رمضان المبارک ۱۳۹۸-۱۴۴۰

۱۹ رمضان ۱۳۹۸ – ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

اگر کسی محبّت و ولایت علی علیه‌السلام را نداشته باشد و ایشان و فرزندان معصومش تا امام زمان را به‌عنوانِ جانشینان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نداند، نماز و روزه‌اش قبول نیست. مسلمان است ولی مؤمن نیست.

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

۱۹ رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ شنبه ۱۳۹۸/۰۳/۰۴ آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

نماز

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در آستانۀ یکی از جنگ‌ها در میان یارانشان این خطبه را ایراد فرمودند:

«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاهِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا ﴿کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً﴾ أَ لَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ﴿ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ﴾‏ وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ وَ شَبَّهَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص‏ بِالْحَمَّهِ تَکُونُ عَلَى بَابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْهَا فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَهِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فَمَا عَسَى أَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّهَا رِجَالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَا تَشْغَلُهُمْ عَنْهَا زِینَهُ مَتَاعٍ وَ لَا قُرَّهُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لَا مَالٍ یَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ ﴿رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ﴾ وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَصِباً بِالصَّلَاهِ بَعْدَ التَّبْشِیرِ لَهُ بِالْجَنَّهِ لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ‏ ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها﴾ فَکَانَ یَأْمُرُ بِهَا أَهْلَهُ وَ یَصْبِرُ [یُصَبِّرُ] عَلَیْهَا نَفْسَه‏»[1]

«نماز را برعهده گیرید و آن را حفظ کنید. زیاد نماز بخوانید و با نماز خود را به خدا نزدیک کنید. «نماز دستورى است که در وقت‏هاى خاص بر مؤمنان واجب گردیده است» آیا پاسخ دوزخیان را نمی‌شنوید، آن هنگام که از آنها پرسیدند: «چه چیز شما را به دوزخ کشانده است؟ گفتند: ما از نماز گزاران نبودیم».

نماز گناهان را چون برگ‏هاى پاییزى فرو مى‏ریزد و غل و زنجیر گناهان را از گردن‏ها مى‏گشاید. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نماز را به چشمۀ آبی که در خانۀ مردى جریان دارد، تشبیه کرد که اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرک و آلودگى در بدن او نماند. کسانى از مؤمنان حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان ندارد و روشنایى چشمشان یعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود.

خداى سبحان مى‏فرماید: «مردانى هستند که تجارت و خرید و فروش آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمى‏دارد». رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت مى‏انداخت، زیرا خداوند به او فرمود: «خانواده خویش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش» پس پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله پى‌درپى خانواده خود را به نماز فرمان مى‏داد و خود نیز در انجام آن شکیبا بود.»

«تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاهِ» یعنی نماز را به‌عنوانِ عهدی با خدای تعالی که باید آن را حفظ کنید، برعهده بگیرید و حفظ کنید. «تعاهدوا» تفاوت چندانی با «حافظوا» ندارد. شاید یادآور این باشد که با خدای خود به حساب فطرت اولیه بر عبادت و بندگی پروردگار عهد بستید. این نماز ظهور همان بندگی است.

«وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا» زیاد نماز بخوانید. غیر از نمازهای یومیه هرچه می‌توانید و انس دارید، نماز بخوانید و به‌وسیلۀ نماز به خدای تعالی تقرّب پیدا کنید.

 

علی علیه‌السلام در قرآن

آیه اول:

﴿قُلْ‏ هذِهِ‏ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ عَلى‏ بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی‏ وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین﴾[2]

«بگو این راه من است. من و پیروانم از روی بصیرت به‌سوی خدا دعوت می‌کنیم. منزه است خداوند و من از مشرکان نیستم.»

«اللّه» جلّ‌جلاله آن ذات مقدسی است که هیچ احتیاجی ندارد و غنی و حیّ و قادر مطلق است. من و پیروانم شما را به چنین خدایی دعوت می‌کنیم. این دعوت تقلیدی نیست، بلکه از روی بصیرت است. بصیرت یعنی دیدِ باطنی که بر خیال نیست. حقیقتی است که خودم به آن رسیده‌ام. بصیرت وقتی می‌آید که آدمی متوجه خدای تعالی شود و او را بشناسد. از میان همۀ مخلوقات هیچ‌کس بهتر از پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام خدای تعالی را نشناخت؛ گرچه ایشان هم به اندازه خود شناختند و باز فرمودند: «مَا عَرَفْنَاکَ‏ حَقَ‏ مَعْرِفَتِک‏»[3] هیچ‌کس تو را آن‌طور که حق شناختن بود، نشناخت.

یعنی با این سیر عالی رسول اللّه که فرمود:

﴿سُبْحانَ‏ الَّذی‏ أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى﴾[4]

«منزه است خدایی که بندۀ خود را شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر داد.»

