تفسیر سوره مریمرمضان المبارک ۱۳۹۹-۱۴۴۱

چهارم رمضان ۱۳۹۹ | سوره مریم آیه ۲۳ تا ۲۵ | آیت الله دستغیب

امّا از سوی دیگر وقتی همۀ جوانب عقلانی احتیاط را رعایت کرد، دیگر لازم نیست ترس و وحشت به خود راه دهد. باید بداند خدای تعالی او را حفظ می‌کند. وحشت و اضطرابِ بیش از حد دلیلِ این است که انسان خود را تنها می‌بیند، باید بدانی تنها نیستی. کسی هست که تو را گزند حوادث حفظ می‌کند، به‌شرطِ اینکه به اندازۀ کافی مراقب خود باشی!

فیلم جلسه
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره مریم | آیه ۲۳ تا ۲۵ | چهارم رمضان ۱۳۹۹ | سه شنبه ۱۳۹۹/۲/۹ | جلسه ۸

 

 

 

 

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَهِ قالَتْ یا لَیْتَنی‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا (۲۳)

درد زاییدن او را به‌سوی تنۀ نخل برد. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و از یاد رفته بودم!

فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی‏ قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (۲۴)

پس از پایینِ پای او ندایش داد که غمگین نباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه‌ای جاری کرده.

وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا (۲۵)

تنۀ نخل را به‌سوی خود تکان بده تا خرمای تازه برایت بریزد.

گفته شد که به ارادۀ خدای تعالی حضرت جبرئیل که به‌صورتِ بشری درآمده بود، در حضرت مریم دمید و ایشان به عیسی حامله شد.

حامله شدن او همچنان که از ظاهر آیات به نظر می‌رسد، آنی بوده. وقتی درد زایمان ایشان را گرفت، از عبادتگاه خود بیرون آمد و راه بیابان در پیش گرفت تا به مکان دوری رسید.

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَه؛ درد زایمان مریم را مجبور کرد از مسجد و حتی از شهر بیرون رود. او در دل بیابان زیر نخل خشکیده‌ای نشست که هیچ برگ و ثمری نداشت و از آن فقط تنه‌ای مانده بود.

در آنجا با خود فکر می‌کرد اگر در این حال کسی مرا ببیند و به من تهمت زند، چه کنم؟ عمری با عفت و پاکدامنی میان بنی‌اسرائیل زندگی کرده بود و به عبادت و پاکی مشهور بود و همۀ عمر جز خدا در نظرش نبود. اکنون اگر کسی او را در حال زایمان و با فرزندی در بغل ببیند، چه فکری می‌کند و از این پس چگونه می‌تواند با این فرزند در میان مردم زندگی کند؟

قالَتْ یا لَیْتَنی‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا؛ از غم و اندوه این پیشامد و به‌خاطرِ دغدغۀ آبروی خویش، با خود گفت: کاش پیش از این مرده بودم. کاش به کلی فراموش می‌شدم و از یادها می‌رفتم.

ممکن است این حالت برای افراد مختلف، چه مرد و چه زن، پیش بیاید؛ مثلاً مرد پاکدامنی که همه‌جا مورد اطمینان بوده، ناگهان بر اثر پیشامدهایی متهم به دزدی شود یا خانوادۀ همسر انسان او را متهم به کارهای زشت و خلاف عفت کنند. حتی گاهی ممکن است دوستان او هم لعنش کنند و طعنه بزنند. در چنین شرایطی که مسلماً بسیار شرایط سختی است، باید چه کرد؟

آن‌که مؤمن است، می‌داند فریادرسش خدای تعالی است و فوراً به او متوسل می‌شود. می‌گوید: خدایا تو می‌دانی از من گناهی سر نزده و بی‌جهت متهم شده‌ام، خودت مرا از گرفتاری نجات بده!

یقیناً خدای تعالی او را نجات می‌دهد و پاکدامنی‌اش را ظاهر می‌کند. اگر صلاح دید اینجا نماند، نعمت‌های بزرگی به او عنایت می‌کند.

بنابراین در چنین مواقعی شخص مؤمن باید خود را به خدا بسپارد و با «یا اللّه» و «یا رباه» و توسل به اولیای گرامی یعنی ائمۀ اطهار علیهم‌السلام از آنان بخواهد وسیله‌ای برای نجاتش قرار دهند. یقیناً خدای تعالی کمک می‌کند.

﴿أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء﴾[1]

«آیا (خدایان شما بهتر است) یا آن‌که دعای درمانده را وقتی او را می‌خواند، اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌کند؟»

وقتی اندوه و ناراحتی همۀ وجود حضرت مریم را فرا گرفته بود، ناگهان کودکِ تازه متولد شده‌اش با او سخن گفت.

فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی‏؛ جناب عیسی فرمود: چنین محزون و ناراحت نباش! پروردگار تو زیر پای تو چشمه‌ای جاری ساخته.

