تفسیر سوره حجرمضان المبارک ۱۴۰۰-۱۴۴۲

سوره حج آیه ۳۹ و ۴۰ | جلسه ۲۳ |‌ چهارم رمضان ۱۴۰۰

امیدواریم این مطالب را در ذهن بسپارید و صدقه دادن و کمک کردن به فقرا و مساکین، بخصوص به مؤمنان محترمی که حاضر نیستند اظهار فقر کنند، کوچک نشمارید. این‌ کار بر عهدۀ ماست. اگر توانایی دارید مسامحه نکنید!

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره حج  آیه ۳۹ و ۴۰ | شنبه ۱۴۰۰/۰۱/۲۸ | جلسه ۲۳ | چهارم رمضان ۱۴۰۰  | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

شرح خطبۀ شعبانیه

وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ

به فقرا و مساکین صدقه دهید؛ بزرگان خود را گرامی بدارید؛ به کوچک‌ترها رحم کنید و صلۀرحم نمایید.

 

به فقرا و مساکین صدقه دهید

وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُم؛ مسکین وضعش از فقیر بدتر است.

شما که تمکن دارید، باید به کسانی از مؤمنان و مسلمانان که دوستدارِ اهل‌بیت هستند یا افراد بیچاره‌ای که درمانده‌اند، رسیدگی کنید.

بعضی از آنها خانه ندارند و در خانۀ اجاره‌ای زندگی می‌کنند. بعضی صاحب‌خانه‌ها هم با آنکه احتیاج ندارند، مبالغ زیادی بابت رهن و اجاره می‌گیرند. این ظلم به افراد ناتوان است.

اگر واقعاً نیاز چندانی ندارید، رهن و اجاره را، مخصوصاً برای کسانی که تمکن ندارند، کم کنید تا خدا برایتان خیر بخواهد. این خود نوعی صدقه است.

بعضی افراد وسایل زندگی درست‌وحسابی ندارند. امروزه یخچال و لباسشویی و فرش، ولو مختصر و ارزان، نیاز هر خانواده‌ای است. آنها که برایشان امکان دارد این وسایل را برای نیازمندان تهیه کنند. این تصدق به فقراست.

صدقه که همیشه مقداری پول و نان و غذا نیست. آنها که امکانات دارند، نیازهای چند نفر را برعهده بگیرند و دیگران را هم تشویق به این کار کنند.

این کارها بسیار در نظر خدای تعالی و ‌پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام، مخصوصاً حضرت ولی‌عصر عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه پسندیده و باعث رضایت و خشنودی است و موجب رحم خدای تعالی می‌شود.

خدای تعالی در آیات متعدد قرآن دربارۀ فقرا و مساکین سفارش فرموده، دستورِ انفاق داده است.

امیدواریم این مطالب را در ذهن بسپارید و صدقه دادن و کمک کردن به فقرا و مساکین، بخصوص به مؤمنان محترمی که حاضر نیستند اظهار فقر کنند، کوچک نشمارید. این‌ کار بر عهدۀ ماست. اگر توانایی دارید مسامحه نکنید!

 

به بزرگترها احترام بگذارید

وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُم؛ به بزرگ‌ترها احترام بگذارید؛ اول از همه به پدر و مادر! آنها زحمتِ ما را کشیدند، مخصوصاً مادر و بعد هم پدر. به آنان سلام کنید؛ اگر چیزی خواستند، زود انجام دهید؛ اگر دستوری دادند یا منعی کردند، اعتنا کنید.

همچنین سایر بزرگ‌ترها را گرامی بدارید؛ پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها، عمه، خاله، دایی، عمو و سایر بزرگانِ فامیل.

به‌طورِ کلی جوانِ مسلمان و شیعۀ علی ولی‌اللّه باید به بزرگ‌ترها، مخصوصاً اگر ناتوان‌اند، احترام بگذارد و به آنها رسیدگی کند. حداقل با یک سلام و احوالپرسی ساده.

 

به کوچکترها مهربانی کنید

وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُم؛ پدر و مادر و بزرگ‌ترها باید بدانند نگاه بچه‌ها به شماست.

با زبان خوش و مهربانی با آنها رفتار کنید و راه راست را نشانشان دهید تا در ذهنشان بماند. اگر امروز هم قبول نکردند، در ذهنشان می‌ماند و در زمان مناسب گل می‌کند.

از جهت ظاهری، اگر امکاناتی دارید، اول در اختیار فرزندان خود، بعد فامیل و بعد هم بچه‌های دیگران بگذارید.

