تفسیر سوره مومنون

سوره مومنون آیه ۷۸ و ۷۹ | جلسه ۲۰

اگر خداوند این فهم را نصیب کند که اصل وجود ما و هرچه داریم از اوست و بتوانیم قدمی به‌سوی او برداریم، به‌تدریج «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»[10]‏ را ملتفت می‌شویم و معنای «نَحْنُ‏ أَقْرَبُ‏ إِلَیْهِ‏ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» و «هُوَ مَعَکُمْ‏ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» را درک می‌کنیم. در این صورت غرض خلقت حاصل می‌شود و انسان بندۀ واقعی پروردگار و خلیفۀ او می‌گردد.

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مومنون آیه ۷۸ و ۷۹ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۱۰/۱ | جلسه ۲۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ (78)

اوست که برای شما گوش و چشم و دل قرار داد، امّا شکرگزاران اندک‌اند.

 

وَ هُوَ الَّذی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (79)

اوست که شما را در زمین آفرید و به‌سوی او محشور می‌شوید.

 

«وَ هُوَ الَّذی» اوست کسی که «أَنْشَأَ لَکُمُ» آفرید، ایجاد کرد «السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ» گوش و چشم و دل «قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ» تعداد کمی شکر می‌کنند. (78)

«وَ هُوَ الَّذی ذَرَأَکُمْ» اوست کسی که شما را آفرید «فِی الْأَرْضِ» در زمین «وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» و به‌سوی او محشور می‌شوید. (79)

در آیۀ ۷۵ گفته شد: «وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون» یعنی اگر به آنها رحم کنیم و بلا را از آنان برداریم، در طغیان و سرکشی خود لجاجت می‌کنند و کور و سرگردان می‌مانند.

«یعمهون» در لغت به‌معنای تحیّر و تردد و نیز کوری قلب آمده است. کوری قلب یعنی کور بودن رأی و نظر، طوری که انسان نتواند چیزی بفهمد یا فکر کند.

عبارت «فی‏ طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون» علاوه بر اینجا در سوره‌های بقره، انعام، اعراف و یونس نیز آمده است. در سورۀ حجر «لَفی‏ سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ»[1] و در سورۀ نمل «فَهُمْ یَعْمَهُونَ»[2]‏ می‌فرماید.

به‌خاطرِ طغیان و سرمستی باطلی که داشتند، از هدایت منقطع شدند. آن‌قدر گناه بر گناه کردند که از رحمت و هدایت الهی دور شدند.

وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَه؛ در این آیه که نظیر آن در سوره‌های یونس، ص، نحل و ملک هم آمده، خدای تعالی می‌فرماید ما برای شما گوش و چشم و دل قرار دادیم، امّا اندکی از شما شکرگزارید.

گوش و چشم و قلب چه خصوصیاتی دارند؟

«افئده» در اصل به معنای قلب یا دل است، امّا به عقل که محل درک و فهم و فکر است نیز اطلاق می‌شود. این در واقع همان نیرویی است که حق و باطل را تشخیص می‌دهد.

کسی که چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن ندارد و از فکر کردن و فهمیدن عاجز است، قهراً تکلیفی هم ندارد و ناقص‌الخلقه محسوب می‌شود. امّا اینجا روی سخن با کسانی است که مکلف محسوب می‌شوند و بهره‌مند از چشم و گوش و عقل هستند.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله با این قرآن و همچنین جناب موسی با تورات و عیسی با انجیل و حضرت ابراهیم علیه‌السلام با صحف با مردم سخن می‌گفتند و راه حق و باطل را نشان می‌دادند. قطعاً مردم زمان آنها سالم و عاقل بودند و قدرت تحلیل و تفکر داشتند.

وظیفۀ آنها و همۀ افراد بشر این است که عقل خود را به کار بیندازد، ببیند از سنگ و چوب چه کاری برمی‌آید که بخواهد معبود او باشد و مقابلش سجده و کرنش کند؟

ولی آنها نه می‌دیدند و نه می‌شنیدند و نه اراده داشتند سخن پیامبران را بفهمند.

