محرم ۱۳۹۴ - ۱۴۳۷

سخنرانی شب هشتم محرم ۱۳۹۴

فیلم جلسه

صوت جلسه

دانلود فایل‌های صوتی محرم ۱۳۹۴

 

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

سخنرانی شب هشتم محرم  | چهار‌شنبه ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب 

 

 

خطبه امام حسین هنگام خروج از مکه

چون امام حسین علیه السلام از مکه آهنگ کوفه نمود، در میان مردم برخاست و این خطبه را ایراد فرمود :

«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ وَ مَا أوْلَهَنِی اِلَى أسْلافِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ اِلَى یُوسُفَ وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أنَا لاقِیهِ کَأنِّی بِأوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسلانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلاء فَیَمْلَأَنَّ مِنِّی أکْرَاشاً جُوفاً وَ أجْرِبَهً سُغْباً لا مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلائِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَظِیرَهِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شَاءَ اللَّهُ»

«حمد و سپاس از آن خداست و آنچه خدا خواهد همان است. حول و نیرویى جز در اتکاء به ذات پاک خدا نیست، و درود و سلام خدا بر رسولش محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم، خطر مرگ چون گلوبند بر گردن دختران جوان، گریبانگیر فرزندان آدم است و علاقه و اشتیاق من به ملاقات گذشتگانم همچون اشتیاق یعقوب به یوسف است و در محل معیّنى که برایم انتخاب گشته (یعنى کربلا) به آن خواهم رسید. گویا مى‌نگرم گرگ‌هاى بیابان در زمینى بین نواویس و کربلا اعضاى بدنم را پاره پاره خواهند کرد تا شکم‌هاى گرسنه خود را از من سیر کنند و انبان‌هاى خالى خود را پر نمایند. آرى از روزى که مقدّر شده گریزى نیست، رضاى خدا، رضاى ما اهل بیت است، بر بلاى او صبر مى‌کنیم و او پاداش صابران را به ما مى‌دهد. پاره تن رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم از او دور نمى‌شود و در بهشت به او مى‌پیوندد و باعث روشنى چشم او و انجام وعده‌اش مى‌شود، هر کس آماده فداکارى و جانبازى در راه ماست و خویشتن را آماده مرگ نموده، با ما کوچ کند که من به خواست خدا، صبح کوچ مى‌کنم.

گریزى از مرگ نیست و هر که در این دنیا قدم گذاشت، بناچار روزى باید برود؛

(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ )

«هر کسى طعم مرگ را خواهد چشید.»

امام صادق علیه السلام فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد :

«یا محمّد صَلَّى الله علَیک و آلِک! عِش ما شئت فَانَّکَ مَیِّتٌ و أحبِب ما شِئت فِانَّکَ مُفارِقُه و اعمَل ما شِئت فانَّکَ مُلاقیه»

«اى پیامبر! هر طور مى‌خواهى زندگى کن، امّا سرانجام خواهى مُرد و هر که را مى‌خواهى دوست بدار، امّا روزى از او جدا خواهى شد و هر کارى مى‌خواهى انجام ده، امّا بدان که آن را خواهى دید.»

همان طور که روز و ساعت مرگ هر کس مقرر شده، مکان مرگ نیز نزد خدا معلوم است. در این میان مؤمنان از خدا مى‌خواهند که مشتاق لقاء پروردگار باشند: «مُشتاقَهً اِلى فَرْحَهِ لِقَائک».

شهادت، انتخاب خود امام بود، ولى رفتن به سوى کوفه، تکلیف ایشان بود. اگر حضرت به کوفه نمى‌رفت، حجت بر مردم تمام نمى‌شد؛ آنان در گمراهى خود معذور و بى‌گناه بودند و امام در پیشگاه پروردگار عذرى نداشت، مخصوصآ که آنها از ایشان دعوت کرده، وعده یارى داده بودند. این هم که با علم غیب مى‌دانست چه خواهد شد، دلیل قابل قبولى نبود؛ زیرا مستلزم عقوبت بدون گناه مى‌شد.

مولا على علیه السلام بارها به ابن ملجم می فرمود: تو قاتل من خواهى بود. ابن ملجم گفت: اگر چنین است مرا بکشید. فرمود : اکنون به چه گناه تو را بکشم؟

 

فراز دیگرى از دعاى عرفه

وَ مَحَوْتَ الأغْیَارَ بِمُحِیطَاتِ أفْلاَکِ الأنْوَارِ

«و اغیار را با احاطه فلک‌هاى نورانى محو نمودى!»

«فلک‌هاى نورانى» ائمه اطهار علیهم السلام هستند. که خداى تعالى اغیار (غیر خدا) را به وسیله‌ى آنان محو نمود.