یکی از معانی رحم کردن، احترام گذاشتن و نصیحت کردن است. همچنین اگر فقیرند و می‌توانید، امکاناتی برایشان فراهم کنید.

 

صله رحم

وَ صِلُوا أَرْحَامَکُم؛ ‌صلۀرحم کنید. اول با پدر و مادر، بعد هم اقوام و خویشان.

از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شده:

«صِلُوا أرحامَکُم ولو بِالسَّلام»[1]

«صلۀرحم کنید، گرچه با یک سلام.»

دربارۀ صلۀرحم در قرآن و روایات سفارشات بسیاری شده.

صلۀرحم علاوه بر پدر و مادر، شامل نزدیکان و اقوام نزدیک هم می‌شود «ولو بِالسَّلام».

امروزه شاید نتوان چندان به خانۀ هم رفت و از نزدیک دیدوبازدید کرد، مخصوصاً به‌خاطرِ این بیماری، امّا می‌شود با تلفن احوالِ هم را پرسید. به هم زنگ بزنید و به‌خاطرِ اینکه نمی‌توانید خانۀ هم بروید، عذرخواهی کنید.

صلۀرحم باعث طول عمر و گشایش در زندگی می‌شود. در مقابل قطع رحم عمر را کوتاه می‌کند و موجب مرگ زودهنگام می‌شود.

 

تفسیر سورۀ حج آیات ۳۹ و ۴۰

أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ (39)

به آنها که جنگ تحمیل شده، اجازۀ جهاد داده شد؛ زیرا به آنان ظلم شده. بی‌شک خداوند بر یاری آنان تواناست.

الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ (40)

همانان که به‌ناحق از سرزمین خود اخراج شدند، فقط به‌خاطرِ اینکه می‌گفتند پروردگار ما خداست. اگر خداوند بعضی مردم را با بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، دیرها، کلیساها، کنشت‌ها و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران می‌گشت. خداوند به کسانی که او را یاری دهند، یاری می‌رساند. خدا قوی و عزیز است.

«أُذِنَ» اجازه (جهاد) داده شد «لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ» به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل شد «بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» به‌خاطرِ اینکه به آنان ظلم شده «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِم» خداوند بر یاری آنها «لَقَدیرٌ» قادر است. (39)

«الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ» آنها که از شهر و دیار خود اخراج شدند «بِغَیْرِ حَقٍّ» به‌ناحق «إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا»‌ فقط به‌خاطرِ اینکه می‌گفتند «رَبُّنَا اللَّهُ» پروردگار ما خداست (اجازۀ جهاد دارند). «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ» اگر خدا دفع نمی‌کرد «النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» بعضی مردم را به‌وسیلۀ بعضی دیگر «لَهُدِّمَتْ» ویران می‌شد «صَوامِعُ» صومعه‌ها «وَ بِیَعٌ» کلیساها «وَ صَلَواتٌ» کنشت‌ها (عبادتگاه یهود) «وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً» و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود. «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» خداوند هرکه را یاری‌اش کند، یاری می‌دهد. «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ» خدا قوی و عزیز است. (40)

 

بررسی روایات

روایات متعددی از تفاسیر مختلف، ازجمله المیزان، صافی، قمی، مجمع‌البیان دربارۀ این آیه و آیۀ قبل رسیده که به بررسی برخی از آنها می‌پردازیم.

تفسیر المیزان از مجمع البیان از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله هنوز مأمور به قتال و مأذون به آن نشده بود که آیۀ «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا…» نازل شد و جبرئیل شخصاً شمشیر بر کمر آن جناب بست.

در همین تفسیر و نیز در تفاسیر اهل سنّت آمده است:

مشرکان مسلمانان را اذیت می‌کردند. ساعت و روزی نبود که یا با سرِ شکسته یا کتک خورده نزد رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به شکایت نیایند، امّا رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرمود: صبر کنید؛ زیرا من هنوز مأمور به جنگ نشدم. تا آنکه از مکه به مدینه مهاجرت فرمود و این آیه در مدینه نازل شد. این اولین آیه‌ای است که دربارۀ قتال نازل شده.

چند روایت در المیزان و صافی و دیگر تفاسیر نقل شده که به این مضمون که از مصادیق «الَّذینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ» ائمۀ اطهار علیهم‌السلام هستند، بخصوص امام حسین علیه‌السلام.

