محرم ۱۳۹۰ - ۱۴۳۳

سخنرانی شب پنجم محرم ۱۳۹۰

 

صوت جلسه

دانلود فایل‌های صوتی محرم ۱۳۹۰

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

سخنرانی شب پنجم محرم  | چهار‌شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۰۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب 

 

یادآورى

قبلا به کرّات گفته شد که مشیّت خداى تعالى بر این قرار گرفت که خلقى را بیافریند که هم جنبه ملکى داشته باشد و هم جنبه حیوانیت. او فعّال لما یشاء است و در آنچه مى‌کند بازخواست نمى‌شود؛ «لا یُسئَلُ عَمّا یَفعَل». اما در تعلیل خلقت خداى تعالى بایدگفت: او «فیّاض» است و فیضش انتهایى ندارد. بعضى حکما قائلند همواره فیض خداى تعالى جوشش داشته و رحمت او ظاهر بوده لکن ظهور آن ابعاد مختلفى داشته است.

قابلیت صعود و نزول انسان

انسان با این دو جنبه‌ى ملکى و حیوانى، هم مى‌تواند به عالم بالا صعود کند و مقامات عالى معنوى را بدست آورد و صاحب اسما و صفات پروردگار گردد و هم مى‌تواند به شدّت سقوط کند و در عالم سفل، پایین و پایین‌تر رود.

هر کس تا هر اندازه که قدرت دارد، مى‌تواند به درجات عالیه صعود کند و نیز مى‌تواند تا هر اندازه که بخواهد به درکات نازله سقوط نماید. درجات هر طایفه نیز بسیار متفاوت است یعنى فرح و توسعه و قدرت و علم در هر درجه معنوى قابل مقایسه با درجه بعدى نیست همچنان که عذاب و فشار هر طبقه‌ى نازله نیز قابل مقایسه با طبقه‌ى پایین‌تر نیست. مثلا وقتى به کسى باغى نشان مى‌دهند چنان به وجد مى‌آید که گمان نمى‌کند از این بهتر هم باشد اما وقتى باغ بهترى نشانش مى‌دهند باغ اوّل در نظرش بى‌ارزش مى‌شود و بهتر از آن را قابل تصور نمى‌داند و وقتى باغ سوّمى مى‌بیند دو باغ اوّل را فراموش مى‌کند و آن را نهایت لذّت مى‌پندارد و به همین نحو تا آخر همه این درجات و درکات، ظهور اعمال خود انسان است و صورت خلقیات و ملکاتى است که در دنیا داشته.

البته در بحث درجات معنوى و ظهورات آنها، پاى فضل و عنایت پروردگار در میان است که نور بهجت ناشى از این فضل قابل مقایسه با اعمال خود انسان نیست. این عنایات ناشى از نور خداى تعالى است که اگر به کسى افاضه شود ـ همچنانکه بر اولیاى خدا افاضه مى‌شود ـ به هیچ وجه قابل مقایسه با نور هزاران رکعت نماز یا میلیونها روز روزه یا میلیاردها ذکر نیست. بنابراین خداى تعالى بشر را با ویژگیهاى خاصّى آفرید، به نحوى که قابلیت تحمل نور پروردگار را دارد و مى‌تواند به درجاتى که ملائکه راه در آن ندارند صعود کند و از سوى دیگر مى‌تواند به درکاتى از جحیم که شیاطین تاب آن را ندارند سقوط نماید.

اختیار انسان

در میان دو راه صعود و نزول، این انسان است که تعیین مى‌کند در کدام راه گام بردارد؛ بعضى با اختیار خود معاویه و یزید مى‌شوند و بعضى دیگر، باز هم با اختیار خود، سلمان و ابوذر و مقداد مى‌گردند. دکر این نکته در اینجا مهم است که علم خداوند از روز ازل کامل بود؛ یعنى پروردگار با علم خود مى‌دانست که چه کسى با اختیار خود چه راهى را انتخاب مى‌کند. هیچکس مجبور به خوب بودن یا بد بودن نیست اما در نهایت یک راه را انتخاب مى‌کند و خداوند از ابتدا مى‌داند که هر کس کدام راه را انتخاب مى‌کند. بنابراین علم خدا، اجبار آور نیست. حتى معصومین نیز در راه عصمت خود مجبور نیستند و مى‌توانند مرتکب معصیت شوند به همین خاطر بود که ایشان نیز از هوا و نفس بیمناک بودند و به همین دلیل است که قرآن کریم در آیات متعددى پیامبر اسلام را از پیروى شیطان و کفّار بر حذر مى‌دارد بنابراین خداوند از ابتدا مى‌دانست که امام حسین علیه السلام با اختیار خود پاى در میدان کربلا مى‌گذارد و براى احیاى دین پیامبر صلی الله علیه و آله جان خویش را فدا مى‌کند. همچنین یزید نیز مجبور به جهنّمى بودن نبود. او هم مانند همه افراد بشر خوب خلق شد و مى‌توانست به راه سعادت رود اما با اختیار خود راه شقاوت را برگزید و خداوند از ابتدا به این انتخاب او واقف بود.