چه کسی این کودک را به زبان آورد؟ ‌همان کسی که بر هر چیزی قدرت دارد و می‌تواند فرزند را حتی در شکم مادر به سخن آورد.

پروردگار تو یعنی آن‌که تو را از نطفه خلق کرد و پرورش داد. نه ماه در رحم مادر نگه داشت و بعد هم بزرگت کرد.‌ غیر از خدای تعالی چه کسی می‌تواند چنین کند؟

وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَه؛ کسی که خدا را قادر بر هر کاری می‌داند، می‌گوید برای خدای تعالی کاری ندارد دستور دهد درخت در همان وقت سبز شود و شاخ و برگ بیاورد و رطب بدهد.

به کسانی که در گرفتاری‌ها ناامید می‌شوند، می‌گوییم: آیا خدا را قادر می‌دانی که گرفتاری تو را رفع کند یاخیر؟ اگر می‌دانی، چرا ناامید می‌شوی؟ فکر کردی آقا و مولا و سرپرست و خالقت کیست؟ آیا خودت هستی؟‌

اینکه انسان فکر می‌کند خودش همه‌کارۀ خویش است، موجب می‌شود گاهی اوقات به ناامیدی برسد؛ چون می‌بیند همۀ راه‌ها بسته شده؛ به همین دلیل ناامیدانه در این فکر می‌افتد که مرگ من کی می‌رسد، راحت شوم؟ اگر هم زنده بماند، هر روزش بدتر از روز قبل است، امّا کسی که می‌داند خالق و مولا و سرپرست دارد، چرا ناامید شود؟ آن‌هم خالقی که هر کاری از او بر می‌آید. از نطفه گندیده‌ای انسان کاملی خلق می‌کند که همه چیزش به‌جاست. نه‌فقط انسان، حیوانات هم همین‌طور.

مواعظی از حضرت عیسی

در بیانات حضرات معصومین علهیم‌السلام مواعظ آموزنده‌ای از حضرت عیسی آمده است، از جمله این موعظه:

روزی عیسى علیه‏السلام در بیابان عبور مى‏کرد. از دور سر و صدایى شنید. به‌سوی آن رفت و دید دو نفر کشاورز بر سر زمینى با هم دعوا مى‏کنند. هر کدام ادعا می‌کرد زمین مال من است.

عیسى علیه‏السلام براى اینکه آنها را آماده صلح کند و غرور آنها را که موجب کینه و دعوا شده، بشکند، فرمود:

شما هر کدام مى‏گویید این زمین مال من است، ولى حقیقت این است که شما مال این زمین هستید. بعد از مدتى نه چندان دور همین زمین قبر مى‏گردد و شما را در کام خود فرو می‌برد و پس از پوسیدگى، شما را جزء خود مى‏کند. پس زمین مال شما نیست، شما مال زمین هستید. بنابراین براى امور چند روزۀ دنیا کشمکش نکنید. از مرکب غرور پیاده شوید و صلح کنید.[2]

وقتی می‌بینید دو نفر با هم نزاع دارند، آنها را صلح بدهید. ادعای هر کدام را بشنوید و راهی برای آشتی پیدا کنید. بگذارید نزاع به جایی بکشد که هر کدام عده‌ای را بیاورند و دعوای دو نفری به جنگ طایفه‌ای و گروهی تبدیل شود.

مؤمنِ عاقل و با خدا سعی در اصلاح روابط مردم می‌کند. اگر این کار به درازا بکشد، عبادت محسوب می‌شود و می‌ارزد.

در روایت است امام صادق علیه‌السلام مالی به محمّد بن مسلم سپرده بودند تا هر گاه میان دو نفر از دوستانشان اختلاف مالی پیش آمد، به آنها بدهد و آشتی و صلح میان آنها ایجاد کند. چه خوب و انسانی است هرکس می‌‌تواند چنین کاری کند تا نزاع میان مؤمنان برطرف شود.

عیب‌پوشی

روزی عیسى علیه‏السلام همراه حواریون در بیابانى عبور مى‏کرد. لاشۀ سگ مرده‏اى آنجا افتاده بود. حواریون گفتند: بوى این سگ چقدر زشت و تنفرآمیز است!

عیسى علیه‏السلام فرمود: چه دندان‌هاى سفیدى دارد.

به این ترتیب به آنها و دیگران آموخت که فقط بدى‏ها را ننگرید، خوبى‏ها را نیز ببینید و مگس صفت نباشید. [3]

اگر عیب و زشتی در کسی دیدید، خوبی‌های او را هم ببینید. صفتِ مگس این است که هرجا آلودگی یا زخمی می‌بیند، همان‌جا می‌نشیند. کسانی هم که دنبال عیب مردم می‌‌روند و عیب‌بین هستند، فقط زخم‌ها را می‌بینند. اگر کسی ده‌ها خوبی داشته باشد و یک عیب، همان یک عیب را می‌بینند و جار می‌زنند.

[1] ـ نمل، ۶۲.

[2] ـ قصص قرآن، محمّدمهدی اشتهاردی.

[3] ـ همان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است