رمضان المبارک ۱۳۹۶-۱۴۳۸

بیستم رمضان ۱۳۹۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

کسی‌که ایمانش قوی شده، خداوند نورانیت، درک و معرفتِ خوبی به او داده است، همیشه خدا را در نظر دارد و به یاد اوست؛ لذا از خدا متوجه مخلوقات می‌شود؛ به‌همین‌دلیل مولا علی علیه‌السلام فرمود: هیچ‌چیز ندیدم جز آنکه خدا را قبل، بعد و همراش دیدم.

فیلم جلسه

 

صوت جلسه

دانلود فایل های صوتی رمضان ۱۳۹۶

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

بیستم رمضان ۱۳۹۶ – ۱۴۳۸ | پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۲۵ 

 

 

حدیث روز

«اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ‏ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ»

«خدا را خدا را دربارۀ یتیمان! آنان را گاهى سیر و گاهى گرسنه مگذارید، مباد در کنار شما تباه شوند. خدا را خدا را دربارۀ همسایگان! که موردِ سفارشِ پیامبر شمایند. پیوسته به آنان سفارش داشت تا جایى که گمان بردیم میراث می‌برند. خدا را خدا را دربارۀ قرآن! نیاید که دیگران در عمل به آن از شما پیشى گیرند. خدا را خدا را دربارۀ نماز! نماز عمودِ دینِ شماست. خدا را خدا را دربارۀ خانۀ پروردگارتان! تا وقتى هستید آنجا را خالى مگذارید، که اگر خالى گذاشته شود، از کیفر حق مهلت نیابید. خدا را خدا را دربارۀ جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا! بر شما باد به پیوند با هم و بخششِ مال به یکدیگر! بپرهیزید از دورى و قطعِ رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بد کارانتان‏ بر شما مسلّط شوند، آن گاه دعا کنید و به اجابت نرسد.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُم؛ سعی کنید هرگز از یتیمان غافل نباشید؛ مبادا گرسنه بمانند! از وضعشان اطلاع حاصل کنید؛ اگر می‌توانید به آنها کمک کنید، اگر نه، کسانی را به این کار وا دارید تا به آنها رسیدگی کنند.

از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شده که وقتى یتیم‏ گریه می‌کند(به خاطر ظلمی که به او شده)، عرشِ‏ خدا به لرزه‏ درمى‏آید. پس خداوند مى‏فرماید: چه کسى این بندۀ مرا به گریه انداخته است؟ من پدر و مادرش را از او گرفتم. قسم به عزّت و جلالم هرکس او را آرام کند، بهشت را برایش واجب مى‏کنم. (کلیات حدیث قدسى، 301)

در روایت دیگر می‌‌فرمایند: هرکس دستِ نوازش بر سرِ یتیم بکشد، به تعداد هر مویی که از زیرِ دستش می‌‌گذرد حسنه‌ای برایش ثبت می‌‌شود. بسیار بوده‌اند کسانی که برکت در زندگی و وسعتِ رزق را به‌خاطرِ رسیدگی به ایتام و زیرِبال‌وپر گرفتن آنها تجربه کرده‌اند.

وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ؛ پیامبر آن‌قدر دربارۀ همسایه سفارش می‌کرد که مردم گمان کردند او نیز جزء وارثان است. منظور از این‌همه سفارش این نیست که اذیت همسایگان را تحمل کنید، بلکه بالاتر از این، در مقابل اذیت آنها احسان کنید.

در روایات تا چهل خانه از هرطرف، همسایه شمرده شده است. امروزه حتی ساکنانِ یک ساختمان از حالِ همسایه‌های خود در طبقات دیگر بی‌خبرند و اصلاً همدیگر را نمی‌‌شناسند، با آنکه همه مسلمان و شیعۀ علی ولی اللّه هستند. این خوب نیست. دوستانِ عزیز مخصوصاً طلاب گرامی مواظبِ همسایه‌های خود باشند.