رابطه‌ى عبادت با علم

امام صادق علیه السلام فرمود :

«مردم خداى تعالى را از سه رو مى‌پرستند: گروهى او را بخاطر رغبتى که به ثوابش دارند عبادت مى‌کنند، عبادت آنها عبادت حریصان است و منشأ آن طمع است. گروهى دیگر او را از ترس آتش عبادت مى‌کنند، عبادت آنها عبادت بردگان و منشأش زبونى و ترس است لکن من خدا را از این جهت که دوستش مى‌دارم عبادت مى‌کنم، این عبادت بزرگواران است که خدا درباره‌شان فرمود :

«وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ». (نمل/89)

«و ایشان در امروز (قیامت) از فزع ایمنند».

و نیز فرمود :

« قُلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ». (آل عمران/31)

«بگو اگر خدا را دوست مى‌دارید پس از من پیروى کنید تا خدا هم دوستتان بدارد».

پس هر کس خداى عزّ و جل را دوست بدارد خدا هم او را دوست مى‌دارد و هر کس خدا دوستش بدارد از امان یافتگان خواهد بود». (خصال، ج1، ص188)

امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه مى‌فرماید :

«مردمى خدا را بدان جهت عبادت مى‌کنند که به ثوابش رغبت دارند، عبادت آنان عبادت تجارت پیشگان است و خود نوعى تجارت است. قومى دیگر خدا را از ترس، بندگى مى‌کنند، عبادت آنها عبادت بردگان است. قوم دیگرى خدا را از در شکر عبادت مى‌کنند، عبادت آنها عبادت آزادگان است». (نهج البلاغه فیض الاسلام، ص1192)

البته عبادت خدا از سر ترس یا به طمع بهشت، منافاتى با مقام ایمان ندارد و بلکه تجارتى پرفایده است و ملامتى بر عبادت کننده بار نخواهد شد. اما عبادت کسانى که خدا را از سر محبّت یا شکر مى‌پرستند، قابل مقایسه با پرستش دو گروه اوّل نیست.

در نوع سوّم عبادت، به همراه بندگى پروردگار، علم و فهم انسان نیز زیاد مى‌شود. علم و فهمى که با درس خواندن حاصل نمى‌شود و اصولا این نوع علم غیر از علوم اکتسابى است. در اثر این علم، نورى به انسان عنایت مى‌شود که با نور عبادت فرق دارد؛

«لَیْسَ العِلْمُ بِکِثْرَهِ التَعَلُّمِ انَّما هُوَ نورٌ یَقْذِفُهُ اللهُ فی قَلْبِ مَنْ یُریدُ أنْ یَهدِیَه». (بحار، ج67، ص140)

«زیادى علم به زیادى آموختن نیست این علم، نورى است که خداوند آن را در قلب هر کس که اراده هدایتش را داشته باشد وارد مى‌سازد».

این علم، که علم توحید است، مرتبه‌اى فوق ایمان است و نورى بالاتر از نور ایمان دارد و همه انبیا و ائمه طالب فزونى آن بودند؛

«وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْمآ». (طه/114)

«بگو خدایا علم مرا زیاد کن».

این علم در اثر عنایت خداوند و به شرط رها نکردن آن و پا نگذاشتن بر معلوم، زیاد مى‌شود؛ یعنى وقتى که انسان فهمید خداوند رازق و مدبّر و همه کاره او است و مطابق این فهم عمل کرد، بر علمش افزوده مى‌شود. منظور از عمل کردن مطابق فهم، این است که دیگر غصّه روزى خود را نمى‌خورد و دستش را در مقابل غیر خدا دراز نمى‌کند، حتى اگر به نهایت بیچارگى رسید، در مقابل ظلم دست دراز نمى‌کند.

اگر بگویند حکومت تمام عالم را بگیر و علم خود را رها کن، نمى‌پذیرد! حضرت آیت الله نجابترحمه الله مى‌فرمود: آیت الله شیخ عباس قوچانىرحمه الله وصىّ حضرت آیت الله قاضىرحمه الله به شیراز آمد و به اتفاق هم بیرون شهر مى‌رفتیم. در راه به من گفت: خداى تعالى عنایتى به من فرموده که اگر تمام آنچه آیت الله خویىرحمه الله در ظاهر و باطن دارد به من بدهند و بگویند از آنچه دارى دست بردار، حاضر نیستم. از این بالاتر اگر آنچه را که خداوند در ظاهر و باطن به امام خمینىرحمه الله داده به من بدهند و بگویند از آنچه دارى دست بردار، قبول نمى‌کنم!.

