طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۶ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۶ | پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۴ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
قال اللّه تبارک و تعالی:
﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾ (آلعمران، 31)
بحث جلسات گذشته بحث «طلب» و «اخلاق طلبگی» بود که طلب چیست، طالب کیست و در طلب خود چه اموری را باید رعایت کند که نام این امور را اخلاق طلبگی گذاشتیم.
عرض شد که وقتی طلب، اراده، خواست و خواستن به اوج خود میرسد؛ یعنی وقتی چیزی را در اوج و با شدت بسیار بخواهیم، میشود «عشق». پس عشق طلبی است بیش از حد، طلبی از حد درگذرنده که مربوط به نفس ما باشد.
در این جلسه و جلسات آینده انشاءاللّه مقدار بیشتری دربارۀ عشق صحبت خواهیم کرد که اصلاً عشق چیست؟
در آیهای که تلاوت شد، خدا به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله فرمود: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» بگو: ای پیامبر، اگر خدا را دوست دارید «فَاتَّبِعُونی» از من (پیامبر) تبعیت کنید «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» تا خدا شما دوست بدارد. در اینجا صحبت از حبّی است که شما به خدا دارید و حبّی که خدا به شما دارد. این حبّ به یک معنا عشق است.
نیست فرقی در میان حبّ و عشق
شام در معنا چه باشد جز دمشق
حبّ و عشق یک چیز هستند. اینکه خدا فرمود «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه» این «اشد حبّاً» همان عشق است.
دربارۀ اینکه چرا لفظ عشق در قرآن به کار نرفته؛ چه برای خدا، چه برای بشر، و فقط حبّ گفته شده، و در رویات هم عشق کمتر آمده و بیشتر از حبّ استفاده شده، در جلسات دیگر توضیح میدهیم.
به مناسبت شب میلاد امام حسین علیهالسلام عرض میکنیم در حدیثی از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نقل شده: «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» امام حسین علیهالسلام چرا غ و مصباح هدایت است و کشتی نجات.
حافظ که با تمام جان و دل میطلبد، میگوید:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
در شب تاریک چه چیزی لازم است؟ «مصباح الهدی» چراغ هدایت. «بیم موج و گردابی چنین حائل» در آن بیم موج و گرداب حولانگیزِ سخت چه چیزی لازم است؟ «سفینهالنجاه» کشتی نجات. یعنی جواب حافظ علیهالرحمه این است که «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه».
ما هرچه داریم از عشق امام حسین علیهالسلام است. سلام اللّه علی حسین بن علی.
مرحوم حضرت آیتاللّه نجابت رسالۀ پرباری با قلم خود نوشتند، تحت عنوان «کلمۀ عشق». این کتاب از انتشارات حوزه شهید نجابت و راجع به امام حسین علیهالسلام است.
در ایام کرونا، یک دهۀ محرم در همین مسجد، به شکل مجازی و به امر آیتاللّه محمّدتقی نجابت شرحی بر این کتاب بیان شد که بعداً بهصورت کتابی درآمد، به نام «خصایص امام حسین علیهالسلام» که ویژگیهای امام حسین علیهالسلام از دیدگاه آیتاللّه نجابت بود. انتشارات مسجد نیز آن را منتشر کرد.
تعابیر عجیبی حضرت آیتاللّه نجابت در این کتاب دارند که مقداری از آن را میخوانیم:
«کربلا، به تعبیر بعضی، مرکز عشق عالم است. موقع شهادت حضرت اباعبداللّه الحسین روح عشق در فضای کربلا دمیده شد؛ یعنی روح مبارک حضرت اباعبداللّه الحسین قیود را گداخته بودند؛ از بین برده بودند قبلاً، حالا که میخواستند از جُسمان مبارک خارج بشوند، چه چیزی خارج میشود؟ نوری که سرتاپا نور خداست، نوری که سرتاپا محبّت خداست، نوری که سرتاپا عشق خداست. یک چنین نوری صادر شد. لذا محیط کربلا، یک آقایی میفرمود (از اولیاء بودند) الی یوم القیامه مرکز عشق پروردگار است.
