تفسیر سوره مومنون

سوره مومنون آیه ۵۳ تا ۵۹ | جلسه ۱۴

تقوا داشته باشید؛ یعنی خود را از گناه و معصیت حفظ کنید. از خدا بخواهید و بگویید خدایا مرا حفظ کن.

باید توجه داشته باشیم که خدای تعالی از ما چه می‌خواهد و برای چه ما را خلق کرده است. باید بدانیم چه کارهایی انجام دهیم تا به آنچه برایمان مهیّا کرده، برسیم. تقوا یعنی همین.

 

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره مومنون آیه ۵۳ تا ۵۹ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۸/۱۹ | جلسه ۱۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (53)

کار (دین) خود را میان خود قطعه‌قطعه کردند و هر گروهی به آنچه نزدشان است خوشحال‌اند.

 

فَذَرْهُمْ فی‏ غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حینٍ (54)

بگذار تا مدتی در گمراهی خود بمانند.

 

أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ (55)

آیا گمان می‌کنند اینکه با مال و اولاد آنان را کمک می‌کنیم…

 

نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ (56)

برایشان در خیرات و خوبی‌ها سرعت می‌دهیم؟ بلکه آنها نمی‌فهمند.

 

إِنَّ الَّذینَ هُمْ مِنْ خَشْیَهِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ (57)

آنان که از خوف پروردگارشان ترسان‌اند.

 

وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ (58)

و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان می‌آورند.

 

وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ (59)

و آنان که به پروردگارشان شرک نمی‌ورزند.

 

«فَتَقَطَّعُوا» قطعه‌قطعه کردند «أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُرا» امر دینشان را در میان خود «کُلُّ حِزْبٍ» هر گروهی «بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» به آنچه دارد شاد است. (53)

«فَذَرْهُمْ» آنان را واگذار «فی‏ غَمْرَتِهِمْ» در گمراهیشان «حَتَّى حینٍ» تا مدت زمانی. (54)

«أَ یَحْسَبُونَ» آیا گمان می‌کنند «أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ» اینکه آنان را کمک می‌کنیم «مِنْ مالٍ وَ بَنینَ» با مال و اولاد… (55)

«نُسارِعُ لَهُمْ» سرعت می‌دهیم برایشان «فِی الْخَیْراتِ» در خیرات و خوبی‌ها؟ «بَلْ لا یَشْعُرُونَ» (چنین نیست) بلکه آنان نمی‌فهمند. (56)

«إِنَّ الَّذینَ هُمْ» آنان که «مِنْ خَشْیَهِ رَبِّهِمْ» از خوف پروردگارشان «مُشْفِقُونَ» بیمناک‌اند. (57)

«وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ» آنان که به آیات پروردگارشان ایمان می‌آورند. (58)

«وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُونَ» آنان که به پروردگارشان شرک نمی‌ورزند. (59)

 

وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً واحِدَه؛ خدای تعالی می‌فرماید: پیامبرانی که در چند آیۀ قبل راجع‌به آنها صحبت شد، همه یک امّت واحد هستند؛ یعنی یک چیز می‌گویند و آن اینکه خدا یکی است؛‌ او را بپرستید؛ به او علم پیدا کنید؛ بدانید قیامتی در کار است و ما که انسان‌هایی مثل شما هستیم، از طرف او آمده‌ایم. او به لطف خود ما را برگزیده، به ما وحی می‌فرستد.

بدانید که همۀ ما فقط در برابر خدای تعالی مسؤل هستیم؛‌ یعنی خدا از طریق ما آنچه باید انجام دهید و آنچه باید ترک کنید به شما می‌گوید. اگر انجام دهید، سعادتمند می‌شوید و اگر انجام ندهید راهی به خوشبختی ندارید و شقی می‌گردید؛ اختیار با شماست.

فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُرا؛ «زُبُر» جمع زبور به‌معنای کتاب است.

در حالی که انبیاء یک حرف بیشتر نگفتند، مردم سخنان آنان را طبق فهم و نظر خود نوشتند و تفسیر کردند و به کار بستند؛ در نتیجه فرقه‌فرقه شدند.

کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ؛ هرکدام از این فرقه‌ها و دسته‌ها به آنچه برای خود درست کردند فرحناک‌اند؛ زیرا معتقدند حق همین است که ما دنبال می‌کنیم.

نتیجه این شد که قوم موسی ۷۲ فرقه و امّت اسلام ۷۳ فرقه شدند و هرکدام برای خود آداب و رسومی بنا نهادند، امّا از میان آنها فقط یک گروه اهل نجات است.

«سَیَأْتِی عَلَى أُمَّتِی مَا أَتَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ مِثْلٌ بِمِثْلٍ وَ إِنَّهُمْ تَفَرَّقُوا عَلَى اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ مِلَّهً وَ سَتُفَرَّقُ‏ أُمَّتِی‏ عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ مِلَّهً تَزِیدُ عَلَیْهِمْ وَاحِدَهً کُلُّهَا فِی النَّارِ غَیْرَ وَاحِدَهٍ»[1]

عبد اللَّه بن عمر گوید: پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «به‌زودى بر سر امّت من همان خواهد آمد که بر سر بنى‌اسرائیل آمد، درست همان گونه. آنها بر ۷۲ ملّت پراکنده شدند، و امّت من به‌زودى ۷۳ گروه خواهند شد که یک گروه بر آنان افزوده مى‏شود و جز یک گروه، همگى در جهنّم‌اند.»

از میان شیعه، برخی سه امامی، گروهی چهار امامی، دسته‌ای شش امامی و هفت امامی شدند و همین طور تا امروز، بعضی حضرت حجت عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه را قبول ندارند.

گروهی دیگر از مسلمانان اصلاً معتقد به امامت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام نیستند و امیرالمؤمنین را خلیفۀ چهارم می‌دانند. آنها هم به فرقه‌های مختلفی تقسیم شدند به نحوی که مجموع فرق اسلامی،‌ طبق فرمایش رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به ۷۳ فرقه رسید.

بنابراین «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» هم شامل مسلمانان می‌شود و هم شامل ادیان دیگر. هرکدام هم خوشحال‌اند که فقط راه ما درست است و بقیه گمراه‌اند.

پس فرقۀ ناجیه که رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود، کدام فرقه است؟

خود پیامبر آن فرقه را معرفی کردند. اگر کسی واقعاً دنبال حقیقت باشد، خدا به او می‌فهماند. این‌طور نیست که حقیقت گم شده باشد.

 

روایات صحیح و قطعی از شیعه و سنی نقل شده، از قرآن هم به‌روشنی فهمیده می‌شود که بعد از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مولا علی علیه‌السلام و امام حسن و امام حسین تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین اوصیای پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله هستند.

امروز حضرت ولی عصر غایب هستند و روزی ظاهر شوند و دنیا را پر از عدل و داد می‌کنند، بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده.

این دین و مذهب حق و فرقۀ ناجیه است. روایات متعدد و دلایل محکم برای آن اقامه شده، امّا بعضی نمی‌خواهند قبول کنند.

فرحی که خدای تعالی در اینجا می‌فرماید، فرح بی ‌پایه و اساس است؛ چراکه عقایدشان متکی به دلیل محکم نیست، بلکه تقلیدی و به‌خاطرِ تبعیت از پدرانشان است.

امّا فرحِ فرقۀ ناجیه به‌خاطرِ دلایل محکم است. اگر هم فرقه‌های دیگر دلیلی اقامه کنند یا اشکالی وارد سازند، پاسخ‌های کامل و قاطع از قرآن و از روایاتی که خودشان نقل کردند، به آنها داده شده.

فَذَرْهُمْ فی‏ غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حین؛ خداوند به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرماید: آنان را در جهالت و گمراهی خود رها کن تا موقع معیّن.

«ذَر» یعنی رها کن. «غمره» در لغت به‌معنای آبی است که ناگهان انسان را فرامی‌گیرد و نزدیک است او را خفه کند. اشاره به جهالت و ضلالتی است که در آن گرفتارند.

«حتی حین» یعنی تا موقع مشخص؛ یا بمیرند یا امر برایشان واضح شود و به هوش آیند. بسیار بودند کسانی که خواستند و با کمک خدا حق را یافتند.

