تفسیر سوره مومنون

سوره مومنون آیه ۶۳ تا ۷۰ | جلسه ۱۷

بگو: خدایا ما را از خواب غفلت بیدار کن. اگر بخواهید، می‌شود. خواستن به دعا کردن و آماده شدن برای بعضی سختی‌هاست.

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مومنون آیه ۶۳ تا ۷۰ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۹/۱۰ | جلسه ۱۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

بَلْ قُلُوبُهُمْ فی‏ غَمْرَهٍ مِنْ هذا وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ هُمْ لَها عامِلُونَ (63)

بلکه دل‌هایشان از این حقیقت غافل است و جز این اعمالی دارند که همواره آن را انجام می‌دهند.

 

حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفیهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ یَجْأَرُونَ (64)

تا زمانی‌ که مرفّهانِ آنان را گرفتار عذاب کنیم، ناگهان ناله‌وزاری سر می‌دهند.

 

لا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ إِنَّکُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ (65)

امروز ناله‌وزاری نکنید که از سوی ما یاری نخواهید شد.

 

قَدْ کانَتْ آیاتی‏ تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ (66)

پیش از این آیات من بر شما خوانده می‌شد، امّا شما پشت می‌کردید و به قهقرا می‌رفتید.

 

مُسْتَکْبِرینَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ (67)

در حالی که در برابر آن تکبر می‌کردید و در جلسات شبانه بدگویی می‌کردید.

 

أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلینَ (68)

آیا در این کلام (قرآن) تدبّر نکرده‌اند یا چیزی برای آنان آمده که برای نیاکانشان نیامده؟

 

أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ (69)

یا پیامبرشان را نشناخته‌اند که او را انکار می‌کنند؟

 

أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّهٌ بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ (70)

یا می‌گویند او دیوانه است. (چنین نیست) بلکه او حق را برایشان آورده ولی بیشتر آنان حق را ناپسند می‌شمارند.

 

«بَلْ قُلُوبُهُمْ» بلکه دل‌هایشان «فی‏ غَمْرَهٍ» در غفلت است «مِنْ هذا» از این حقیقت «وَ لَهُمْ أَعْمالٌ» و اعمال دیگری هم دارند «مِنْ دُونِ ذلِکَ» غیر از این «هُمْ لَها عامِلُونَ» که همواره آن را انجام می‌دهند. (63)

«حَتَّى إِذا أَخَذْنا» تا اینکه گرفتار کنیم «مُتْرَفیهِمْ» مرفّهان آنان را «بِالْعَذابِ» به عذاب «إِذا هُمْ یَجْأَرُونَ» ناگهان ناله‌وزاری می‌کنند. (64)

«لا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ» امروز ناله‌وزاری نکنید «إِنَّکُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُونَ» که از سوی ما یاری نخواهید شد. (65)

«قَدْ کانَتْ آیاتی» تابه‌حال آیات من «تُتْلى‏ عَلَیْکُمْ» بر شما خوانده می‌شد. «فَکُنْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ تَنْکِصُونَ» امّا شما پشت می‌کردید و به قهقرا می‌رفتید. (66)

«مُسْتَکْبِرینَ بِهِ» در حالی که به آن تکبر می‌کردید «سامِراً تَهْجُرُونَ» در جلسات شبانه بدگویی می‌کردید. (67)

«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ» آیا در این کلام (قرآن) تدبّر نمی‌کنید؟ «أَمْ جاءَهُمْ» یا چیزی برای آنها آمده «ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلینَ» که برای نیاکانشان نیامده است؟(68)

«أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ» یا پیامبرشان را نشناخته‌اند «فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ» که او را انکار می‌کنند؟ (69)

«أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّهٌ» یا می‌گویند دیوانه است. «بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ» چنین نیست بلکه او حق را برایشان آورده «وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُون» امّا بیشتر آنان از حق کراهت دارند. (70)

بَلْ قُلُوبُهُمْ فی‏ غَمْرَهٍ مِنْ هذا؛ قلب‌هایشان در جهالت و گمراهی و غفلت است.

در آیۀ قبل فرمود «وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» هرکسی به‌اندازۀ توانایی‌هایش تکلیف می‌شود. از کسانی که استعداد و فهم بیشتری دارند انتظارات بیشتری می‌رود تا آنها که این‌طور نیستند یا هنوز اول راهند. لکن مشرکان و کافران از این مطلب در غفلت هستند و اعتنایی به آن ندارند.

وَ لَهُمْ أَعْمالٌ مِنْ دُونِ ذلِکَ هُمْ لَها عامِلُون؛ یکی از وجوه غفلتشان هم این است که اعمال زشت زیادی انجام می‌دهند و پیشمان نیستند. اصلاً اعتنایی به این امور ندارند.

حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفیهِمْ بِالْعَذابِ إِذا هُمْ یَجْأَرُون؛ «مُترَف» به‌معنای متنعّم و مرفه است.