هرکه بخواهد تقرّب تام نصیبش شود (تقرّب تام یعنی آخر عرفان) باید سر به عتبۀ آقا فرود بیاورد. چند روزی که در کربلا، با حسنخلق بماند، میبیند عجب! وضعش عوض شد.
نهایت قبض، نهایت در هم بودن را حتی اگر شخص داشته باشد، همین قدر که در عتبۀ آقا سر فرود آورد یا خود را به صحن آقا یا خیمهگاه مبارک آقا برساند، تأثیر قطعی میکند. البته کم و زیادش به عهدۀ خداست.»
میفرمایند: «کربلا در عین اینکه محل حزن است، امّا فرح و سروری که بعد از زیارت آقا یا بعد از روضۀ آقا حاصل میشود، برای دیگران خیلی کم حاصل میشود.»
یعنی در عین حزنی که در کربلاست، بهجت و سرور و فرحی به دلها میتابد.
آنها که زائر بودند و قلبشان منور شده، خوشا به حالشان، ما هم که دور هستیم، امشب که شب میلاد با برکت آقا اباعبداللّه است «بعد منزل نبود در سفر روحانی».
با عنایت به اینکه فرمودند در عین حزن، شادی و سروری در زیارت و در روضۀ آقا اباعبداللّه است، مسمطی با تضمین این غزل حافظ بر زبان جاری شد:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی بشنو تو این حکایت
این بیت مطلع غزلی از حافظ است و در مسمطی که هر چند بیت تضمین کردیم، خطاب به آقا عرض شد:
گرچه به کربلایت هر رنج و هر غمی هست
غم در دلش نماند هرکس که با تو بنشست
یا بوالعجب غم عشق درمان و نیز درد است
عاشق بود از این غم هر لحظه شاد و سرمست
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صدهزار منزل بیش است در بدایت
این فضای عشق امام حسین علیهالسلام است. انشاءاللّه بحث عشق را که میخواهیم شروع کنیم، با عشق حسین علیهالسلام شروع میکنیم و عرض میکنیم خدایا این عشق را از ما مگیر!
حضرت آیتاللّه نجابت در کتاب کلمۀ طیبه راجع به گریه بر امام حسین علیهالسلام مطالب بلندی دارند و آن را به شکل قصیدهای درآوردهاند که یک بیتش این است:
حسینا به عشق تو ما زندهایم
فدای رهت باد این جان و تن
با تضمین بعضی ابیات این شعر، قصیدهای بر زبان جاری شد که خطاب به امام حسین علیهالسلام عرض میکنیم:
فدایت شوم شاه گلگون کفن
که نامت به حبّ و به غم مقترن
فدای سر رفته بر نوک نی
و آن خاکآلوده خونین بدن
همان رأس پنهان شده در تنور
و آن جسم مصلوب از او پیرهن
فدای سلیمان کزو خاتمش
به همراه انگشت برد اهرمن
و آن باوفا جمله یاران او
که محکم چو کُه بودی اندر فِتَن
فدای شهیدان دشت بلا
فدای اسیران دور از وطن
و عباس سقا که از بهر آب
بداده دو دستش به جای ثمن
و اکبر که ترسش نبودی ز مرگ
همان حیدر ثانی صفشکن
در جواب امام حسین علیهالسلام فرمود: «لا نبالی بالموت اذاً» و پدر را شاد کرد.