شما هم اگر برای بعضی افراد یا طوایف حق را بیان کردید، امّا نپذیرفتند و در نهایت گفتند پدران ما این‌طور بودند، آنها را رها کنید تا زمان خود.

 

ممکن است ما هم بگوییم پدر و مادر ما این‌طور بودند، ولی ما سند و مدرک متقن در دست داریم و دلایلمان واضح است. باطناً هم حق را می‌فهمیم.

أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنینَ؛ آیا آنان که مال و اولاد فراوان به آنها دادیم، گمان می‌کنند برایشان خیر و خوبی خواستیم و اکرامشان کردیم؟

نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرات؛ آیا فکر می‌کنند با این اموال و اولاد و دارایی‌های دنیا در خیراتشان سرعت بخشیدیم؟ چنین نیست، بلکه آنها ملتفت نیستند.

خدای تعالی به مؤمنان می‌گوید تا گمراهان بفهمند، ولی آنها بفهمند یا نفهمند اهمیتی ندارد. مهم این است که ما متوجه باشیم. 

همان کسانی است که «فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» هر کدام برای خود دین و آیینی ساختند و «بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون» به راه و روش خود شاد بودند، ممکن است مال و اولاد زیاد نصیبشان شود؛ به پست و مقام برسند و از متاع دنیا بهرۀ فراوان ببرند، امّا گمان نکنید این نشانۀ درستی عقایدشان است.

این‌طور نیست که دنیا رو به هرکس آورد، دلیلِ این است که عقاید صحیحی دارد یا از هرکه رو برگرداند دلیل فساد عقیده‌اش است. اصلاً دنیا ملاک و معیار نیست.

بَلْ لا یَشْعُرُون؛ آنها ملتفت نیستند؛ عقلشان را به میدان نیاوردند. در واقع عقلشان زیر هوای نفسشان له شده.

اینکه خداوند به عده‌ای مال دنیا داده دلیل نمی‌شود که برایشان خیر و خوبی خواسته‌، در نیکی‌ها شتاب کرده‌ است. علامت سرعت در خیرات از جانب خداوند برای بنده، چیزهای دیگری است که در ادامه بیان می‌فرماید.

 

سرعت در خیرات برای چه کسانی است

خدای تعالی چهار خصوصیت برای آنها که خیر و خوبی برایشان خواسته بیان می‌فرماید. سایر صفات خوب نیز در این چهار خصلت نهفته است.

إِنَّ الَّذینَ هُمْ مِنْ خَشْیَهِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُون؛ اولین خصوصیتِ آنها این است که به‌خاطرِ خوف و خشیت پروردگار خود را نگه می‌دارند.

مگر خدای تعالی ترس دارد؟ خیر؛ منظور از «خشیه» این است که می‌ترسند خلاف رضای پروردگار کاری انجام دهند که نعمت‌های مخصوص او از آنان منع شود، همان نعمت‌هایی که به مؤمنان و شیعیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام اختصاص داده شده.

می‌ترسند از اینکه در عالم برزخ و قیامت بین آنها و اولیائشان یعنی پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام فاصله بیفتد و از آنان دور شوند.

«مشفقون» یعنی «محذرون» برحذرند؛ خود را کنار می‌گیرند از اینکه کاری کنند یا چیزی در دلشان رسوخ کند که آنها را از خدای تعالی جدا سازد.

چون می‌ترسند حسرت کسانی را ندارند که جایگاه مؤمنان را می‌بینند و به آنها گفته می‌شود اگر تو هم مثل آنها بودی چنین جایگاهی داشتی.

خوف و خشیت خدا آنان را وامی‌دارد اعمال و عقایدشان را تصحیح کنند؛ روابط و معاشرت‌هایشان را اصلاح نمایند و آنچه را از احکام و آداب شرع نمی‌دانند، یاد می‌گیرند و عمل می‌کنند.

وَ الَّذینَ هُمْ بِآیاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ؛ آنها که به آیات خدا ایمان دارند.

از جمله آیات خدا همین قرآن است. ایمان به قرآن این‌طور نیست که بخشی را قبول کنند و بخشی را مطابق میل خود تفسیر و تأویل نمایند.