بزرگان و جلوداران مشرکان و امثال فرعون و نمرود و قارون هرچه نصیحت می‌شدند، اعتنا نمی‌کردند و دست از کارهای زشت خود برنمی‌نداشتند، امّا همین که عذاب الهی را دیدند شروع کردند به ناله و فریاد و زاری.

به آنها گفته بودند که عذاب می‌آید. نشانه‌های عذاب را هم دیدند، ولی آنها اعتنا نکردند و به‌سوی خدای تعالی نیامدند. امّا همین که گرفتار شدند، شروع کردند به ناله و فریاد.

لا تَجْأَرُوا الْیَوْمَ إِنَّکُمْ مِنَّا لا تُنْصَرُون؛ خداوند می‌فرماید این‌همه فریاد نزنید. ما پیش از این به شما اخطار کردیم. امروز دیگر زمان فریاد کشیدن نیست.

در واقع خودتان نخواستید. این‌همه انبیاء و صالحان گفتند، ولی اعتنا نکردید. اکنون دیگر موقع یاری شما نیست؛‌ چون افراد زیادی را زیر دست و پا له کردید و راه خدا را بستید تا مردم مؤمن نشوند.

سران کفر و شرک برای اینکه منافع مادی و حکومت خود را در خطر دیدند، چه آزار و اذیت‌هایی برای انبیاء و مخصوصاً برای پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله پیش آوردند! مردم را مستعمرۀ خود قرار داده بودند و می‌‌گفتند باید زیردست ما باشید.

اکنون که موقع عذاب شده، صدای ناله و فریادشان بلند است، امّا خداوند می‌فرماید: امید یاری از سوی ما نداشته باشید. این‌همه گفتیم و نیامدید، اکنون دیگر فرصت تمام شد و باید تلافی ببینید.

قَدْ کانَتْ آیاتی‏ تُتْلى‏ عَلَیْکُم؛ آیات ما برای شما تلاوت شد، امّا شما عقب‌عقب برگشتید و به‌سرعت به قهقرا رفتید.

مُسْتَکْبِرینَ بِهِ سامِراً تَهْجُرُونَ؛ مشرکان مکه مقابل قرآن کریم و پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله تکبر می‌کردند و خود را برتر و بزرگ‌تر می‌پنداشتند، در حالی که نبودند. بزرگی مخصوص خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است.

«سامر» یعنی حکایت گفتن و مسخره کردن. در جلسات شبانه دور هم می‌نشستند و قرآن را مسخره می‌کردند و می‌خندیدند.

أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْل؛ آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنید؟ چرا این کلام حقی را که متوجه حقانیت آن هستید انکار و مسخره می‌کنید؟

أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلینَ؛ آیا آنچه پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌گوید در زمان‌های قبل نبوده؛ آیا پیامبران پیشین نمی‌گفتند؟

‌اگر یهودی هستید می‌دانید حضرت موسی آمده، اگر نصرانی هستنید، حضرت عیسی را می‌شناسید و می‌دانید انبیاء دیگر هم آمدند. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نیز آخرینِ آنهاست.

اگر هم مشرک هستید چرا در آیات قرآن فکر نمی‌کنید؟ نیاکان شما همگی مورد خطاب پیامبران بودند.

أَمْ لَمْ یَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْکِرُون؛ شما ای مشرکان! پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله را از ابتدای تولد جلو چشمتان می‌دیدید؛ پدر و مادرش را می‌شناسید و می‌دانید هیچ عیب و نقصی در او نیست.

از او جز راستی و صداقت و امانت‌داری ندیدید و را به نیکی و حسن‌خلق و کمال و علم و ادب می‌شناسید. می‌دانید در هیچ مکتبی درس نخوانده، امّا همۀ صفات خوب را دارد.

با این‌همه وقتی گفت بت‌ها را نپرستید، خدای شما خدای یکتاست، همه مقابلش ایستادید؟

أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّه؛ آیا می‌گویید او مجنون است؟

آدم مجنون حرف‌های بی‌معنی می‌زند، امّا رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله با عقلانیت تمام سخن می‌گوید. اگر به عقلتان رجوع کنید، می‌بینید همۀ سخنانش درست است؛ پس چرا مقابلش ایستادید؟

آیا جز این است که نمی‌خواهید تابع حق شوید و حقیقت را دریابید؛ نمی‌خواهید بفهمید خود و بت‌هایتان هیچ هستید و خدای تعالی همه‌کاره است!

به‌طورِ خلاصه نمی‌خواهید بنده باشید؛ می‌خواهید خدا باشید و دیگران پشت‌سر شما باشند.

بَلْ جاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُون؛ خوب می‌دانید که همۀ حرف‌های رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مطابق حق و فطرتتان است، ولی آن را نمی‌پسندید.

عمق ایمان و بندگی

همۀ ما به‌عنوانِ مؤمن باید بدانیم رستگاری در چیست!