و آنکه بُدش مرگ همچون عسل
یل کربلا قاسم ابن الحسن
و آن خشکلب شیرخواره که تیر
به حلقش نشسته به جای لبن
و آن شیرزن دردمند صبور
همان زینِ اب زینب ممتحن
و آن دختر خردسالی که گشت
کبودش ز سیلی رخ یاسمن
تا اینجا بر آقا سلام کردیم، اکنون طبق فرمایش حضرت آیتاللّه نجابت که فرمودند کربلا مرکز عشق شد و هرکه نهایتِ عرفان را میخواهد، به حسین علیهالسلام متوسل شود، عرض میکنیم:
بُدی درس عرفان همی در خفا
بکردی حسینش به صحرا علَن
حسین است که توحید را از کتاب
کشانده به صحرا و دشت و دمن
دوصد همچو حرّ بندۀ درگهش
معلم بُد احرار را هر زمن
حبیب از وی آموختی حبّ یار
چگونه فنا گشتن از خویشتن
به عباس درس رهایی بداد
رها گشتن از من همه او شدن
بیاموخت افروختن را به شمع
به پروانه هم بال و پر سوختن
در ادامه، چگونگی تشرف خدمت این بزرگ مرد، حضرت آیتاللّه نجابت که عشق امام حسین علیهالسلام را به تمام معنا در دل طلاب شعلهور میساخت و اخلاق طلبگی یعنی عاشق امام حسین علیهالسلام بودن. مختصری دربارۀ اینکه چطور به محضر ایشان رسیدیم؛
شنیدم ز مادر همی یاحسین
به ذکر همو یاد دادم سخن
به عشق همو برد در مسجدم
همی داد با مهر اویم لبن
برفتم به هرجا که بُد نام او
به مسجد به هیأت و یا انجمن
هدایت نمودم سرانجام حق
به درگاه پرفیض استاد فن
که خُلقش حسن بود و ذکرش علی
حسینش بُدی شور و عشق کهن
محمّدحسین شهیدش بُدی
همان اکبرش بهر حق باختن
نگاهش مرا همچو دریای عشق
و بیتش بسان بهشت عدن
همان بیت پرشور و خندان او
شدی در محرم چو بیتالحزن
بگفتا نداری چو حبّ حسین
تو از عشق و از معرفت دم نزن
چون عشق حسینت نباشد یقین
شود درس خواندن تو را راهزن
فنا کسب بنما تو از کربلا
همی پیلۀ فضل بر خود مَتَن
سرودی قصیده به وصف حسین
که آتش زدی قلب هر مرد و زن
بگفت ای که بر گریۀ بر حسین
بسی نقد داری و هم سوءظنّ
چه آگاهی از گریۀ بر حسین
ز ثاراللّه و حضرت ذوالمنن
به ماه محرم بکردی به پا
حسینی عزا با تمامی سنن
بُدی ذاکر آنجا همه اهل علم
به نقل روایت همه مأتمن
بیامیختی شعر و روضه به هم
به شور و محبّت چو مرغ چمن
بُدی جاری از قلب آن اوستاد
چو سیل اشک بر چهرۀ پرشکن
خوشا جویباری که از عشق او
فروریزد از چهره و از زَغَن
اول درسش این بُد به راه حسین
چگونه سر و جان و تن باختن
خود او بود دریای عشق حسین
خس اوفتاده به غرقاب من
خوشا خاک و فرش و مصیبتگهش
بود دلگشا همچو مشک ختن
ز انفاس قدسی آن مرد حق
شدم کربلایی و فریادزن
حسینا به عشق تو ما زندهایم
فدای رهت باد این جان و تن
جنس و فصل عشق
عرض کردیم که در این جلسه و جلسات آینده صحبت از این خواهیم کرد که عشق چیست؟
عشق از واژههای بسیار مظلوم است که هرچیزی را به اسم آن قالب میزنند؛ هوس، جنون، دیوانگی و… اسم عشق همهجا هست، امّا خودش نیست. چه رمانها و فیلمها و سریالها به اسم عشق میخوانید و میبینید، ولی رسم عشق چیست.
اگر بخواهیم عشق را بفهمیم، باید مثل هر پدیدۀ دیگری جنس و فصلش را تعریف کنیم؛ مثلاً انسان جنسش حیوان و فصلش ناطق است؛ یعنی باید اول کلی آن را بگوییم و بعد خصوصیت خاصش را.
امّا جنس و فصل عشق چیست؟
جنس عشق، خواستن و دوست داشتن است. عشق نوعی دوست داشتن است. فرنگیها میگویند: To Like.“Love” با “Like” تفاوت دارد.
ما خیلی چیزها را دوست داریم؛ مثل آب، نان، موبایل و… لذا از آنها محفاظت میکنیم. میخواهیمشان، دوست داشتن، خواستن است.