قَلیلاً ما تَشْکُرُون؛ تعداد اندکی از مردم شکرگزارند.

شکر نعمت‌هایی که خداوند در اینجا برمی‌شمارد «فهمیدن» است؛ یعنی سخنِ حقِّ پیامبران را بپذیرد و شریکی برای خدا قرار ندهد.

آن‌که می‌گوید پول کارکن است، آیا همیشه این‌طور است؟ بودند افرادی که پولِ زیاد داشتند، امّا نتوانستند از آن استفاده کنند.

مثل آن کسی که هر روز به اتاقی که طلاهایش در آن بود می‌رفت و در را می‌بست و برای آنها ذوق می‌کرد. یک روز کلید را جا گذاشت و در از پشت قفل شد. سرانجام در میان اتاقی پر از طلا از گرسنگی و تشنگی مرد.

پس این مال نیست که انسان را زنده نگه می‌دارد و پول و طلا همیشه هم نمی‌تواند به داد انسان برسد، همچنان که پست و مقام هم دائمی نیست و نهایت تا دم مرگ کارآیی دارد. آن که به‌راستی کاری از دستش ساخته است، همان است که آدمی را خلق کرده.

خلاصه اینکه عدۀ کمی شکرِ نعمت‌های خدا را به جا می‌آورند. شکر گوش این است که با آن گناه نکند؛ گوش به حرام ندهد و مطالب مفید و لازم و خداپسند را بشنود.

با چشم آنچه نباید ببیند، نبیند و به چیزهایی نگاه کند که خدا راضی است. در قلب و فکر خطورات بد نگذراند و آن را به خوبی‌ها مشغول سازد.

مردى به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: من همسایگانى دارم که کنیزکانى آوازه‏خوان دارند و عود می‌نوازند. گاهی پیش مى‏آید که من نشستن در مستراح را به‌خاطرِ گوش دادن به ساز و آواز آنها طولانی می‌کنم.

امام علیه‌السلام فرمود: چنین کاری نکن!

عرض کرد: به خدا سوگند این‌طور نیست که از روى قصد و با پاى خود برای آن صدا و آوازها رفته باشم، بلکه به گوشم می‌خورد.

امام فرمود: مگر نشنیده‌ای که خداوند عزّوجلّ می‌فرماید:

﴿إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ‏ عَنْهُ‏ مَسْؤُلا﴾[3]

«گوش و چشم و دل همگی بازخواست می‌شوند.»[4]

علت کم بودن بندگان شکرگزار این است که آدمی دو دشمن همیشگی دارد که عبارتند از نفس و شیطان. این طور هم نیست که نتواند با آنها بجنگد و پیروز شود، بلکه ترجیح می‌دهد با آنها کنار بیاید، در حالی که خدای تعالی می‌فرماید:

﴿إِنَ‏ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی﴾[5]

«نفس همواره به بدی‌ها دستور می‌دهد، مگر آن را که پروردگار رحم کند.»

«إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی» شامل کسانی می‌شود که خود را به خدا بسپارند و با زبان و گفتار بگویند خدایا مرا حفظ کن.

قهراً هرکس نفس را رها کند یا بگوید به‌تنهایی، بدون نظر خدای تعالی، با آن مبارزه می‌کنم، در گرفتاری‌های بسیاری می‌افتد. پس باید آنچه پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام از طرف خدای تعالی فرموده‌اند خالصانه انجام دهد؛ این می‌شود ابزار مقابله با نفس و شیطان.

بنابراین به‌خاطرِ سختی‌های مبارزه با نفس تعداد اندکی حاضرند در این راه قدم بگذارند.

آیات مشابه

نظیر این آیه، علاوه بر سورۀ اسراء که اشاره شد، در سوره‌های نحل، سجده و ملک نیز وجود دارد. در سورۀ نحل می‌فرماید:

﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ‏ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ﴾[6]

«خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد، در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد، شاید شکر کنید.»