این سعه وجودى انسان است که مى‌تواند به چیزهایى برسد که از تمام ملک عالم برتر است اما اینجا درجه نهایى و کمال و محل ماندن نیست. این مرحله‌ى علم الیقین است و هنوز مراحل عین الیقین و حق الیقین باقى مانده.

کسانى که به آنها نعمت عطا شده

انسان مى‌تواند به درجه‌اى نائل شود که صاحب تمام اسما و صفات خداى تعالى گردد، آن هم به نحو نامحدود ـ البته نامحدود نسبت به مخلوقات نه نسبت به خدا ـ؛ یعنى علم، قدرت، حیات، کرم و دیگر صفات حسناى پروردگار را بى‌انتها خواهد یافت. البته رسیدن به این مقام مخصوص پیامبر و دوازده امام است و این همان مقامى است که خداوند در آیه 69 سوره نساء به عنوان «أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ» یاد کرده؛ یعنى نبیّین، صدّیقین، شهدا و صالحین.

نبى، به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ختم گردید و دیگر کسى به عنوان نبى نخواهد آمد. امام معصوم نیز محدود به دوازده نفر است و هیچ کس نمى‌تواند حائز این عنوان گردد. بنابر این آیه، ظهور این معصومین، صدّیق، شهید و صالح است البته ایشان همگى صادق و شاهد و صالح هستند و همه اسما و صفات خداوند را دارند اما هر یک از ایشان ظاهر کننده یک یا چند اسم از اسماى خداوند هستند. به عنوان مثال امام حسین علیه السلام را «رحمه الله الواسعه» مى‌نامند یعنى ایشان ظهور رحمت واسعه‌ى خداوند هستند و ظهور رحمتشان همه عالم را فرا گرفته، هم براى مؤمنین و هم براى کفّار و حتى براى غیر انسانها یا امام رضا علیه السلام را به عنوان «عالم» مى‌نامند.

در این آیه سه ظهور ذکر شده: اول، صدّیق؛ یعنى کسى که ظاهر و باطنش مساوى و عمل و گفتارش یکى است. دوم، شهید؛ یعنى کسى که گواه مردم است. به کسى هم که در راه خدا جانش را فدا مى‌کند شهید مى‌گویند.

سوم، صالح؛ یعنى کسى که آنقدر عمل صالح انجام داده که خود صالح گشته است.

منظور از نعمت در آیه شریفه «وَ مَنْ یُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ» اوّلا علم الیقین است، بعد عین الیقین و بعد از آن حقّ الیقین.

علم الیقین همان علمى است که توضیح داده شد. عین الیقین یعنى دیدن آنچه بدان علم یافته بود یا بگو دیدن نور وجود خداى تعالى با همه موجودات. این نور، نور خداست که در اثر مخالفت با هواى نفس ظاهر گردید. منظور از مخالفت نفس، درجه‌ى بالاى آن است که نفس تسلیم شود و دست از چموشى بردارد، نه نفسى که مانند مؤمنین مادّى هر لحظه به شکلى است و صورتى مى‌گیرد. مقدّمه‌ى رسیدن به عین الیقین، تسلیم شدن نفس در مقابل روح و شکل آدمى گرفتن آن است؛ یعنى دیگر به شکل شیر و پلنگ و خرس و موش و مار در نمى‌آید البته خطر هنوز انسان را رها نمى‌کند و بلکه در هیچ مقامى آدمى ایمن از خطر نمى‌گردد حتى پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام نیز متناسب با مقام و مرتبه‌ى خویش در خطر بودند و از خداوند حفظ خویش را مى‌خواستند.

در مرتبه‌ى حقّ الیقین، انسان صاحب همه اسما و صفات خداوند مى‌گردد و به مقام فناى مطلق دست مى‌یابد. نهایت این درجه مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار : است؛ یعنى کسانى که «أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ».

مؤمنین دیگر که در اطاعت حضرات معصومین هستند، هر کدام ذرّه‌اى از اسم و صفت ایشان را کسب مى‌کنند، هر کس به یک نحو و یک اسم. به حساب خصوصیتى که درون خود دارد؛ یکى صاحب صفت علم مى‌شود ـ هم علم ظاهرى و هم اندکى از علم توحید ـ یکى صاحب صفت کرم مى‌شود یکى محبّت یکى عشق و… و خداوند هر کس را در همین صفات پیش مى‌برد و نور او را زیاد مى‌کند.

