طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۴ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۴ | پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۲ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
خداوند انشاءاللّه دلهای ما را به نور قرآن و عترت منور گرداند.
شب میلاد با سعادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، ضمن اینکه مباحث جلسات گذشته را پی میگیریم، شروع جلسه ذکر حضرت زهرا سلاماللهعلیها حالوهوای دیگری به مجلس ما خواهد داد.
مرحوم حاج شیخ محمّدحسین غروی اصفهانی، مشهور به کمپانی، از بزرگترین، عالمترین و همهجانبترین علمای قرون اخیر و در حد بزرگترین مراجع تقلید زمان خود بود که در نجف اشرف زیر سایۀ حضرت مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام شرف حضور داشت. ایشان یک نسل قبل از مرحوم حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت بود و آیتاللّه نجابت ایشان را دیده و درک کرده بودند.
مشهور به کمپانی است، چون پدرش در اصفهان کارخانۀ بزرگ و سرمایۀ وسیعی داشت. اینطور که آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمودند بخش مهمی از این سرمایه را میفرستاد برای شیخ محمّدحسین، در زمان طلبگی و تدریس، و ایشان همه را میبخشید. هرچه از اصفهان دستش میآمد، در نجف میبخشید، طوری که اواخر عمر شریفش فقیر و بیبضاعت بود و هیچ امکاناتی نداشت.
حاج شیخ محمّدحسین علاوه بر فقه و اصول و فلسفه و عرفان و کلام و همۀ علوم متداول حوزه، دستی هم در شعر داشت و برای اهلبیت علیهمالسلام اشعار بسیار عمیقی میگفت. غزلی برای حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها سروده که مطلع آن این است:
دختر فکر بکر من غنچۀ لب چو واکند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
ایشان در این بیت به حساب حروف ابجد خیلی سخنها گفته، یکی این که آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمودند نمک به ابجد میشود ۱۱۰. علی هم به ابجد ۱۱۰ است. «حق نمک ادا کند» یعنی حق امیرالمؤمنین علیهالسلام.
هیچ کس جز فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نتوانست حق امیرالمؤمنین را ادا کند، حتی مالکاشتر، عمار، یاسر، سلمان، ابوذر، هیچکدام. حق علی علیهالسلام را فقط فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ادا کردند.
چون شب تولد است، بنده هم اظهار ارادتی میکنم محضر بیبی دو عالم، با همان مطلع حاج شیخ محمّدحسین. عرضحالی کردهام خدمت حضرت زهرا سلاماللهعلیها.
دختر فکر بکر من غنچۀ لب چو واکند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
دخت نبی خاتم و همسر شاه لافتی
با دم آتشین خود بین به فدک چهها کند
حق نمک را ادا کردن، فقط جریان فدک نبود. خطبهای را که آن حضرت در شأن امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتند، همه باید بخوانند و ببینند چه معارفی در این خطبه است.
جلوۀ عشق و معرفت گشته عیان ز خطبهاش
اصل و فروع دین حق خطبۀ او به پا کند
اصول و فروع دین بهپاکردنی است و خطبۀ حضرت زهرا چنین وضعیتی دارد.
کاخ نفاق و ظلم را کرده چنان زیروزبر
دسیسههای توبهتو چنین چه بر ملا کند
چون به مدینه فاطمه خطبه بخواند این چنین
عجب مدار زینبش چنان به کربلا کند
خطبۀ حضرت فاطمه در مدینه و خطبۀ حضرت زینب را در جریان شام و کوفه ببینید!
به تنگنای روزگار به کار من گره فتاد
منتظرم که لطف حق کرا گرهگشا کند
موقعی بود که متوسل به حضرت زهرا بودیم و گرهگشا حضرت زهرا شدند.
شنیدهام به پور خود بگفته فاطمه که حق
حاجت خانه را پس از حاجت غیر روا کند
حسن عزیز فاطمه گرهگشاست مادرت
گو که به نیمههای شب برای ما دعا کند
قاسم اگرچه روسیاست لیک نه آنگونه گداست
کز سر روسیاهیاش خانۀ وی رها کند
برخی گداها بهخاطر روسیاهی رویشان نمیآید در بزنند، ولی مای روسیاه در میزنیم.
مظهر عصمت خدا راحت عقل و جان و دل
بود ز روی رأفتش نظر به حال ما کند
انشاءاللّه تعالی حضرت زهرا از خدا بخواهد دعاهای ما را مستجاب گرداند.
در پیوند بحث طلب و اخلاق طلبگی با حضرت زهرا سلاماللهعلیها، سورۀ انسان یا دهر تصویر زیبایی میدهد.