در آغاز سورۀ مؤمنون فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذینَ هُمْ لِلزَّکاهِ فاعِلُونَ…»

مطابق این آیات رستگاری مؤمن در گرو این است که نماز بخواند و در آن خشوع داشته باشد؛ لغویات و آنچه او را از خدای تعالی دور می‌کند، ‌کنار بگذارد؛ زکات و نفقاتی که برعهده دارد بپردازد؛‌ شهواتش را حفظ کند؛ به عهد و امانتش وفادار باشد. در این صورت وارث فردوس برین خواهد شد.

خدای تعالی در سورۀ نوح از قول آن حضرت می‌فرماید: ای قوم من ایمان بیاورید و تقوای الهی پیشه کنید؛ «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ‏ وَ اتَّقُوهُ‏». در آیات دیگر نیز بر این بندگی تأکید شده است.

در سورۀ حجرات می‌فرماید:

﴿قالَتِ‏ الْأَعْرابُ‏ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُم﴾[1]

«اعراب گفتند: ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، لکن بگویید: اسلام آوردیم. هنوز ایمان در دل‌های شما وارد نشده است.»

با این حساب مؤمن کیست و بندگی واقعی چیست؟

بندگی خدا یعنی اطاعت از او؛ یعنی بدانیم او خالق و همه‌کارۀ ماست. ما حتی از پسِ یک میکروب کوچک برنمی‌آییم و با یک کرونا تا حد مرگ پیش می‌رویم. از هیچ دکتر و دستگاهی هم کاری ساخته نیست.

مؤمن همۀ التفاتش به بندگی خداست و می‌داند که خودش و دیگران همه هیچ‌اند؛ لذا وقتی می‌گوید خدا یکی است، دیگر هیچ شک‌وشبهه‌ای در دلش نمی‌آید و بر این مطلب قرار گرفته.

﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏ ثُمَ‏ لَمْ‏ یَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُون﴾[2]

 «مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و دیگر شک به خود راه ندادند و در راه خدا با جان و مالشان جهاد کردند. آنان هستند که راستگویند.»

همین که شک‌وشبهه بر‌ایش پیش آمد، به خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام متوسل شدند و شکشان برطرف شد.

جهاد همیشه هم با توپ و تفنگ نیست. مؤمن هرروز با شیطان و نفسش در حال جهاد و مبارزه ‌است. حقوق واجبی را که بر عهده دارد، می‌دهد و از آنها که باید دستگیری کند، می‌کند؛ این می‌شود صدق.

بنای خدای تعالی بر رحمت است. او بشر را خلق کرده تا او را در جای خوب بنشاند و از نعمت‌های عالی بهره‌مند سازد. خلق نکرده تا عذابشان کند یا منفعتی از آنها ببرد.

من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم

او خلق کرد تا به‌سویش هدایت شوند و رستگار گردند، لکن شرط این رستگاری آن است که زحماتی بکشند تا معادن طلا و نقرۀ درونشان آشکار شود. به تعبیر امام صادق علیه‌السلام: «النَّاسُ‏ مَعَادِنُ‏ کَمَعَادِنِ‏ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّه».[3]

خدای تعالی در همۀ بشر این گنج‌ها را قرار داده. لذا آدمی فقط یک تکه استخوان و چند پاره گوشت نیست. این ظاهر بدن است، آنچه به این‌ها حیات می‌دهد، نفس و روح است.

لازم است مقداری زحمت بکشد تا خود را بشناسد. بفهمد خلیفۀ خداست؛‌ بداند خالق این آسمان‌ها و زمین به او نزدیک است؛ همراه اوست و می‌خواهد به او نعمت دهد.

بنای او بر عذاب کردن کسی نیست، خود انسان‌ها هستند که خود را در عذاب و گرفتاری می‌اندازند.

خدا کمک کند در باقی عمر این مطلب را ملتفت شویم و به دنبال این التفات، عمل کنیم. نگو عمر ما تمام شد و فرصت گذشت! هر مقدار مانده باشد، فرصت هست و می‌توان دست و پایی زد.

مگر نبودند کافرانی که یک عمر بت‌پرست بودند و جنایت‌ها کردند؛ دخترانشان را زنده‌به‌گور کردند، امّا وقتی خالصانه شهادتین گفتند، خدا بخشیدشان.

ما که چنین خدای بزرگ و کریمی داریم، چرا ناامید شویم؛ چرا تنبلی کنیم؟ تنبلی از ناامیدی است. نگو ما کجا و این‌ حرف‌ها کجا؛ نگو ما پیر شده‌ایم!‌ پیر و جوان و میان‌سال ندارد، همه می‌توانند.

جوانی رفت که رفت؛ این فرصتِ باقی‌مانده را دریاب؛ شروع کن به استغفار، به انجام واجبات و ترک محرمات، ببین چطور خدا موفقت می‌کند!

بگو: خدایا ما را از خواب غفلت بیدار کن. اگر بخواهید، می‌شود. خواستن به دعا کردن و آماده شدن برای بعضی سختی‌هاست.

[1]. حجرات، ۱۴.

[2]. حجرات، ۱۵.

[3]. کافی، ۸، ۱۷۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است