من موبایلم را دوست دارم، از آن استفاده میکنم و اگر نباشد، کارم معطل میماند. خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارم. ولی عشق چه دوست داشتنی است؛ فصل عشق چیست و با سایر دوست داشتنها چه فرقی دارد؟
عشق دوست داشتنی است که «اشدّ حبّاً» یعنی بینهایت باشد. با تمام وجودم دوستش دارم و او همۀ ظرفیتم را میگیرد. من محدودم و تمام حد وجودی و حدود وجودی مرا عشق او میگیرد.
یکی از دلایلی که کلمۀ عشق را دربارۀ خدا به کار نمیبرند این است که خداوند حد ندارد، حبّ دارد، ولی نمیگوییم بیش از حد. خدا نامحدود است؛ لذا اینکه ما عشق داشته باشیم، سر میرود، گاهی وقتها بیرون میزند، امّا خدا، نه.
پس یکی از خصوصیات عشق بیش از حد دوست داشتن است، امّا فقط به همین فصل نمیتوان اکتفا کرد، باید چیزهای دیگری را هم بهعنوان فصل عشق بگوییم. عشق غایت طلب است.
چرا این موبایل را دوست دارم؟ چون کارم را را ه میاندازد. فلانی را دوست دارم چون به من خدمت میکند و کارم را راه میاندازد، امّا عشق دوست داشتنی است که چرا ندارد. محبوب را بهخاطر خود محبوب دوست میداری، نه بهخاطر چیز دیگری. چون تویی دوستت دارم. فرق عشق با هوس همین است.
خیلی از چیزهایی که بهعنوان عشق رقم میزنند، هوس است. آن را برای خودم میخواهم؛ چون از آن لذت میبرم، منفعت میبرم، این هوس است، امّا در عشق خودم را برای او میخواهم، نه او را برای خودم.
در جای خود خواهیم گفت که عشق بیبدیل است؛ یعنی فقط او را میخواهیم. اگر فردا موبایل بهتری آمد، این را کنار میگذارم و آن را میگیرم، یعنی این موبایل بدل و بدیل و جایگزین دارد، امّا در عشق بدل و بدیل و جایگزین وجود ندارد. نمیشود سالی یک بار عاشق شد، معشوق عوضکردنی نیست. چون خودش موضوعیت دارد.
در فلسفه هم میخوانیم شوق مؤکد؛ شوق که بالا و بالاتر رود، طوری که آن ذات را بینهات بخواهیم، میشود عشق.
آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام در دعای کمیل فقرات عجیبی راجع به عشق دارند. این دعا هم خوف است، هم رجاست، هم حبّ است، هم غم است. در فرازی از آن میخوانیم:
«یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ… وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ»
خدایا آیا مرا به آتش خود عذاب میکنی، بعد از اینکه من توحید تو را دارم… بعد از اینکه در باطن من حبّ تو با توحیدت گره خورد؟
حافظ همین را اینگونه میگوید:
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
همه شدی تو، دیگر من نیستم «وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ».
خداوندا تو را به حسین بن علی، تو را به آنکه «کربلایش مرکز عشق عالم است» حبّ خودت را در قلب و ضمیر ما روزبهروز مشتعلتر بفرما!
خدایا ما غیر از عشق امام حسین علیهالسلام هیچچیز نداریم. حضرت آیتاللّه نجابت میگفتند هرچیزی ممکن است که غیر اخلاصی در آن باشد، ولی در حبّ و اشک بر حسین علیهالسلام اخلاص است. خدایا این عشق و این حبّ را از ما مگیر!
خدایا حضرت آیتاللّه سید علیمحمّد دستغیب را برای جمع حاضر و همۀ مریدانی که از قِبَل ایشان کسب نور میکنند حفظ بفرما!
حق همۀ حقداران گردن ما را ادا بفرما! حضرت آیتاللّه نجابت، شهید آیتاللّه دستغیب، مرحوم امام خمینی، شهدای جبههها و شهیدان این مسجد و این محفل را با امام حسین علیهالسلام محشور بفرما، ما را هم با شهدا و با این بزرگان محشور بفرما!
بالنبی و آله، رحم اللّه من قرأ الفاتحه مع الصلوات.