تفسیر سوره مومنون

سوره مومنون آیه ۹۶ | جلسه ۲۵

تا نفس مطیع نشود و سربر نیاورد، شیطان نمی‌تواند کاری کند. همین که نفس به میدان آمد شیطان هم دمش را بالا می‌آورد.

خدایا به‌حق محمّد و آل محمّد کمک کن هرچه از عمرمان باقی مانده برای تو باشد و به رضای تو قدم برداریم. خودت ما را از شرّ این دشمن داخلی حفظ کن!

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مومنون آیه ۹۶ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۱‍‍۱/۲۷ | جلسه ۲۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُونَ (۹۶)

بدی را با بهترین رفتار دور کن! ما به آنچه توصیف می‌کنند آگاه‌تریم.

 

«ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ»‌ با بهترین رفتار دفع کن «السَّیِّئَهَ»‌ بدی را. «نَحْنُ أَعْلَمُ» ما داناتریم «بِما یَصِفُون» به آنچه توصیف می‌کنند. (96)

ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ؛ فرق «دفع» با «رفع» این است که دفع بیشتر به معنای جلوگیری قبل از وقوع است و رفع به معنای از بین بردن آنچه واقع شده.

 

بررسی روایات

دربارۀ این آیه از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«لَاکَافَأَ رَسُولُ اللَّهِ بِسَیِّئَهٍ قَطُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ‌أَحْسَنُ السَّیِّئَهْ» فَفَعَل»[1]

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله هرگز بدی را با بدی پاسخ نداد؛ چرا که به سخن خداوند عمل می‌کرد که فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ».

بارها اتفاق می‌افتاد که افرادی با تندی و و بی‌ادبی با رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله برخورد می‌کردند، امّا حضرت با محبّت و سعۀصدر با آنها رفتار می‌کرد و آنان را به اسلام دعوت می‌فرمود.

راه و روش پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله از ابتدای بعثت با کفّار و مشرکان همین بود، چه خواسته با دوستانشان که مؤمن بودند و به سخنانشان گوش می‌کردند. اگر خلافی از کسی می‌دیدند، سریع عقاب و عتاب نمی‌کردند.

در روایت دیگری از حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است:

«صَافِحْ عَدُوَّکَ وَ إِنْ کَرِهَ فَإِنَّهُ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عِبَادَهُ یَقُولُ «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ» الْآیَتَیْن»[2]

«حتّی با دشمنت مصافحه کن، گرچه او نخواهد؛ زیرا مصافحه از کارهایی است که خدا بندگانش را به آن دستور داده و می‌فرماید: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ».

مصافحه لزوماً دست دادن نیست. با دشمن مصافحه کردن یعنی سعی کن نخواهی دشمنی‌های او را تلافی کنی. گاهی لازم است در مقابلش سکوت کنی، امّا نه اینکه هیچ کاری انجام ندهی تا هرچه خواست دشمنی کند. به‌نحوی معامله کن که از دشمنی‌اش دست بردارد و از لجن‌زاری که در آن است بیرون بیاید.

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ فِی جَمِیعِ أُمُورِکَ فَإِنَ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً وَ أَمَرَهُ بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ فَقَالَ «وَ اصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلًا» فَقَالَ «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» فَصَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ حَتَّی قَابَلُوهُ بِالْعَظَائِمِ وَ رَمَوْهُ بِهَا فَضَاقَ صَدْرُه»[3]

«همیشه و در همۀ کارهایت شکیبا باش؛ خداوند متعال رسول خود را مبعوث کرد و او را به صبر امر نمود و در قرآن مجید فرمود: «در برابر آنچه [دشمنان] می‌گویند شکیبا باش و به شایستگی از آنان دوری گزین!» و فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ» و فرمود: «همان‌کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!» پیامبراکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نیز صبر کرد تا آنکه ناراحتی‌های شدید برایش ایجاد کردند و او را سخت در معرض هدف تیرهای کینۀ خود قرار دادند تا اینکه حضرت دلتنگ شد.»

