شهدا

شهید محمد علی افسری

 

 

شهید والا مقام و مجاهد فی سبیل اللّه

 محمّدعلی افسری

محمّدعلی در 28 صفر 1348 مصادف با وفات حضرت ختمی مرتبت و امام حسن مجتبی (علیه السلام) تولد یافت.دوران کودکی را در کنار پدری صادق با صفا و عاشق اهلبیت و در دامان  مادری صبور، با استقامت و شجاع  پرورش  یافت. 9 ساله بود که انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 به اوج خود رسید، علیرغم سن کم فعالانه در راهپیمایی‌ها و اجتماعات شرکت می‌کرد و با پخش اعلامیه های امام خمینی (ره)  و پخش در مسجد جامع عتیق و مسجد قبا (آتشی‌ها) دوشا دوش مردان بزرگ بود.

همسایگی با کانون انقلاب مسجد قبا (آتشی‌ها) و ارتباط دوستانه شهید با  استاد گرانقدر حضرت آیت اللّه سیّد علی‌محمّد دستغیب«مدظله‌العالی» او را در راه تربیت صحیح و درک مسائل اخلاقی و احکام اسلامی هر چه بیشتر موفق کرد. فقط 14 بهار از عمر ش را سپری کرده بود که موفق شد جان را با فضای ملکوتی جبهه ها مصفا کند و دل را به دلدار سپارد.جوانی که هنوز تکالیف اولیه دینی هم بر او واجب نشده بود خود را موظف به ادای وظیفه جهاد که وظیفه مردان رشید است دید و بی درنگ برای یاری دین خدا و اطاعت امر مولای خویش به سوی جبهه‌های رزم عزیمت نمود؛ نه فقط برای شهادت که برای کسب مدارج عالی از محضر حضرت رب الارباب.

عملیات خیبر که به یاد شهامت و شجاعت مولا علی (علیه السلام)  در منطقه عملیاتی جزیره مجنون شکل گرفت میدان امتحانی بود که مردان بزرگ هم مگر با مدد مولا علی (علیه السلام)  از آن عبور نمی‌کردند. ولی محمّدعلی نوجوان پا را به عرصه این نبرد سخت گذاشت. آمد که خیبری در کنار مولایش فتح خیبری دیگر کند. باز در این‌جا هم سلاحی را بر دوش گرفت که غرش آن دل دشمن را بلرزاند ؛ آر پی جی را  بر روی دوشش گذاشت و با هدف گرفتن تانک‌های دشمنان ترس به دل دشمنان زبون می‌انداخت. ولی عهد و پیمان محمّدعلی با حضرتش هر لحظه او را به وصالش نزدیکتر می‌کرد و این زمان بود که فرود  خمپاره ای در کنارش  ذکر یا مهدی«عج» و یا ابوالفضل العباس محمّدعلی فضای شلوغ  جزیره مجنون  را دقایقی به صحنه  سماع عارفانه‌ی عاشقی وارسته تبدیل نمود؛ محمّدعلی در مقابل چشمان دوستان و هم رزمانش سجده شکر خود را بر آستان حضرتش به زمین می رسانید و با غوص در آب‌های جزیره مجنون  از نظرها پنهان شد تا در غیبتی 14 ساله دل‌های مشتاق پدر و مادر و بستگان را که انتظار بازگشت او را داشتند به انتظاری الهی تبدیل سازد. روح  متواضع و متین او با اخلاقی پسندیده همراه با لبخند دلنشین محمّدعلی تنها خاطره‌ای از هزاران خاطره‌ی خوش او بود که کما کان ذکر مجلس دوستان و خانواده است. بالاخره بعد از 14 سال جسم مفقودش را می یابند و دعاهای شبانه روزی مادر یوسف گمگشته را به منتظران رساند محمّد علی ادب به‌جا آورد و برخلاف میلش که می‌گفت:

«اگر انسان می‌خواهد با خدا معامله کند باید تمام و کمال باشد.»

محمّدعلی بعد از 14 سال در تاریخ 9/4/1376 در حالی برگشت که جسدش کاملاً از هم نپاشیده بود و حجم داشت، صورتش کاملا اسکلت شده بود اما چشم‌هایش در کاسه بود از بین نرفته بود. دندآن‌هایش مرتب و به سفیدی مروارید بود. لباسش کاملاً خون آلود بود، خونی که با گِل در آمیخته باشد. او بوی خاک کربلا می‌داد و شاید تحفه‌ی راه تربتی بود که از سجده برقدم حضرت ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) به پیشانی کشیده بود. محمّدعلی با طلوع در 28 صفر 1348 مصادف با وفات حضرت ختمی مرتبت9 و شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)در سال 1362 در سن 14 سالگی شهید شد و بازگشت از سفری 14 ساله در 28 صفر 1376 با تمام وجود عشق به حضرت ختمی مرتبت (صلوات الله علیه) را در مسیر حیات پاک و نورانی خود به نمایش گذاشت.

آن که پا مال جفا کرد چو خاک راهم

 

 

 

خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم  

 

ذره‌ی خاکم و در کوی توام جای خوش است

 

 

ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم[1]

 

 

 

     

روحش شاد

 

[1] – حافظ.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است