اهل سنّت روایت کردهاند که این سوره در شأن فاطمه زهرا، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین نازل شده است.
از اهل سنّت است که حسنین علیهاالسلام مریض شدند. پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله به عیادت آمدند. وضعیت را که دیدند به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا گفتند نذری کنید تا خدا به دو آقازاده شفا بدهد.
امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا سلاماللهعلیهما نذر کردند سه روز روزه بگیرند.
روز اول که روزه گرفتند، چیزی برای افطار در خانه نداشتند. امیرالمؤمنین علیهالسلام قرض گرفتند. روایت اهل سنّت میگوید از یهودی قرض گرفتند برای افطار آن شب.
دختر پیامبر خدا، حاکم بزرگ اسلامی در خانه افطار ندارد، قرض کردند. شب اول، موقع افطار یتیم آمد، افطاریشان را به یتیم دادند. شب دوم مسکین آمد و همین وضعیت تکرار شد و افطاری خود را به او دادند. شب سوم اسیر آمد و دوباره افطاری خود را به او دادند.سه شب گرسنه ماندند.
روایت اهل سنّت است که وقتی پیامبر شنیدند، اشک از چشمانشان جاری شد. پس از آن خداوند این آیات را در شأن امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و حسنین علیهمالسلام نازل فرمود. فضه هم گفته شده که کمک کرد و او هم شریک بود.
«إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً عَیْناً یَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یُفَجِّرُونَها تَفْجیراً»
ذرّهذرّه این چشمه را میشکافند و از قلبشان جاری میشود.
«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فَتَحَ اللّه یَنَابِیعُ الْحِکْمَهِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه» (مرآهالعقول، ۱۱، ۱۸۷).
«یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»
طعام مادی است، امّا جسم است، گرسنه است، علیرقم حبّی که به طعام دارند و دلشان میطلبد، میبخشند.
حرفشان هم این است: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورا» فقط بهخاطر خدا. غیر خدا هیچ نطلب. فقط خدا را میخواهیم از این کار. بحث طلب است.
تشکر هم نمیخواهیم، حتی نمیخواهیم شما را نمکگیر خودمان کرده باشیم، فقط خدا! این هم طلب است و هم ایثار.
کسی که عاشق خدا شد؛
به جهان خرم از آنام که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
عاشق مردم بودند. بر گُردۀ مردم سوار نبودند. دختر پیامبر خدا و کسی که همۀ مملکت مال ایشان است، اینطور به مردم عشق دارد و ایثار میکند. امیرالمؤمنین علیهالسلام هم همین طور بودند.
فقط از خدا بطلب! «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ».
این در بعد مادی بود، در جریان معنوی هم همین طور است.
در عرب ضربالمثلی بوده، قبل از حضرت زهرا سلاماللهعلیها، به این عنوان که «الجار ثم الدار»؛ اول همسایه بعد خانه.
این ضربالمثل برای این بود که وقتی میخواهید خانهای بخرید یا اجاره کنید، قبل از اینکه خانه را ببینید، همسایهها را ببیند. «الجار» اول همسایه را بررسی کن، ببین خوباند یا بد، اذیت میکنند یا نمیکنند، «ثم الدار» بعد خانه را انتخاب کن. چنان که «الرفیق ثم الطریق» یعنی اول رفیقت راهت را انتخاب کن، بعد سفر برو.
در این ضربالمثل انسان منفعت خود را میطلبد، امّا در روایتی که امام حسن علیهالسلام نقل میکنند و همه شیندهاند، حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها هنگام دعا، برای همه دعا کردند؛ قوم و خویش و همسایه و… امام مجتبی علیهالسلام سؤال کردند: پس خودمان چطور؟ فرمودند: «الجار ثم الدار».
استفادهای که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها از این جمله میکنند با معنای اصلی ضربالمثل فاصلۀ زیادی دارد. در اینجا صحبت از منفعت شخصی نیست؛ یعنی مقدم داشتن دیگران بر خود، نه فقط در امور مادی -که افطار خود را به یتیم و اسیر و فقیر میدهند- بلکه در امور معنوی هم وجود دارد. این طلب است.
طالب و طلبه خیرخواه مردم است؛ چه در جریان مادی و چه در جریان معنوی. همواره به مردم ایثار دارد؛ چراکه مردم عیالاللّه هستند؛ خانوادۀ خدایند. باید به آنها رسید، چه مادی و چه معنوی، این اخلاق اهلبیت علیهمالسلام است.
لاف زهد و تقوا
صحبت در طلب و اخلاق طلبگی بود. شیخ بهایی در مثنوی نان و حلوا اشاره دارد به اینکه طلبه چه میطلبد و تأکید میکند که نان و حلوا برای طالب خدا زهر است. به دفعات هم میپرسد که نان و حلوا چیست.