بعضی حیوانات تا کسی اذیتشان نکند آزاری ندارند، امّا بعضی انسان‌ها از جمله کفّار مکه از حیوانات وحشی هم بدتر بودند، لکن پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله دستور داشتند در مقابل آنها فقط به خدا پناه ببرند و با زبان خوش با آنان صحبت کنند و دلیل بیاورند.

تفسیر منهج‌الصادقین مصادیقی برای دفع بدی با نیکی آورده؛ ازجمله اینکه با عفو و رحمت از گناه مجرمان درگذر، وقتی مستلزم وهن دین نشود یا جهل نادان را با حلم دور کن تا از آنچه می‌کند و می‌گوید، به لطف و حلم بازگردد یا باطل اهل کفر را به بیان حجت و دلیل دفع کن یا با امر کردنِ مردم به طاعت حق تعالی آنان را از معاصى بازدار یا شرک مشرک را با کلمۀ توحید دفع کن یا منکر را با امر معروف محو ساز![4]

 

مصادیق فردی و اجتماعی آیه

وقتی خدای تعالی در مقابل دشمنان و مخالفان، امر به دفع بدی‌های آنها با خوبی می‌دهد، مسلماً در مقابل دوستان و موافقان نیز همین انتظار را از مؤمنان دارد. پس لازم است شخص مؤمن در مقابل خانواده و نزدیکان و سایر مؤمنان نیز همین رویه را داشته باشد و از اشتباهاتی که ممکن است مرتکب شوند، چشم‌پوشی کند.

برای آن‌که طالب خدای تعالی است شایسته نیست روبروی اطرافیان خود بایستد و فریاد بزند و نسبت‌های زشت و کلمات نامناسب به کار ببرد یا بدتر از آن، دست روی آنها بلند کند! گمانم نیست مؤمن چنین کند مگر آنکه نفس و شیطان به میدان آمده باشند.

یکی دیگر از مصادیق آیه سخنان باطلی است که برخی دربارۀ خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام می‌زنند. این افراد همیشه بوده و هستند.

«ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ» دربارۀ آنها این است که با دلیل قاطع و بیان منطقی شبهات آنان را دفع کنید. گاهی لازم است با هم مشورت‌ کنید و از قرآن و روایات و دلایل عقلی پاسخ آنها را بدهید.

مصداق دیگر آیه در مقابل کسانی است که مرتکب گناهی می‌شوند. در اینجا لازم است اولاً: گناه آنان را مستور سازید و اجازۀ پرده‌دری ندارید. ثانیاً: با زبان و روشی که گمان می‌کنید مؤثر باشد، سعی در بازداشتن آنها از کار غلطشان نمایید.

 

سیرۀ معصومین در عمل به آیه

از پیامبر اکرم و اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام تا اولیاء اللّه و علماء ربانی، همه در زمان خود به بهترین شکل به این آیه عمل کردند.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله همواره و در هر فرصتی با کفّار و مشرکان صحبت می‌کردند؛ برخی ایمان آوردند؛ برخی تا آخر قبول نکردند و به کفر مردند؛ برخی هم مثل ابوسفیان در ظاهر اسلام را پذیرفتند،‌ امّا جزو منافقان درآمدند.

مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نیز با غاصبان حق خود محاجه می‌کردند و شواهد و دلایل بسیاری برایشان می‌آوردند. هرجا هم کار به جنگ می‌کشید، ابتدا اتمام‌حجت می‌کردند و با بهترین روش با دشمنان خود سخن می‌گفتند؛ بعضی قبول می‌کردند و بعضی نه.

سایر امامان معصوم نیز همین طور. امام رضا علیه‌السلام مناظراتی با سران ادیان مختلف داشتند و همه را مجاب و منقاد می‌کردند. درست است که بیشترشان زیربار نمی‌رفتند، امّا بین خود و خدا، حق برایشان ثابت می‌شد.

هرکدام از ما نیز سیئه‌ای در خود داریم که همان نفس ماست و باید مهار شود. بهترین راه دفع آن، در قدم اول انجام واجبات و ترک محرمات است. تا این کار به‌طورِ دقیق انجام نشود، نمی‌توان گفت من عارفم و واصلم و… تا لحظۀ آخر باید به این امر التزام داشت.