سید بحر العلوم از علمای بزرگ شیعه و قبر شریفش در نجف اشرف است. بسیار خدمت حضرت صاحب الزمان عجّل اللّه تعالی فرجه می‌ر‌ٰسید. یکی از شاگرادان او، سید جواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه نقل می‌‌کند:

در یکی از شب‌ها در حال خوردن شام بود که کسی درِ خانه او را کوبید سید جواد از طرز کوبیدن در دانست که خادم سید بحرالعلوم است. با سرعت به سوی در منزل رفت، وقتی در را باز کرد، خادم سید بحرالعلوم به سید جواد گفت: سید بحرالعلوم غذا و شام را کشیده و انتظار شما را می کشد.

با عجله نزد سید بحرالعلوم رفت. وقتی چشم سید به او افتاد گفت: از خدا نمی ترسی از او شرم نداری؟

سید جواد با حال تعجب گفت: آقا چه شده؟ بحرالعلوم شروع به سخن کرد و فرمود: مردی از برادرانت از بقال محل برای خانواده‌اش قرض می‌‌کند و هر شبانه روز مقداری خرمایی زاهدی (بنجل) نسیه از او خریداری می‌‌کند و جز خرما چیزی نمی‌خورد و امروز که رفته خرما بخرد به خاطر بدهی‌های فراوان همان خرما را هم به او نداده و گفته بدهی تو زیاد شده است و این همسایه شما از بقال خجالت کشیده و چیزی را خریداری نکرده و خانواده او بی شام مانده‌اند تو در نعمت باشی و بخوری و کسی که خانه‌اش به خانه تو چسبیده و همسایه تو است در فقر و گرسنگی بسر ببرد و خودت هم او را می‌‌شناسی که فلانی است.

سید جواد در پاسخ سید بحرالعلوم گفت: به خدا قسم من از حال او اطلاع نداشته‌ام.

بحر العلوم گفت: اگر می‌‌دانستی و شام می‌‌خوردی و به او توجه نمی‌کردی، یهودی و کافر بودی. عصبانیت و خشم من برای این است که چرا از برادرانت بی خبری و از احوالشان جستجو نمی‌کنی؟ این سینی غذا را بگیر که خادم من با تو می‌‌آورد و نزد خانه، آن را به تو می‌‌دهد. به او بگو می‌‌خواهم امشب با تو شام بخورم. این کیسه پول را هم زیر تشک یا حصیر او بگذار و سینی را هم به او بسپار و برمگردان.

در آن سینی، شامی لذیذ از گوشت، مانند خوراک اشراف و اعیان و خوشگذرانان بود. سینی را تحویل آنها داده و فرمود: تا تو برنگردی و خبر شام خوردن او را در حد سیری کامل نیاوری، من شام نخواهم خورد.

سید جواد همراه خادم رفت تا در منزل آن بنده خدا رسید. سید جواد شام را از دست خادم گرفت و خادم برگشت و او در زد. صاحب خانه از غذا چند لقمه خوردند. آن مؤمن گفت: این شام از آن تو و دست پخت عرب نیست؛ چون بسیار غذای عالی و خوشمزه‌ای است؛ از این نخواهم خورد تا گزارش آن را بدهی.

سید جواد به خوردن اصرار کرد و او به نخوردن تا اینکه داستان را برای او گفت. آن مرد مؤمن گفت: به خدا قسم هیچ‌کس از همسایه‌های من از حال من خبر ندارند تا چه رسد به آنها که دورند. این سید انسان عجیبی است هر دو از این داستان شگفت زده شدند. (مستدرک الوسائل، ۸، ۳۸۵)