در جلسات گذشته بعضی را گفتیم و گفتیم که حتی بهشت و حور و قصور هم نان و حلواست. فقط خود خدا هدف است.
در قسمتی از این مثنوی خطاب به کسانی که میخواهند پا جای پای اهلبیت علیهمالسلام بگذارند و طالب خدا باشند، میگویند:
نان و حلوا چیست ای شوریده سر
متقی خود را نمودن بهر زر
خود را اهل تقوا و اهل عدالت نشان بدهی تا زر بگیری، جایگاهت بالا رود و بگویند عجب آدم خوبی! پستش بدهید، خانه وامکاناتش بدهید، این دینفروشی است.
دعوی زهد از برای عزّ و جاه
لاف تقوا از پی تعظیم شاه
خود را زاهد نشان دهی، زاهد باشی ولی برای عزّ و جاه. بگویند آدم خاکساری است؛ عزّت و جاه و امکانات و پست و مقامت بالا برود.
در دوران ما علاوه بر اینکه زهد و تقوا نمایشی شده، چیز دیگری هم داریم به نام «انقلابی» بودن؛ شعار انقلابی بدهی، رگ گردنت بیرون بزند. این هم همین است که ایشان میگوید. بدترین چیز این است که لاف تقوا بزنی و نداشته باشی.
امام خمینی رحمهاللّه این روایت را نقل میکردند که اهل جهنّم از بوی گند عالم اینچنینی در عذاباند؛ یعنی عذابی که از اینها میکشند از مار و عقرب نمی کشند.
مگر ندیدیم؟ سرسلسلۀ اختلاسگرها شخصی بود به نام خاوری. همۀ ۲۲بهمنها صف اول راهپیمایی بود، پرچم و محاسن و… یکدفعه برداشت و چند هزارمیلیارد اختلاس کرد.
دعوی زهد، دعوی انقلابیگری، دعوی تقوا بخصوص برای طلبه وحشنتاک است.
تو مپنداری کزین لاف و دروغ
هرگز افتد نان تلبیست به دوغ
خرده بیناناند در عالم بسی
واقفاند از کاروبار هرکسی
فکر میکنی سر عدهای شیره مالیدی و چهار روز نان تبلیست در دوغ رنگین و بامزه شد، امّا «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» پروردگارت در کمین نشسته. همه هستند، حساب میکشند.
زیرکاناند از یسار و از یمین
از پی رد و قبول اندر کمین
آن دو ملک خطاب به طلبه میگویند:
با همه خودبینی و کبر و منی
لاف تقوا و عدالت میزنی
این چه عدالتی است که باطل هم نمیشود؟ امام جماعت هستی و لاف تقوا هم میزنی.
سربهسر کار تو در لیل و نهار
سعی در تحصیل جاه و اعتبار
دین فروشی از پی مال حرام
مکر و حیله بهر تسخیر عوام
خود را با ریا و چاپلوسی نشان بدهی و بالاتر بیایی. این فقط برای طلبهها نیست، مداحها را هم شامل میشود. میگوید: دروغ بگویید؛ حدیث جعلی بسازید. این هشدارهای شیخ بهایی برای اخلاق طلبگی است.
اسم این مجموعه نان و حلواست و دائم میگوید مصداقش این است، این است. مواظب باشیم کام ما به نان و حلوا شیرین نشود، حتی میگوید بهشت منهای خدا هم نان و حلواست و تو را از طلب و راه خدا بازمیدارد. فقط خدا.
طلب و دعا
طلب گاهی خود را در بحث دعا خیلی ظاهر میکند. اصلاً نفس دعا -نه نتیجۀ آن- مطلوبِ طالب است. دعا یعنی معشوق اجازه داده بیایی و کنارش بنشینی. دیگر چه میخواهی؟
اگر عشق تو را حرکت میداد، وقتی معشوق اجازه داد کنارش بنشینی، با او سخن میگویی و با بهانههای مختلف صحبت را به درازا میکشی؛ این را هم میخواهم؛ آن را هم میخواهم، این خود مقام بزرگی است. دعا برای عاشق مقام بزرگی است.
لحظهشماری برای دیدار معشوق و همصحبتی با او همیشه موضوعیت دارد؛ چه در شعرهای عاشقانۀ جدید، مثل این شعر اخوان ثالث:
لحظۀ دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های نخراشی به غفلت گونهام را تیغ
وای نفریشی صفای زلفکم را دست
آبرویم را نریزی دل
لحظۀ دیدار نزدیک است
چه مولانا بگوید:
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
روزشماری کنی کی شب جمعه شود و بیایی کنار خدا بنشینی، در مسجد دعای کمیل بخوانی.