رحمت خدا به حضرت آیت‌اللّه شیخ محمّدتقی نجابت، این بدن دیگر از ایشان اطاعت نمی‌کرد و یکی‌دو ماه آخر عمر نشسته نماز می‌خواندند.

در کنار انجام واجبات و ترک محرمات، باید نفس را هم مهار کرد، لکن این نفس به سادگی رام نمی‌شود، طوری که دیگر دم از «من» نزند. احدی نباید گمان کند که از شرّ نفس رهایی یافته، هرکه چنین بگوید، گولِ او را خورده. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَ‏ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی»[5]

آری، بسیاری ادعا کردند، لکن بین ادعا تا عمل فاصله بسیار است.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به اصحاب فرمودند: هرکدام از شما شیطانی دارید که همان نفس شماست و رهایتان نمی‌کند.

گفتند: شما چطور؟

فرمود: من هم دارم، امّا «اسلم شیطانی علی یدی» شیطانم را تسلیم پروردگار کرده‌ام.

این ادعا را فقط پیامبر و امام معصوم می‌توانند بکنند؛ چراکه خداوند آنان را به‌عنوانِ نماینده و بهترین خلق خود برای بشر برگزیده، غیر ایشان احدی فکر نکند از دست نفس خلاص شده!

پس چه کنیم؟ باید پیوسته با این نفس مبارزه و مخالفت کرد. هرجا بوی منیت آمد، باید حذر کرد. «فلانی پشت‌سر من چنین گفته، من این‌طور می‌کنم، آن‌طور می‌کنم» این‌ها همه نشانۀ تجلی نفس است.

همین که ناراحت می‌شود و آتش می‌گیرد یا وقتی تعریفش می‌کنند، شاد و خوشحال می‌شود، نشانۀ نفس است.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت و آیت‌اللّه حاج محمّدتقی نجابت از دشمنان سرسخت نفس بودند. همین که می‌دیدند نفس تجلی کرده و می‌خواهد ظاهر شود، مقابلش می‌ایستادند، هرکه می‌خواهد باشد. خدا هم عنایت کرده بود، با هرکه برخورد می‌کردند، تا کمی ظهور نفس داشت فوراً آنچه صلاح بود انجام می‌دادند.

بنده هیچ ادعایی نمی‌توانم داشته باشم. شما هم خودتان می‌دانید و خدای خودتان، امّا حواستان باشد اگر کسی بگوید «من رد شدم، من نفسم را سرکوب کردم و می‌فهمم» مدعی باطل است.

نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَصِفُون؛ خدای تعالی به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرماید ما معنای حرف‌های کفّار و مشرکان را بهتر می‌فهمیم و از توصیفاتی که برای پروردگار می‌آورند، آگاهیم.

این را هم می‌توان دربارۀ آنچه گفتیم توسعه داد؛ شما که مدتی مقابل نفست ایستادی، آیا اکنون ادعایی داری یا خیر؟

به عبارت دیگر یعنی خدایا از من کاری برنمی‌آید، مگر اینکه تو خود کمک کنی. اولین دشمن ما نفس خود ماست که شیطان هم از بیرون به او کمک می‌کند. البته از شیطان کاری بر نمی‌آید. اگر بندی هم می‌اندازد، تا خود آدمی سرش را جلو نیاورد، گیر نمی‌افتد.

تا نفس مطیع نشود و سربر نیاورد، شیطان نمی‌تواند کاری کند. همین که نفس به میدان آمد شیطان هم دمش را بالا می‌آورد.

خدایا به‌حق محمّد و آل محمّد کمک کن هرچه از عمرمان باقی مانده برای تو باشد و به رضای تو قدم برداریم. خودت ما را از شرّ این دشمن داخلی حفظ کن!

[1]. کافی، ۸، ۱۶۴.

[2]. وسائل‌الشیعه، ۱۲، ۲۲۵.

[3]. تفسیر القمی، ۱، ۱۹۶.

[4]. منهج‌الصادقین، ۶، ۲۳۵.

[5]. یوسف، ۵۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است