عمّال بنی‌امیه آن حضرت را مجبور کردند با یزید بیعت کند. ایشان امتناع کردند و برای اینکه اذیت و آزارهایی سختی برایشان پیش نیاید یا لااقل جایی باشند که همه ملتفت شوند، از مدینه به مکه رفتند.

همچنین در برخی تفاسیر آمده است که این آیه و آیۀ بعد (الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ…) دربارۀ حضرت حجت عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه است.

 

تطبیق آیات بر ائمۀ اطهار علیهم‌السلام

همان‌ طور که عرض شد این دو آیه دربارۀ اهل‌بیت علیهم‌السلام هم صدق می‌کند و منحصر به رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نیست.

بعد از پیامبر، مولا علی علیه‌السلام اذیت و آزارِ بسیاری از مردم دید و از همه مهم‌تر اینکه ایشان را از حق خود یعنی وصایت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله منع و محروم کردند.

آن حضرت به دستور صریح پیامبر، از طرف پروردگار به‌عنوانِ ولی امر مسلمانان منصوب شدند.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در خطبۀ غدیر فرمودند:‌ ای مردم! آیا من اولیٰ بر شما از خودتان نیستم؟

همه پاسخ دادند: بله یا رسول اللّه.

سپس در حالی که دست امیرالمؤمنین علیه‌السلام را بالا برده بود، فرمود:

«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

«هرکس من مولای اویم، این علی علیه‌السلام نیز مولای اوست.»

«مولا» در اینجا به قرائن متعدد یعنی بعد از من ولیّ و سرپرست شماست. دیگر چگونه باید بگوید!

از مکه تا مدینه نیز بارها بر این مطلب تأکید فرمودند. با این‌همه حضرت امیرالمؤمنین را ۲۵ سال از حق خود محروم کردند.

بعد از آنکه مردم با آن حضرت بیعت کردند و حق به صاحبش رسید، باز عده‌ای نقض عهد و لشکرکشی کردند.

در اینجا به مولا علی علیه‌السلام اذن جهاد داده شد؛ چراکه بر ایشان شمشیر کشیدند و جنگ‌های جمل و صفین و نهروان را پیش آوردند.

گناه علی علیه‌السلام این بود که می‌فرمود: «ربّنا اللّه». پروردگار ما «اللّه» است؛ پیامبرِ ما رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است و من احق به وصایت او هستم.

به‌خاطرِ همین حرف حق چه بر سر ایشان آمد و چقدر اذیت شدند؛ چه آزار و اذیت‌ها به دوستان ایشان روا شد!

وقتی نوبت به امام حسن علیه‌السلام رسید، چقدر از دوست و دشمن اذیت‌های عجیب دیدند! بیشتر یارانشان ایشان را رها کردند و سمت معاویه رفتند و جز تعداد اندکی باقی نماندند.

آن حضرت عملاً به آنها فهماند شما کسانی نیستید که به من کمک کنید.

حضرت اذن جهاد داشت، امّا یارانش آن‌طور با او رفتار کردند. ظاهراً ایشان را از شهر خود بیرون نکردند، ولی آنچه بر سرشان آوردند، کم از آن نبود و امام در شهر خود مظلوم بود.

حال نوبت به امام حسین علیه‌السلام رسید که باید تلافی کند و با آنان قتال کند، امّا ایشان را هم با اهل و عیالش کشتند.

چون نوبت به امام زین‌العابدین علیه‌السلام رسید، ایشان را هم زهر دادند و کشتند و همین طور تا امروز امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه هم به شکل دیگری در قتال هستند.

در زمان غیبت، نائب برحق ائمه، فقهای عادل هستند.

«فَأَمَّا مَنْ‏ کَانَ‏ مِنَ‏ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوه»[2]

آن‌که مراقب نفس و حافظ دین خویش است؛ دین خود و مؤمنان را حفظ می‌کند؛ بر هوا و نفس خود مسلط و مطیع امر مولایش است و خداوند قدرت استنباط به او عنایت کرده.

اکنون باید شیعیان علی ولی‌اللّه و بلکه همۀ مسلمانان را از دست کفّار حفظ کند و نجات دهد؛ بگوید ظلم نکنید، همان طور که امام خمینی این کار را کرد، امّا چه کار سرش آوردند؟

‌ایشان را از شهر و دیار خود بیرون و به کشورهای دیگر تبعید کردند. «أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ».

مگر چه می‌گفت؟ می‌گفت: «ربّنا اللّه».

ایشان را به ترکیه و بعد به نجف تبعید کردند و از آنجا هم بیرونش کردند.