مجنون را دیدند که در صحرا، در هوای طوفانی، روی شنها مینویسد لیلی، لیلی… .
گفتند: مگر عقلت کم شده؟ در این طوفان، هرچه بنویسی، از بین میرود و پوشیده میشود.
گفت مشق نام لیلی میکنم
خاطر خود را تسلی میکنم
چون میسر نیست وصل و کام او
عشق بازی میکنم با نام او
در این دعای کمیل امیرالمؤمنین فرمود: «یا مَن اِسْمُه دَواء» نامش دواست؛ یا اللّه، یا ربّ، یا مولا… «عشق بازی میکنم با نام او».
«وَ ذِکرُه شِفاء» شفای قلب عاشق، ذکر معشوق است. این دعا مشق نام اوست.
مولانا حکایتی در مثنوی دارد که کسی هر شب «یا اللّه» و «یا ربّ» میگفت.
آن یکی اللّه میگفتی شبی
تا که شیرین میشد از ذکرش لبی
شیطان سراغش آمد و گفت: اینهمه «اللّهاللّه» گفتی، کو جواب؟
گفت شیطان آخر ای بسیارگو
این همه اللّه را لبیک کو؟
می نیاید یک جواب از پیش تخت
چند اللّه میزنی با روی سخت
کی خدا جوابت را داد که لبیک، بندۀ من؟
یک عمر میگوییم یا اللّه، امّا وضعمان خوب نشد؛ پرواز نکردیم؛ نرفتیم به عرش. کو جوابِ آنهمه یا الهی و سیدی و مولای؟
شیطان فریبش داد و او هم دست کشید. در خوابش آمدند و سؤال کردند:
گفت هین از ذکر چون واماندهای
چون پشیمانی از آن کش خواندهای
گفت لبیکم نمیآید جواب
زان همی ترسم که باشم رد باب
می ترسم مرا رد کرده باشند؛ حتماً خدا دوستم ندارد که جوابم را نمیدهد.
جواب دادند:
گفت آن اللّه تو لبیک ماست
وان نیاز و درد و سوزت پیک ماست
حواست نیست؛ اینکه موفق شدی بگویی یا اللّه، یا ربّ، یا الهی و سیدی و مولای… این یعنی لبیک؛ یعنی پذیرفتند؛ یعنی آمدی، نشستی کنار خدا «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر» با او نجوا میکنی. دیگر چه میخواهی؛ کدام لبیک از این بالاتر؟
اشکی که میریزی، درد و سوزی که داری از خودت نیست، عنایت ماست. این حال را ما به تو دادیم که بنالی.
﴿فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ﴾ (انعام، 42)
«آنها را به رنج و سختیها گرفتار کردیم تا تضرع کنند.»
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا ربّ تو لبیکهاست
وقتی قرار است لطف ما بجوشد، کمندی لازم است. باید دو چیز در تو به وجود بیاید؛ ترس و عشق. قبلاً هم گفتیم که این دعای کمیل هم مخافت است، هم محبّت است، هم معرفت. این دعا را کم نگیرید.
خدا فرمود: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» اگر دعایتان نبود، پروردگار به شما توجهی نمیکرد. بهخاطر دعاست که آمدید و مورد توجه خدا قرار گرفتید.
خدایا ما دوستت میداریم. خدایا به برکت امیرالمؤمنین، به اسمائی که امیرالمؤمنین به ما یاد داد، به سوزی که در این دعای کمیل است، به عشقی که در این دعا موج میزند، ما را از این مجالس و این همنشنی محروم نکن! اینها بهشت است. بهشت همین است که کنار خدا بنشینی و زمزمه کنی.
امام حسین علیهالسلام در شب عاشورا، با اینکه جهاد بالاترین عبادت است، فرمود امشب را وقت بگیرید تا به دعا و راز و نیاز بگذرانیم؛ یعنی همین بهشت حاضر.
خداوندا، تو را به مقرّبان درگاهت ما را از زمین بکَن؛ از زمین غفلت و نسیان و شهوت ما را جدا کن، این غل و زنجیرها را از پای ما باز کن!
عیبی ندارد دعای بلندپروازانه کنیم؛ خدایا ما را در ملکوتت پرواز بده، به برکت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ما را با امام حسین علیهالسلام محشور کن!
خدایا حق همۀ حقداران؛ حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت، شهید آیتاللّه دستغیب، آیتاللّه محمّدتقی نجابت، آیتاللّه سید علیمحمّد دستغیب را گردن ما ادا بفرما!
بالنبی و آله، رحم اللّه من قرأ الفاتحه مع الصلوات