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُم؛ مبادا قرآن را رها کنید! چه‌بسا کشورها و ملت‌های کافر، به مفادِ قرآن عمل کنند و بهره ببرند، امّا ما که مسلمان وشیعه هستیم، بی‌بهره بمانیم. البته عمل به قرآن، باید همراه با سنّتِ پیامبر و روایاتِ اهل بیت علیهم‌السلام باشد. هرکس هم عالم نیست، به علما رجوع کند. کسی حق ندارد طبقِ نظرِ خود قرآن را تفسیر کند. تفسیر قرآن حتماً باید زیرِنظرِ معلم و استاد باشد.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُم؛ از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است:

«فِی قَبُولِ صَلَاهِ الْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ قَبُولُ سَائِرِ أَعْمَالِهِ فَإِذَا سَلِمَتْ لَهُ صَلَاتُهُ سَلِمَتْ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ وَ إِنْ لَمْ تَسْلَمْ صَلَاتُهُ وَ رُدَّتْ عَلَیْهِ رُدَّ مَا سِوَاهَا مِنَ الْأَعْمَالِ الصَّالِحَهِ» (علل‌الشرائع، ‏2، 360)

«اگر نماز در روز قیامت قبولِ درگاهِ حق تعالی واقع شود، اعمالِ دیگر نیز پذیرفته مى‏شوند؛ درنتیجه وقتى نمازِ بنده‏اى سالم باشد، تمام اعمالش سالم هستند و اگر سالم نبود و مردود از درگاهِ الهى واقع شد، دیگر اعمالِ صالح نیز مردود واقع مى‏شوند.»

از خدا بخواهید و سعی کنید تا آنجا که می‌شود، نمازتان با حضورِ قلب باشد؛ یعنی حواستان به الفاظی باشد که بر زبان می‌آورید. حضورِ قلب، واجب نیست، امّا بسیار مورد سفارش قرار گرفته، از آن به «روحِ نماز» تعبیر شده است.

اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛ ممکن است سؤال شود اگر از طرفِ دولتِ عربستان ناامنی ایجاد شود، آیا رفتن به حج واجب است؟ مسلماً اگر خطری حجاج را تهدید کند، دولتِ ایران از اعزام حجاج خودداری می‌کند. بر مسؤلان واجب، بلکه اوجبِ واجبات است که در این زمینه مراقبت کنند و اگر خطری وجود دارد، مردم را نفرستند.

به‌هرحال اگر شواهدی در دست باشد که موجب یقین یا شبه‌یقین شود که رفتن به مکه خطرِ جانی برای انسان در پی دارد، واجب نیست برود، ولی درغیراین‌صورت و به‌خاطرِ ترس‌های بی‌مبنا یا به صِرفِ اینکه سال‌های قبل فلان اتفاق افتاده، حج برداشته نمی‌شود.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ جهاد به اموال، یعنی پرداختِ نفقاتِ واجب، کمک به اقوام و همسایگانِ نیازمند و رسیدگی به حالِ فقرا. اول از همه وظیفۀ حکومتِ اسلامی و حاکم اسلامی است که برای مردمِ مسلمان شرایطِ مناسب فراهم کنند و موانع را برطرف کنند تا مردم از فقر و فلاکت نجات یابند.

جهاد با نفس یعنی اگر دشمن به کشور اسلامی حمله کرد، بر همه واجب است از کشور دفاع کنند. در مجالسی که این شب‌ها و روزها جمع می‌شوید، مراقب باشید دشمنان ایجادِ وحشت نکنند.

مصداقِ دیگرِ جهاد با نفس، مخالفت با نفس است و بهترین مخالفت، انجام واجبات و ترک محرمات است.

جهاد با زبان، یعنی زبانتان را به خیر بچرخانید، نه به دروغ و غیبت و تهمت و ناسزا و غضب. سعی کنید با زبانِ خود اصلاحِ ذات‌البین کنید؛ مهربانی کنید؛ مردم را به دین سوق دهید. اول از همه حاکمیت باید این کار را بکند و بعد مردم.

عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ؛ با اقوام و خویشان رفت‌وآمد و محبّت کنید. همچنین با طبقۀ دومِ ارحام یعنی با عمو، عمه، خاله، دایی و فرزندان آنها. همچنین با دوستانِ خود و دیگر شیعیان علی ولی‌اللّه.

إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ ؛ مبادا یکدیگر را برانید. نباید به‌خاطرِ مسائلِ فرعی و اختلافِ‌نظرِ فقها، مردم یا مقلدانشان به جان هم بیفتند؛ دسته‌دسته شوند و همدیگر را طرد کنند. دراین‌صورت هردسته ادعای حقانیت می‌کند و دیگران را ناحق می‌شمارد؛ درنتیجه آتشِ اختلاف شعله می‌کشد و اگر حکومت ضعیف شد، همین دسته‌ها همدیگر را می‌کُشند و احتیاجی به خارج نیست. ناگهان یکی هم پیدا می‌شود و چماق دست می‌گیرد و پیش می‌افتد؛ مثل رضاخان قلدر.

لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ؛ امر به معروف و نهی از منکر باید با زبانِ خوش باشد. به صرفِ اینکه کسی خطایی کرد، نباید طردش کنند! باید با زبان خوش او را به‌سوی خدای تعالی، مسجد و خیرات سوق داد.

اگر امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنید، به فرمودۀ مولا علی علیه‌السلام اشرار بر شما مسلط می‌شوند و دیگر هرچه دعا کنید، مستجاب نمی‌شود. اگر گاهی ما نصیحتی می‌کنیم، هدفمان این نیست کسی را طرد کنیم. مقصود این است که اتفاقاتی پیش نیاید که همه از بین برویم و مملکتی که با خون شهدا به اینجا رسیده، آسیب ببیند؛آن‌هم با این مردم مؤمن و خوبی که کشور و حکومت را دوست می‌دارند؛ در انتخابات شرکت می‌کنند؛ ساعت‌ها در صف می‌ایستند تا رأی دهند و می‌خواهند کشور به‌وسیلۀ خودشان اداره شود. این‌ها همه محبّان اهل بیت هستند، حتی دیگر مذاهب هم هرجا لازم باشد، می‌آیند؛ چراکه همه از آشوب می‌ترسند. حیف است به این مردم رسیدگی و کمک نشود.

 

امام‌شناسی

در «کتاب‌الحجه» از اصول کافی، روایاتِ متعددی در بابِ امامت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام آمده است که مطالعۀ آن به دوستان عزیز سفارش می‌شود. اگر بتوانید گاهی یکی‌دو روایت آن را هم بخوانید، خوب است.

 

روایت منصور بن حازم

منصور بن حازم از شاگردانِ خوبِ امام صادق علیه‌السلام و ثقه است. وی می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام گفتم: به‌راستی خداوند اجلّ و اکرم است از اینکه به‌وسیلۀ خلقش شناخته شود، بلکه خلق به‌وسیلۀ خدا شناخته مى‌شوند. فرمود: درست گفتى.

گفتم: کسى که مى‌داند پروردگارى دارد، باید بداند که این پروردگار، خشنودى و خشمى دارد و خشنودى و خشمِ او فهمیده نشود جز به وحى یا به‌وسیلۀ رسول. هرکه به او وحى نرسد، باید جویاى رسولان گردد و چون به آنها برخورد کند و آنها را بشناسد، مى‌فهمد که آنها حجّت هستند و طاعتِ آنها بر دیگران فرض و لازم است.

من به مردم گفتم: شما مى‌دانید که رسول خدا از طرف خدا بر خلق او حجّت بود؟ گفتند: آرى. گفتم: بسیار خوب؛ وقتى رسول خدا درگذشت، بعد از او چه کسى حجّت بر خلق خدا بود؟ گفتند: قرآن. من در قرآن نظر کردم و دیدم همۀ طوایف از قرآن براى خودشان دلیل مى‌آوردند؛ از مرجئه و قَدَرى (دو طایفۀ اهل تسنّن) تا زندیقى که به خدا ایمان ندارد. پس دانستم که قرآن بدون قیّم و سرپرست، حجّت نباشد و آن قیّم، هرچه دربارۀ قرآن گوید، حق است.