در سورۀ سجده می‌فرماید:

﴿وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ‏ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ﴾[7]

«برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد، امّا تعداد اندکی شکرگزارید.»

در سورۀ ملک می‌فرماید:

﴿قُلْ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ‏ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ قَلیلاً ما تَشْکُرُون﴾[8]

«او کسی است که شما را آفرید و برایتان گوش و چشم و قلب قرار داد، ولی تعداد اندکی شکرگزارید.»

وَ هُوَ الَّذی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْض؛ او کسی است که شما را در این زمین آفرید.

خدای تعالی زمین را بستر زندگی ما قرار داده، ولی ما برای همیشه اینجا نمی‌مانیم. جلو چشم خود می‌بینیم که نهایتِ عمر آدمی هشتاد و نود سال است و کمتر کسی به صد سالگی و بیشتر می‌رسد. اگر هم برسد دیگر زندگی عادی ندارد و جز رنج نیست.

بنابراین زمین بستر موقت زندگی انسان است. او ما را در این زمین خلق کرده و سرانجام روزی در پیشگاهش محشور می‌شویم.

وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُون؛ یکی از معنای حشر «بازگشت» است. در آیات دیگر «تُرجعون» و «راجعون» نیز آمده است که همه به معنای بازگشت به‌سوی پروردگار است.

وقتی صحبت از رجوع و بازگشت می‌شود، منظور این است که کسی به‌طورِ موقت به جایی آمده و دوباره به موطن و مبدأ خود بازمی‌گردد. ما نیز از خداییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون».[9]

وجود و هستی ما از خداست. ما موجود، یعنی صاحب وجود هستیم و خداوند عین وجود است.

وجود را مثل بسیاری از پدیده‌های این عالم نمی‌توان نشان داد؛ مثلاً نمی‌توان کَرم یا شجاعت یا سخاوت را نشان داد. فقط می‌توان آثار آن را ظاهر کرد و دید.

وجود درک کردنی است و به حواس خمسه احساس نمی‌شود، نمی‌توان آن را بو کشید یا شنید یا دید یا لمس کرد، امّا آثارش را می‌توان. این بدن و اعضاء و جوارح همه آثار وجود است.

در اثر خواستن از خدا این درک حاصل می‌شود که ما از خداوند جدا نیستیم؛مبدأ و مرجعمان اوست؛ از خود هیچ نداریم و اختیاری هم که داریم، عنایت اوست.

اگر خداوند این فهم را نصیب کند که اصل وجود ما و هرچه داریم از اوست و بتوانیم قدمی به‌سوی او برداریم، به‌تدریج «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون»[10]‏ را ملتفت می‌شویم و معنای «نَحْنُ‏ أَقْرَبُ‏ إِلَیْهِ‏ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» و «هُوَ مَعَکُمْ‏ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» را درک می‌کنیم. در این صورت غرض خلقت حاصل می‌شود و انسان بندۀ واقعی پروردگار و خلیفۀ او می‌گردد.

این فهم چیزی نیست که یک روز باشد و یک روز برود. اگر آمد تا ابدالآباد می‌ماند و دنیا و آخرت انسان را آباد می‌کند.

راه تحصیل آن هم طلب و استقامت است. باید دائم از خدا بخواهد و در برابر هر سختی و ناملایمتی صبر و شکر کند. قطعاً اگر بایستد، خدای تعالی می‌فهماند، همان طور که عدۀ قلیلی خواستند و خدا فهماند.

[1]. حجر، ۷۲.

[2]. نمل، ۴.

[3]. اسراء، ۳۶.

[4]. من لا یحضره الفقیه، ۱، ۸۰.

[5]. یوسف، ۵۳.

[6].نحل، ۷۸.

[7]. سجده، 9.

[8]. ملک، 23.

[9]. بقره، ۱۵۶.

[10]. بقره، ۱۵۶.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است