌ها جز هلاکتی که برای خود ساختند، چیزی نصیبشان نشد.

از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد چرا وقتی جوانی می‌میرد، با اینکه چند سال بیشتر عبادت خدا نکرده، چطور تا ابد در بهشت است؟

فرمودند چون بنا داشت اگر تا قیامت زنده باشد خدا را عبادت کند. همان‌طور که شخص گناهکار بنا دارد اگر تا قیامت زنده باشد، معصیت خدا کند.

وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُرى‏ وَ هِیَ ظالِمَهٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلیمٌ شَدید؛ عذاب خدای تعالی وقتی بر قوم ستمکار نازل می‌شود، سخت و دردناک است.

«قُریٰ» جمع قریه به‌معنای شهر و آبادی‌ است. «اخذ القری» یعنی اخذ اهل القری یعنی اهالی قریه‌ها را به عذاب می‌گیرد.

خدای تعالی در آیات مختلف اشاره می‌فرماید که عذاب یکباره بر ستمکاران نازل نمی‌شود. ابتدا هشدارهایی به آنان می‌رسد؛‌ ناراحتی‌هایی برایشان پیش می‌آید، وقتی اعتنا نکردند، عذاب می‌آید؛‌ مثلاً قوم فرعون غورباقه و خون و شپش و خشکسالی و کمبود میوه‌ها و ثمرات را دیدند، امّا متذکر نشدند. قوم لوط سی‌سال گناه می‌کردند و حضرت هود هشدارشان می‌داد. قوم شیعب نزدیک به صدسال انذار شدند، ولی هیچ‌کدام اعتنا نکردند.

بلاهایی که می‌آید برای این است که متوجه شوند و رو به خدای تعالی بیایند، امّا نمی‌آمدند. خدای تعالی در سورۀ نمل می‌فرماید:

﴿أَمَّنْ یُجیبُ‏ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء﴾[4]

«کیست آن‌که درمانده را اجابت کند، وقتی او را می‌خواند، و گرفتاری‌اش را برطرف نماید؟»

گاهی بر اثر شیوع بیماری یا جنگ مردم دسته‌دسته می‌میرند و جز خدا کسی نمی‌تواند این گرفتاری‌ها را رفع کند. چرا رو به او نمی‌آورید؟

ممکن است سؤال شود چرا گاهی جنگ یا بیماری یا ظلم فراگیر می‌شود و این‌همه مردم در زحمت می‌افتند؟

علت این است که مردم از خدا برمی‌گردند؛ نماز نمی‌خوانند، دزدی می‌کنند؛ معصیت خدا می‌کنند. وقتی گناهان زیاد شد، خدای تعالی کسانی را می‌فرستد تا مردم را نصیحت کنند. در گذشته انبیاء بودند و پس از آن مؤمنان هستند که مثل پیامبران امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و هشدار می‌دهند، امّا وقتی مردم اعتنا نمی‌کنند، پشت‌سر هم بلا نازل می‌شود.

برخی مردم وقتی در گرفتاری می‌افتند و همۀ درها را بسته می‌بینند، رو به خدا می‌آورند، امّا برخی دیگر نه‌تنها اعتنا نمی‌کنند، بدتر هم می‌شوند. قرآن کریم از هر دو گروه نمونه‌هایی بیان کرده است.

﴿فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ‏ قُلُوبُهُمْ‏ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُون﴾[5]

«پس چرا هنگامى که عذاب ما به آنها رسید، لابه و زارى نکردند، بلکه دل‌هایشان سخت شد و شیطان آنچه را انجام مى‌دادند، در نظرشان زینت داد؟»

حضرت صالح به قوم خود گفت روز اول زرد می‌شوید، روز دوم قرمز و روز سوم سیاه، سپس عذاب خدا می‌رسد. آنها می‌دیدند رنگِ چهره‌شان تغییر کرده، امّا حاضر نبودند توبه کنند و ایمان بیاورند.

در واقع خدای تعالی با این بلاها به آنها عنایت می‌کند و تذکرشان می‌دهد، ولی آنها هیچ اعتنایی ندارند؛ چراکه قلب‌هایشان را قساوت گرفته است. «و لکِنْ قَسَتْ‏ قُلُوبُهُمْ».

در بعد فردی هم همین‌طور است. اگر دیدید هر روز در نماز کوتاهی می‌کنید و برایتان اهمیت ندارد، فوراً توبه کنید. این یک هشدار است. اگر نگاه به نامحرم یا انجام گناه برایتان عادی شده و شیرین است، بگویید خدایا کمکم کن، اگر گناهی کرده‌ام مرا ببخش. اگر میلی به خوبی‌ها ندارید و مشتاق گناه و کارهای زشت هستید، مراقب باشید و پناه به خدا ببرید. این‌ها هشدار است. اگر به این هشدارها اعتنا نکردید، کم‌کم در عقاید هم به شک‌ و شبهه می‌افتید!

البته تکیه بر خدای تعالی انسان را نجات می‌دهد. مهم این است که زود استغفار کنید و بگویید خدایا اگر خلافی کردم، مرا ببخش. یقیناً او می‌بخشد. او همیشه دست رحمتش باز است. امید به خدای تعالی در هر حالی بهترین سرمایه است.

بنابراین این آیات هم برای جامعه هشدار است و هم برای فرد. هیچ خطری نمی‌تواند جامعۀ شیعه را از بین ببرد، جز گناه آشکار. مبادا به جایی برسیم که گناه برای مردم عادی شود و اگر کسی بخواهد از آن پرهیز کند، مسخره ‌شود! این زنگ خطر است. گناه یعنی بی‌حجابی؛ یعنی کارهای زشت؛‌ یعنی ظلم علنی.

 

[1] ـ هود، ۱۸.

[2] ـ اعراف، ۱۰۱.

[3] ـ نور، ۴۰.

[4] ـ نمل، ۶۲.

[5] ـ انعام، ۴۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است