پس به ایشان گفتم: قیّم قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را مى‌دانست؛ عمر هم مى‌دانست؛ حُذَیفِه هم مى‌دانست. گفتم: تمام قرآن را؟ گفتند: نه. من کسى را ندیدم که بگوید کسى جز على علیه‌السلام تمام قرآن را مى‌دانست و چون مطلبى میان مردم باشد که این گوید نمى‌دانم و آن گوید نمى‌دانم، این (على علیه‌السلام) گوید: مى‌دانم. پس گواهى مى‌دهم على علیه‌السلام قیّم قرآن است و اطاعتش لازم است. او حجّت خدا بر مردم است، بعد از پیغمبر و هرچه دربارۀ قرآن گوید، حق است. سپس حضرت فرمود: خدایت رحمت کند. (اصول کافى، 1، 169)

گاه انسان به مخلوقاتِ خدا نگاه می‌کند و او را «احسن‌الخالقین» می‌‌خواند؛ یعنی از مخلوق پی به خالق می‌‌برد؛ از آیاتِ خدا، خدا را می‌شناسد. قرآن کریم در آیات مختلف به این روشِ خداشناسی دعوت می‌کند. در سورۀ غاشیه می‌فرماید:

﴿أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ﴾ (غاشیه، 17 تا 20)

«آیا به شتر نمی‌نگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده و به کوه‌ها که چگونه در جای خود نصب شده و به زمین که چگونه گسترده شده است؟»

نوعِ دیگرِ خداشناسی این است که انسان در اثر ایمانی که خدا به او داده، وقتی به قلبِ خود رجوع می‌کند، می‌بیند آن‌که هستی دهنده است، خود عین هستی و وجود است. تا واجب‌الوجود نباشد، موجودی پیدا نمی‌شود؛ پس چون او هست، موجودات هستند. تا صاحبِ علمِ مطلق نباشد، کسی عالم نمی‌شود. باید عالم مطلقی که هیچ‌چیز از او مخفی نیست، باشد تا از او به دیگران علم برسد. تا قدرت مطلقی نباشد، قدرتی در عالم نخواهد بود. قدرتِ مطلق است که ما را به این قدرت‌ها سوق می‌دهد. به عبارت دیگر: اول خدا بوده، آخر هم خدا هست، امروز هم خدا هست؛ در مرتبۀ بعد، مخلوقات به‌وجود آمدند. چون وجودِ مطلق، عینِ وجود است، موجودات پدید آمدند.

کسی‌که ایمانش قوی شده، خداوند نورانیت، درک و معرفتِ خوبی به او داده است، همیشه خدا را در نظر دارد و به یاد اوست؛ لذا از خدا متوجه مخلوقات می‌شود؛ به‌همین‌دلیل مولا علی علیه‌السلام فرمود: هیچ‌چیز ندیدم جز آنکه خدا را قبل، بعد و همراش دیدم.

وقتی می‌ فرماید «همراهِ او» یعنی کسی از خود چیزی ندارد؛ همه‌چیز از خداست. به عبارت دیگر، کسی‌که همیشه و هرآن در یادِ خداست، مثلِ حالِ نماز، اول خدا را می‌بیند، بعد موجودات را، البته با چشمِ دل، نه چشمِ سر.

 

مناظرۀ مردِ شامی با شاگردان امام صادق علیه‌السلام

یونس بن یعقوب گوید: خدمت امام صادق علیه‌السلام بودم که مردى از اهل شام بر آن حضرت وارد شد و گفت: من علم کلام و فقه و فرائض می‌دانم و براى مباحثه با اصحاب شما آمده‏ام.

امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: برو بیرون و هرکس از متکلمین را دیدى بیاور. یونس گوید من حمران بن اعین و احول و هشام بن سالم را که علم کلام خوب می‌دانستند آوردم و نیز قیس بن ماصر که به عقیده من در کلام بهتر از آنها بود و علم کلام را از على بن حسین علیهما‌السلام آموخته بود آوردم.

چون همگى در مجلس قرار گرفتیم، امام صادق علیه‌السلام سر از خیمه بیرون کرد – و آن خیمه‏اى بود که در کوه کنار حرم براى حضرت می‌زدند که چند روز قبل از حج آنجا تشریف داشت – چشمِ حضرت به شترى افتاد که به دو مى‏آمد.

فرمود: به پروردگار کعبه این هشام است. ما فکر می‌کردیم مقصود حضرت، هشام از فرزندان عقیل است که او را بسیار دوست می‌داشت، که ناگاه هشام بن حکم وارد شد و او در آغاز روئیدن موى رخسار بود و همۀ ما از او بزرگسال‌تر بودیم.

امام صادق علیه‌السلام برایش جا باز کرد و فرمود: هشام با دل و زبان و دستش یاورِ ماست. سپس فرمود: اى حمران با مرد شامى سخن بگو. او وارد بحث شد و بر شامى غلبه کرد. سپس فرمود: اى طاقى تو با او سخن بگو. او هم سخن گفت و غالب شد. سپس فرمود: اى هشام بن سالم تو هم گفتگو کن. او با شامى برابر شد. سپس امام صادق علیه‌السلام به قیس ماصر فرمود: تو با او سخن بگو. او وارد بحث شد و حضرت از مباحثه آنها می‌خندید، زیرا مرد شامى گیر افتاده بود پس به شامى فرمود با این جوان (هشام بن حکم) صحبت کن. گفت: حاضرم.

سپس به هشام گفت: اى جوان دربارۀ امامت این مرد از من بپرس. هشام از سوء ادب او نسبت به ساحت مقدس امام خشمگین شد، به‌طورى که می‌لرزید. پس به شامى گفت: اى مرد آیا پروردگارت به مخلوقش خیرخواه‌تر است یا مخلوق به خودشان؟

شامی: بلکه پروردگارم نسبت به مخلوقش خیرخواه‌تر است.

هشام: در مقامِ خیرخواهى براى مردم چه کرده است؟

شامى: براى ایشان حجت و دلیلى به‌پا داشته تا متفرق و مختلف نشوند و او ایشان را با هم الفت دهد و ناهمواری‌هاشان را هموار سازد و ایشان را از قانون پروردگارشان آگاه سازد.

هشام: او کیست؟

شامى: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است.

هشام: بعد از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله کیست؟

شامى: قرآن و سنّت است.

هشام: قرآن و سنّت براى رفع اختلاف امروز ما سودمند است؟

شامى: آرى.

هشام: پس چرا من و تو اختلاف کردیم و براى مخالفتى که با تو داریم از شام به اینجا آمدى؟

شامى خاموش ماند. امام صادق علیه‌السلام به او گفت: چرا سخن نمی‌گویى؟

شامى گفت: اگر بگویم قرآن و سنّت از ما رفع اختلاف می‌کنند، باطل گفته‏ام زیرا عبارات کتاب و سنّت معانى مختلفى را متحمل است (چندجور معنى مى‏شود) و اگر بگویم اختلاف داریم و هر یک از ما مدعى حق هستیم، قرآن و سنّت به ما سودى ندهند (زیرا هرکدام از ما آن را به نفع خویش توجیه می‌کنیم) ولى همین استدلال بر علیه من و به نفع هشام است. حضرت فرمود: از او بپرس تا بفهمى که سرشار است.

شامى: اى مرد! چه کسی به مخلوق خیرخواه‌تر است، پروردگارشان یا خودشان؟

هشام: پروردگارشان از خودشان خیرخواه‌تر است.