با آنکه حضرتش در معراج از همۀ ملائکۀ مقرّب بالاتر رفت و به مقام «فَکانَ قابَ‏ قَوْسَیْنِ‏ أَوْ أَدْنى»[5] (به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر) رسید که جبرئیل گفت «وَ لَوْ دَنَوْتُ‏ أَنْمُلَهً لَاحْتَرَقَت‏»[6] (اگر بندانگشتی جلوتر بیایم، می‌سوزم). با این حال می‌فرماید «ما عرفناک حق معرفتک».

با این همه رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود یا علی نشناخت خدا را مگر من و تو و نشناخت مرا مگر خدا و تو و نشناخت تو را مگر خدا و من. بصیرت یعنی همین.

حسکانی در شواهد التنزیل چند روایت از ابن عباس و دیگران آورده که مصداق «مَنِ اتَّبَعَنی‏» مولا علی علیه‌السلام است؛ کسی که هیچ چون و چرایی در برابر پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نداشت و هرچه ایشان می‌فرمود یا در ذهنش بود، انجام می‌داد و در تبعیت کامل از رسول خدا بود.

«سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین» ذره‌ای شرک در هیچ مرتبه‌ای در وجود مولا علی علیه‌السلام راه نداشت. محال بود سرسوزنی خود را ببیند. پیوسته خدا در نظر و روح و دیدش بود و همه‌چیز را ازخدا می‌دید.

در تفسیر قمی روایت شده که گروهی خدمت امام جواد علیه‌السلام رسیدند و گفتند عده‌ای به‌خاطرِ کمی سن شما (نه سالگی) دربارۀ امامتتان شک دارند و انکار می‌کنند. حضرت فرمود چرا انکار می‌کنند، خدای تعالی به پیامبرش فرمود «قُلْ‏ هذِهِ‏ سَبیلی‏ أَدْعُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ عَلى‏ بَصیرَهٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی» در حالی که جز علی علیه‌السلام کسی از او تبعیت نکرد و نه ساله بود و من نیز نه ‌ساله‌ام.[7]

آیۀ دوم:

﴿وَ یَقُولُ‏ الَّذینَ‏ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ‏ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّه‏ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ﴾[8]

«کافران می‌گویند چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او نازل نشده است؟ تو فقط بیم‌دهنده‌ای و برای هر قومی هدایتگری است.»

منظور از «آیهٌ» در اینجا معجزاتی مثل حضرت موسی است که عصا می‌انداخت و اژدها می‌شد یا مثل حضرت عیسی که مرده زنده می‌کرد، البته معجزات پیامبر اکرم کم نبود، ولی آنها می‌خواستند به دل‌خواه خودشان باشد.

خدای تعالی می‌فرماید تو منذر هستی و باید بترسانی. بترسانی از اینکه اگر از بندگی خدا تخطی کنید و پا بر فطرتان بگذارید، بیچاره می‌‌شوید. «و لکل قومٍ هاد» هر قومی هدایتگری دارد.

حسکانی در تفسیر این آیه از منابع روایی اهل تسنن نقل می‌کند که مصداق کامل «هادی» در این امّت علی علیه‌السلام است. در روایات شیعه هم آمده است که تا روز قیامت امامِ هر زمانی هدایتگرِ مردمِ آن زمان است و زمین هرگز بدون امام نمی‌ماند.

آیۀ سوم:

﴿الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ‏ وَ حُسْنُ مَآبٍ﴾[9]

«کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خوشا به‌حالشان و عاقبت خوبی دارند.»

حسکانی در شواهد التنزیل می‌نویسد: ابى‌هریره گفت: رسول اللَّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به عمر بن خطّاب فرمود: در بهشت درختى تنومند وجود دارد که هیچ قصر و منزل و مجلسى نیست، مگر اینکه شاخه‏هاى این درخت بر روى آن سایه مى‏اندازد و اصل و تنۀ این درخت در منزل من است.

از این سخنِ رسول اللّه سه روز گذشت تا مجدداً آن بزرگوار در جمع اصحاب لب به سخن گشود و فرمود:

اى عمر! در بهشت درختى بزرگ وجود دارد که بر همۀ قصرها و منازل‏ و خانه‏ها و مجالس سایه مى‏اندازد و شاخه‏هاى آن بر این اماکن مى‏افتد. بدانید اصل این درخت در بیت على علیه‌السلام است.

عمر با تعجّب گفت: یا رسول اللَّه! چند روز قبل فرمودى اصلِ درخت در منزل شماست و امروز مى‏فرمایى اصلِ آن در خانه على علیه‌السلام است!