در این قرآن دلیل حقانیت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام آمده است؛ لذا هم دلیل برای کسانی است که تابع ایشان هستند، هم دلیل بر گمراهی کسانی است که از اطاعت آنان سر باز زدند.

 

دیگر آیات پروردگار، آیات آفاقی است. همۀ موجودات عالم می‌گویند خدای ما یکی است. همچنین پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام آیات خدایند. همۀ پیامبران گذشته که امّت واحد بودند و همه یک سخن می‌گفتند و به یک خدا دعوت می‌کردند، آیات اویند.

آنها که به پروردگارشان ایمان دارند، آیات او را هم تأیید می‌کنند و در دلشان نشسته است.

وَ الَّذینَ هُمْ بِرَبِّهِمْ لا یُشْرِکُون؛ آنها که به پروردگارشان شرک نمی‌ورزند و چیزی را شریک او قرار نمی‌دهند. نمی‌گویند خدا جای خود، پول و مقام و زرنگی هم جای خود.

می‌دانند هر سببی از خداست و هرچه خوب است، او قرار داده. اگر چیزی را خداوند نهی کرد، رها می‌کنند. رضای خدا را می‌طلبند و بر انجام اوامر و ترک نواهی پروردگار اصرار دارند.

شریک، همین امور دنیا و مادیات است؛ بدتر از همه، این نفس بی‌پیر است که همۀ فسادها از اوست. پیوسته خواهش و وسوسه می‌کند و تا لحظۀ آخر دست از سر آدمی برنمی‌دارد.

شیطان از یک طرف و نفس هم از طرف دیگر. البته شیطان کاره‌ای نیست. همین که بگویید «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» عقب می‌رود، ولی باز به‌وسیلۀ نفس جلو می‌آید. این نفس را چه کنیم؟

بهترین راه امان از نفس این است که خود را به خدا بسپارید. ببین خدا چه گفته، همان را دنبال کن. نگو خودم این‌طور فکر می‌کنم و این‌طور صلاح می‌دانم! صلاح خود را از خدا بخواه و بپرس.

اگر از قرآن و روایات خیر و صلاح خود را فهمیدی، درست، ولی اگر گفتی صلاح خود را این‌طور می‌بینم و کاری به قرآن و روایات ندارم، بدان راه را غلط رفتی و برای خدا شریک قرار دادی.

 

بنابراین از مصادیق شریک برای خدا، نفس و شیطان و شیطان‌صفت‌هاست.

ممکن است کسی بگوید: من نماز می‌خوانم؛ روزه می‌گیرم؛ آدم باتقوایی هستم؛ واجبات را انجام می‌دهم و حرام را ترک می‌کنم، امّا نه کار درستی دارم، نه درآمدی. ولی فلانی که اهل نماز و روزه و تقوا نیست، زندگی‌اش مرتب است؛ پس من هم دیگر نماز نمی‌خوانم.

چنین کسی به‌قول حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت دینش را از سطل زباله پیدا کرده.

دین آن است که از درون انسان ظاهر شود. خدا می‌فهماند و خود شخص هم ملتفت می‌شود که این‌طور نیست که هرکس مال و اموال بیشتری داشت، نزد خدا بهتر و مقرّب‌تر است؛ این معیار نیست.

دنیا به مراد کدام‌یک از انسان‌های پاک و شریف بوده؛ کدام پیامبر همۀ عمر در ناز و نعمت زندگی کرده؛ آیا ندیدید چه بر سر ائمۀ اطهار علیهم‌السلام آوردند و چگونه همه را شهید کردند؟ دنیا همین است.

اگر تو واقعاً خداپرستی؛ واقعاً نماز می‌خوانی و روزه می‌گیری و به امر خدا عمل می‌کنی، باید شاکر او باشی و بدانی هر طور صلاح بداند برایت رقم می‌زند.

آیا قرار است همیشه اینجا باشی یا جای دیگری هم وجود دارد؛ آیا نمی‌دانی اینجا مقدمه است؛ دو روز بیشتر نیست؟ ‌پس شریک برای خدا قرار نده!

[1]. معانی الاخبار، ۳۲۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است