شامى: آیا پروردگار شخصى را به‌پا داشته است که ایشان را متحد کند و ناهمواریشان را هموار سازد و حق و باطل را به ایشان باز گوید؟

هشام: در زمان رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله یا امروز؟

شامى: در زمان رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله که خود آن حضرت بود، امروز کیست؟

هشام: همین شخصى که بر مسند نشسته (اشاره به امام صادق علیه‌السلام کرد) و از اطراف جهان به‌سویش رهسپار گردند. به میراث علمى که از پدرانش دست‌به‌دست گرفته، خبرهاى آسمان و زمین را براى ما باز گوید.

شامى: من چگونه می‌توانم این را بفهمم؟

هشام: هرچه خواهى از او بپرس.

شامى: عذرى برایم باقى نگذاشتى. بر من است که بپرسم.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: اى شامى! می‌خواهى گزارش سفر و راهت را به تو بدهم؟ چنین بود و چنان بود. شامى با سرور و خوشحالى می‌گفت: راست گفتى، اکنون به خدا اسلام آوردم.

امام صادق علیه‌السلام فرمود: نه، بلکه اکنون به خدا ایمان آوردى؛ اسلام پیش از ایمان است. به‌وسیلۀ اسلام از یکدیگر ارث برند و ازدواج کنند و به‌وسیلۀ ایمان ثواب برند (تو که قبلا به خدا و پیغمبر ایمان داشتى، مسلمان بودى و اکنون که امامت را شناختى مؤمن شدی)

شامى عرض کرد: درست فرمودى. گواهى می‌دهم که شایستۀ عبادتى جز خدا نیست و محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله رسول خداست و تو جانشین اوصیاء هستى. (کافی، ‏1، 171)

بعد از پیامبر باید کسی باشد که بتواند قرآن و سنّتِ پیامبر را تفسیر کند و جز امامِ معصوم کسی نمی‌تواند چنین باشد. حضرات معصومین علهیم‌السلام همه چیز را دربارۀ احکام اسلام گفته‌اند. اگر فقیهی از اول روایاتی که راجع به احکام رسیده، وارد باشد و عمر خود را صرفِ آن کرده باشد، هیچ‌چیز برایش مخفی نیست و هر مسألۀ جدیدی هم پیش‌آید، می‌داند. اگر در جایی حکم به احتیاط می‌دهد، همان را هم از قرآن و سنّت استنباط کرده است؛ بنابراین در زمانِ غیبت، شیعیان هرگز در بُهت و تحیّر نخواهند ماند، به‌شرط آنکه به فقیهی رجوع کنند که عمر خود را صرف قرآن و سنّت کرده، صادق و امانتدار است و گناهی از او سر نمی‌زند. چنین کسی می‌تواند پاسخگوی احکام شرعی و سؤالاتِ عقیدتی و کلامی باشد؛ چون همۀ این‌ها در قرآن و سنّت و روایات ائمۀ اطهار علیهم‌السلام رسیده است.

بنابراین هیچ‌کس نمی‌ تواند بگوید «من متحیّرم» یا دروغ می‌گوید یا اشتباه می‌کند. تحیّری برای هیچ‌کس نیست، به همین شرط که به مجتهد جامع‌الشرایط و فقیه کامل رجوع کرده باشد که ممکن است در هر دوره، چند نفر باشند. ایشان آمادۀ پاسخگویی در همۀ زمینه‌های دینی هستند. بحمداللّه از برکتِ امام زمان، مردم در هرجا باشند، به چنین فقهایی در قم، نجف و شهرهای دیگر دسترسی دارند.

همچنین نسبت به ائمۀ اطهار علیهم‌السلام تحیّری ندراند. دل قوی دارند که مولایی چون علی علیه‌السلام و امامی چون حضرت صاحب الزمان دارند. وقتی دور هم می‌نشینند و مدح اهل بیت می‌گویند و برایشان عزاداری می‌کنند، آرامش و راحتیِ دل بر روح و قلبِ محبان اهل بیت مسلط می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است