رسول اللَّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود:

«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْزِلِی وَ مَنْزِلَ عَلِیٍّ فِی الْجَنَّهِ وَاحِدَهٌ، وَ قَصْرِی وَ قَصْرَ عَلِیٍّ فِی الْجَنَّهِ وَاحِدٌ، وَ سَرِیرِی وَ سَرِیرَ عَلِیٍّ فِی الْجَنَّهِ وَاحِدٌ»[10]

«آیا نمى‏دانى! منزل من و على در بهشت در مکان واحد است و قصر من و کاخ على علیه‌السلام در جاى واحد است و تخت من و تخت على در مکانى واحد است؟»

آیۀ چهارم:

﴿وَ یَقُولُ‏ الَّذینَ‏ کَفَرُوا لَسْتَ‏ مُرْسَلاً قُلْ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ﴾[11]

«کسانی که کافر شدند گفتند تو پیامبر نیستی. بگو کافی است خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما شاهد باشد.»

حسکانی شش روایت با سندهای مختلف ارائه کرده مبنی بر اینکه منظور از «من عنده علم الکتاب» علی علیه‌السلام است؛‌ از جمله این روایت:

ابو سعید خدرى یکى از اصحاب پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل کرده از مصطفى پرسیدم: یا رسول اللَّه! منظور از «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»‏ کیست؟

حضرت در جواب فرمود: کسى که علم کتاب نزد اوست، برادرم على بن ابى‌طالب علیه‌السلام است.[12]

از شیعه نیز روایات در این باره بسیار است.

آیۀ فوق با این آیه از سورۀ نمل مقایسه می‌شود که وقتی حضرت سلیمان به درباریانش گفت چه کسی تخت بلقیس را می‌تواند در کوتاه‌ترین زمان نزد من آورد، یکی از جنّیان گفت من قبل از اینکه از جای خود برخیزی آن را می‌آورم. آصف بن برخیا گفت امّا من در چشم برهم‌زدنی آن را می‌آورم و همان دم آن را حاضر کرد. قرآن کریم می‌فرماید او بخشی از علم کتاب را داشت؛

﴿قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ‏ مِنَ‏ الْکِتابِ‏ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی‏ أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ﴾[13]

«کسی که علمی از کتاب نزدش بود، گفت من آن را می‌آورم قبل از اینکه چشم برهم زنی. هنگامی که سلیمان آن را نزد خود دید، گفت این از فضل و بخشایش پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا شکر می‌کنم یا ناسپاسی.»

یعنی آصف بن برخیا که کمی از علم کتاب را داشت، صاحب چنین قدرتی بود، امّا علی علیه‌السلام صاحب «علم‌الکتاب» است یعنی به همۀ کتاب علم دارد.

علم کتاب یعنی آنچه خدای تعالی از اولین و آخرین خلق کرده و می‌کند، از انسان و حیوان و موجودات دیگر، مولا علی علیه‌السلام همه را می‌داند. بالاتر از این، استعدادهای مادی و معنوی هریک از افراد بشر یعنی تا قیامت کسانی که ممکن است به مقامات معنوی برسند یا افتان و خیزان باشند، همه را علی علیه‌السلام می‌داند و قطره‌ای از آن را راجع‌به خلفای عباسی گاهی خبر می‌دادند.

بیش از این را خدای تعالی خودش می‌داند.

 

مدح علی علیه‌السلام

ملا محمّد طاهر قمی اشعار زیبایی در مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام سروده که شیخ عباس قمی آن را در منتهی‌الآمال آورده است. چند بیتِ آن را از باب تبرک می‌آوریم:

علی که خواند رسول خداش خیر بشر

در او کسی که شک آورد گشت از کفّار

کفّار یعنی کسانی که علی علیه‌السلام را قبول ندارند و دشمن ایشان و شیعیانشان هستند و می‌گویند اگر هفت شیعه را بکشیم، اهل بهشت می‌شویم.

از پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شده:

«عَلِیٌ‏ خَیْرُ الْبَشَرِ مَنْ أَبَى فَقَدْ کَفَرَ»[14]

«علی بهترین بشر است و هرکس انکار کند، کافر گشته.»

بعد از پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله از علی بالاتر نداریم.

نماز و وروزه و حج کسی نشد مقبول

مگر به مهر علی و ائمۀ اطهار

اگر کسی محبّت و ولایت علی علیه‌السلام را نداشته باشد و ایشان و فرزندان معصومش تا امام زمان را به‌عنوانِ جانشینان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نداند، نماز و روزه‌اش قبول نیست. مسلمان است ولی مؤمن نیست.

﴿قالَتِ الْأَعْرابُ‏ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ﴾[15]

«اعراب گفتند ایمان آوردیم. بگو شما ایمان نیاوردید، لکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان واردِ دل‌هاتان نشده است.»

روایات در وسائل‌الشیعه و بحارالأنوار و کتب دیگر در این باره بسیار است.