گاه به مقتضاى طلب و کوشش خود شخص و عنایت خداى تعالى این اسما و صفات بیشتر و بیشتر مى‌شود تا آنکه به تدریج انسان، صالح مى‌گردد و حتى به مقام حقّ الیقین دست مى‌یابد اما با وجود رسیدن به این مقام و وارد شدن در جرگه‌ى اولیاء الله باز هم سعه‌ى وجودى این شخص با سعه‌ى وجودى امام معصوم قابل مقایسه نیست و همچنان خود را خاک پاى امام معصوم مى‌داند؛ مانند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و امام حسین علیه السلام. حضرت اباالفضل علیه السلام تمامى مقامات را طى کرد اما در مقابل امام حسین علیه السلام دست بر سینه مى‌گذاشت و خود را غلام امام مى‌دانست.

نور خدا

آنچه در رهگذر این مقامات به انسان عطا مى‌شود نورى است که با نورانیت اعمال تفاوت دارد. این نور، نور خداست و به هیچ وجه قابل مقایسه با نور اعمال نیست.

در روایات مختلف ثوابهاى فراوانى براى گریه‌ى بر امام حسین علیه السلام ذکر شده بعضى این کار را معادل حج و بعضى چندین حج ذکر کرده‌اند. این نور عمل انسان است و ثواب عمل او است.

نور اعمال گاه از شدّت زیادى از خورشید یا چند خورشید بیشتر مى‌شود اما نور خداى تعالى نورى است که خورشید در مقابلش همچون کرم شب تاب است این نور خدا را حسین علیه السلام دارد.

چرایى نور خدا براى حسین علیه السلام

اراده پروردگار بر این است که امام حسین علیه السلام رحمه الله الواسعه باشد و نام مبارک او تا قیامت پرآوازه خواهد ماند، اگر در گوشه‌اى از عالم از رونق بیفتد، در جاى دیگر رونق خواهد مى‌یابد.

علّت این امر این است که حسین با آنکه فرزند پیامبر و ولى اعظم پروردگار و صاحب همه اسما و صفات پروردگار بود و تمام عالم تحت احاطه او قرار داشت، حاضر شد براى حفظ دین خدا که بوسیله یزید و اتباعش تهدید مى‌شد، خود را آنچنان پایین بیاورد و به اتّفاقاتى در صحراى کربلا مشاهده شد، تن دهد لذا هدف او تنها و تنها اصلاح دین پیامبر صلی الله علیه و آله و نشان دادن راه صحیح از بیراهه یزیدیان بود لذا در وصیّت نامه خویش چنین نگاشت :

«أنَّ الحُسَینَ یَشْهَدُ أن لا الهَ الّا الله وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه و أنَّ مُحَمَّدآ عَبْدُهُ و رَسولُه… و أنّی لَمْ أخْرُجْ بَشَرآ و لا بَطَرآ و لا مُفْسِدآ و لا ظالِمآ و انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی أُریدُ أنْ آمُرَ بِالمَعروفِ و أنهى عَنِ المُنْکَرِ و أسیرُ سیرَهَ جدّی و أبی عَلىِّ ابنِ أبی طالِب».

«حسین شهادت مى‌دهد خدا یکى است و شریکى ندارد. حضرت محمّد عبد و رسول خداست… من براى سرکشى و سرمستى و فساد و ظلم قیام نکردم بلکه براى اصلاح در امّت جدّم به پا خاستم اکنون مى‌خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب راه بروم».

سرّ عزّتى که خداوند به حسین بن على علیهما السلام در دنیا و آخرت ارزانى داشت همین بود. از اولین و آخرین، هر کس به دامان حسین علیه السلام چنگ زند ناامید نمى‌شود چه دنیا را بخواهد و چه آخرت را به شرط آنکه دامان او را رها نکند.

تفاوت بینش‌ها

نباید گمان کرد که حسین علیه السلام شخصى عادى بود که مورد ستم قرار گرفت او ولىّ اعظم خدا و صاحب اسما و صفات او بود، کسى بود که از اولین و آخرین محتاج اویند. کسى که با این فهم براى حسین علیه السلام گریه مى‌کند و با این معرفت دل شکسته مى‌شود، قابل مقایسه با کسى که امام را مقتولى بى‌گناه و مظلوم مى‌داند، نیست. البته هر دو نفر نزد خدا مأجورند اما اجر هر دو یکى نیست. گریه‌ى امام صادق علیه السلام و امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) با گریه‌ى دوستان عادى ایشان برابر نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است