مگر حرفش چه بود؟‌ می‌گفت: ای کسانی که در رأس هستید؛ ای شاه! این مملکتِ شیعه و کشورِ امام زمان است؛ مملکت مسلمین است. شما حق ندارید مردم را به فحشا و منکرات سوق بدهید.

او را بیرون کردند، امّا حق داشت جهاد کند؛ «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا».

لذا وقتی زمینه فراهم شد، اعلام کرد با کمک خدای تعالی و به همراه شما مردم این بختیارِ بی‌اختیار را بیرون می‌کنم؛ دولت تشکیل می‌دهم؛ توی دهن این دولت می‌زنم.

این روند همین طور ادامه دارد تا امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه تشریف بیاورند. البته ایشان در رأس هستند و برای همۀ دنیا می‌آیند.

 

پیگیری هدف خلقت و موانع آن

منظور خدای تعالی از این آیات چیست؟

‌منظور این است که افرادی در جامعه پیدا شوند که هدف خلقت را دنبال می‌کنند. هدف خلقت شناخت پروردگار است.

«کُنْتُ‏ کَنْزاً مَخْفِیّاً فَأَحْبَبْتُ‏ أَنْ‏ اعْرَفَ‏ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِاعْرَف»[3]

«من گنجی مخفی بودم که خواستم شناخته شوم؛ پس آفریدم خلق را تا شناخته شوم.»

بشر این‌قدر گنجینه درون خود دارد. از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«النَّاسُ‏ مَعَادِنُ‏ کَمَعَادِنِ‏ الذَّهَبِ‏ وَ الْفِضَّه»[4]

مردم معادنی همچون طلا و نقره هستند، طلا و نقرۀ معنوی درون خود دارند؛ یعنی هر فرد از افراد بشر که در این زمین زندگی می‌کند، هر دینی داشته باشد، خدا گنجینه‌ها به او سپرده، امّا ملتفت نیست و خود را ضایع می‌کند.

این گنجینه‌ها زیر گرد و غبار فرومی‌رود و معلوم نیست کی بیرون بیاید و چند سال طول بکشد. خدا داند در این دنیا ظاهر شود یا در عالم برزخ یا در قیامت.

پس خدای تعالی بشر را خلق کرده برای شناخته شدن خود، لکن چون دنیا دارِ اختیار است، عده‌ای می‌گویند ما می‌خواهیم خوش باشیم. در حالی که خوشی این نیست.

فکر می‌کنند هرکه دنبال دنیا رفت، خوش است. کجا این خوشی است؟ لذت و خوشی آن است که هدف خلقت را دنبال کند.

به هر حال عده‌ای فطرت و هدف را رها می‌کنند و به منازعه و مجادله برمی‌خیزند و با کسانی که گفتند خدای ما یکتاست، می‌جنگند.

می‌گویند ما این را نمی‌‌گوییم و به شما هم اجازه نمی‌دهیم بگویید. در برابر چنین کسانی اگر کار به جنگ و قتال کشید، باید دفاع کرد؛ «أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدیر».

خدا اذنِ جهاد داده. طبیعتاً جهاد در هر زمانی به یک نحو است؛ روزگاری شمشیر و اسب بود؛ یک روز تفنگ و تپانچه بود و امروز با اسباب و ادوات دیگر است. به هر حال باید خود را آماده کرد.

﴿وَ أَعِدُّوا لَهُمْ‏ مَا اسْتَطَعْتُمْ‏ مِنْ قُوَّهٍ﴾[5]

«آنچه در توان دارید در برابر آنان فراهم کنید.»

دشمنان حاضر به مصالحه و مماشات نیستند. دین‌دار شدن که جای خود، می‌گویند شما هم دین‌دار نباشید. با چنین کسی چه باید کرد؟‌

کاش فقط به زبان می‌گفتند، وسایل هم آماده کرده، می‌گویند اگر دنبال خدا و دین رفتید، چنین و چنان می‌‌کنیم؛ باید زیر نظر ما بیایید!

آیا باید در مقابل اینان ساکت شد؟‌ خیر؛ باید اظهار قدرت کرد؛ باید بگوییم ما هم قدرتمندیم و می‌توانیم مقابل شما بایستیم!

[1]. تحف‌العقول، ۵۷.

[2]. وسائل‌الشیعه، ۲۷، ۱۳۱.

[3]. بحارالأنوار، ۸۴، ۱۹۹.

[4]. کافی، ۸، ۱۷۷.

[5]. انفال، ۶۰.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است