علیست صاحب بدر آن‌که در میانۀ جیش

چو ماه بدر بود و دیگران نجوم صغار

در جنگ بدر که در سوره انفال و آل عمران و توبه دربارۀ آن آیاتی وجود دارد، اولین جنگ میان مسلمانان و کفّار است. در سال دوم هجری به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله خبر رسید که قافلۀ تجاری قریش در راه شام است. حضرت ۳۱۳ نفر آماده کردند تا به‌جای اموالی که کفّار مکه از مهاجران مصادره کرده بودند، اموال آنان را تصرف کنند.

از آن طرف کفّار هم متوجه شدند و با هزار نفر به مقابله مسلمانان آمدند و جنگی در نزدیکی چاه‌های بدر رخ داد. کفّار از حیث نفرات سه برابر و از حیث سلاح و اسب برتر از مسلمانان بودند، امّا به یاری خدا شکست خوردند و هفتاد نفر از آنها کشته و هفتاد نفر اسیر شدند.

در این جنگ مولا علی علیه‌السلام نقش مهمی در روحیه‌بخشی مسلمانان داشت. البته خدای تعالی ملائکه را به یاری مسلمانان فرستاد، امّا نقش علی علیه‌السلام بسیار مهم بود.

علیست قاتل عمرو آن دلیر که ا ز خونش

گرفت مذهب اسلام دست و پا بنگار

در جنگ احزاب که کافران با نفرات بسیار مدینه را محاصره کرده بودند، امّا نمی‌توانستند از خندق دورِ مدینه عبور کنند، عمرو بن عبدود با شجاعت از خندق عبور کرد و مبارز طلبید. مسلمانان با دیدن او که با هزار نفر برابری می‌کرد، به خود لرزیدند و هیچ‌کس جرأت نکرد به جنگش برود. او هم‌آورد می‌طلبید و می‌گفت مگر شما مسلمانان نمی‌‌گویید هرکدامتان بمیرید، وارد بهشت می‌شوید، بیایید تا شما را به بهشت ببرم.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرمود کیست که شرّ این کافر را کم کند؟ هیچ‌کس جوابی نداد، جز امیرالمؤمنین. پیامبر سه بار این جمله را تکرار کرد و چون کسی جز علی پاسخ نداد، به ایشان اذن میدان داد و چیزی به پیشانی او بست و برایش دعا کرد.

مولا در مقابل عمرو ایستاد. ابتدا او شمشیری به فرق حضرت زد. پس از بستن زخم، علی علیه‌السلام به او گفت شنیده‌ام وقتی به جنگ کسی می‌روی سه درخواست او را اجابت می‌کنی؟ گفت بله. فرمود سه خواسته از تو دارم اول اینکه اسلام بیاوری. دوم اینکه اگر قبول نمی‌کنی از همین راه بازگردی و سوم اینکه از اسب پیاده شوی و بجنگی. گفت در خواست اول و دومت را نمی‌‌توانم بپذیرم، امّا از اسب پیاده می‌شوم.

چون در جنگ حیله جایز است، علی علیه‌السلام به او گفت مگر نگفتی تنها آمدی، پس او کیست که پشت‌سرت آمده؟ همین‌که عمرو پشت‌سر خود را نگریست، حضرت شمشیری حواله رانش کرد و بر زمینش زد و بر سینه‌اش نشست و سر از تن نحسش جدا کرد.

در روایت است که عمرو آب دهان بر صورت علی انداخت. مولا از جا برخاست و چرخی زد و دوباره بازگشت و سرش را جدا کرد. وقتی علت را پرسیدند، فرمود خواستم کشتنش فقط برای خدا باشد، نه به‌خاطرِ خشم و کینۀ شخصی.

او خدو انداخت در روی علی

افتخار هر نبی و هر ولی

در زمان انداخت شمشیر آن علی

کرد او اندر غزااش کاهلی

گشت حیران آن مبارز زین عمل

وقتی رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله جای شمشیر عمرو را دید، گریست و فرمود روزی همین موضع به‌وسیلۀ یکی از کفّار مسلمان شکافته می‌‌شود.

 

 

 

[1] ـ نهج‌البلاغه خطبه ۱۹۹.

[2] ـ یوسف، ۱۰۸.

[3] ـ بحارالأنوار، ۶۸، ۲۳.

[4] ـ اسراء، ۱.

[5] ـ نجم، ۹.

[6] ـ بحارالأنوار، ۱۸، ۳۸۲.

[7] ـ تفسیر قمی، ۱، ۳۵۸.

[8] ـ رعد، ۷.

[9] ـ رعد، ۲۹.

[10] ـ شواهدالتنزیل، ۱، ۳۹۸.

[11] ـ رعد، ۴۳.

[12] ـ شواهد التنزیل، ۱، ۴۰۰.

[13] ـ نمل، ۴۰.

[14] ـ امالی صدوق، ۷۷.

[15] ـ حجرات، ۱۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است