هر چه در عالم امکان وجود دارد، اسم و صفت خداى تعالى است؛ به عنوان مثال خداوند در وجود هر کس صفات خوبى قرار داده که متعلّق به خود او است، در مقابل، صفات بدى هم وجود دارد که به خاطر ظاهر نکردن صفات خوب خدایى یا سوء استفاده از آنهاست؛ مثلا خداوند علم را درون همه قرار داده است که بخشى از آن بوسیله تحصیل و بخشى بوسیله عبادت ظاهر مى‌شود؛

«اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ الله فِى قَلبِ مَنْ یَشاء»

«علم، نورى است که خداوند در قلب هر کس بخواهد، آن را وارد مى‌نماید.»

خداوند، حلم و بردبارى را در انسان قرار داده؛ حیات ظاهرى و معنوى به او بخشیده است ـ حیات معنوى فنایى ندارد؛

(أ وَ مَنْ کانَ مَیْتآ فَأحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورآ یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها )

«آیا کسى که مرده بود پس او را زنده کردیم و برایش نورى قرار دادیم که با آن در میان مردم راه مى‌رود، مانند کسى است که گویى در تاریکى‌ها فرو رفته، از آن بیرون آمدنى نیست؟»

همه‌ى نام‌هایى را که در دعاى جوشن کبیر مى‌خوانیم، خداى تعالى بصورت بالقوه در ما قرار داده است که مى‌توانیم آنها را به فعلیت برسانیم. مظهر بالفعل تمام اسما و صفات الهى، ائمه اطهار علیهم السلام هستند.

در اصول کافى، باب الحجه، روایات متعددى تصریح به این دارد که آیات نازل شده درباره نور، ایمان، ذکر، علم، حیات و عزّت، همه درباره حضرات معصومین علیهم السلام است. در زیارت جامعه کبیره، اوصاف ایشان که همه مطابق آیات قرآن کریم است، به زیبایى بیان شده، تفصیل فقرات آن در روایات مختلف آمده است.

بنابراین افلاک نورانى، اسما و صفات ائمه اطهار علیهم السلام است که خداوند، ما سوى الله را به وسیله آنان محو کرد؛ یعنى علم خداى تعالى نزد ایشان است. هر کس هر چه از آنان بپرسد، جواب مى‌گویند و هرگز «نمى‌دانم» بر زبان نمى‌آورند. خداى تعالى شاهد و ناظر اعمال خلق است؛ ائمه اطهار علیهم السلام هم شاهدند؛ یعنى ظهور اسم شاهدِ خداى تعالى هستند.

ظهور اسم «حىّ» ائمه هستند. ایشان صاحب حیات معنوى کلى هستند و غیر ایشان، حیات جزئى دارند که این حیات جزئى هم از حیات کلى آنهاست. ظهور اسم «محیى»، «حلیم»، «کریم» و همه‌ى اسما و صفات خداى تعالى در معصومین علیهم السلام متجلى است؛ لذا کسى که رو به حسین بن على علیهماالسلام مى‌کند، رو به تمام اسما و صفات خداى تعالى کرده است.

تقرّب به خداى تعالى ممکن نیست، جز از راه ایشان. در روایت است از امام صادق علیه السلام که فرمودند: اگر بنده هزار سال در حطیم یا در میان قبر حضرت سیّد المرسلین و منبر آن حضرت عبادت کند و عاقبت شهید شود و یکى از ائمه معصومین را امام ندانسته باشد، بر حق سبحانه و تعالى واجب است که او را سرنگون به جهنّم برَد.

دیلمى در ارشاد القلوب، از خوارزمى روایت کرده از نبى اکرم صلّى اللَّه علیه و اله که فرمود یا على! اگر عبادت‌کننده‌اى عبادت کند خداى عزّ و جلّ را به اندازه‌ى عمر نوح و براى او هم‌وزن کوه احد طلا باشد و در راه خدا انفاق کند و هزار سال پیاده به مکه رود و حج انجام دهد و در بین صفا و مروه در راه خدا، مظلومانه شهید شود و تو را دوست نداشته باشد، بوى بهشت را نشنود و وارد بهشت نشود.

اگر کسى متوجّه حقّانیّت ایشان شود، امّا اعتنا نکند و اعمالش را مطابق فقه مذاهب اهل سنّت انجام دهد، هیچ فایده‌اى برایش ندارد.

قرآن کریم مى‌فرماید :

(مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللهَ وَ مَنْ تَوَلّى فَما أرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفیظآ )

«هر کس پیامبر را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر کس رو گرداند، ما تو را به نگهبانى آنان نفرستادیم.»

اطاعت پیامبر از آن جهت اطاعت خداست که ایشان و اهل بیت شریفشان، مظهر کامل اسما و صفات خداى تعالى هستند. عاصف بن برخیا با یک حرف از علم کتاب، تخت بلقیس را در یک چشم برهم زدن، نزد سلیمان آورد، در حالى که ائمه اطهار علیهم السلام صاحب تمام علم کتاب هستند و اطاعتشان بر مردم واجب است، امّا خودشان در برابر خداى تعالى بنده و تسلیم محض بودند و در پیشگاه خداوند اظهار فقر و عجز مى‌کردند. حضرت زین العابدین علیه السلام عرض مى‌کند :

«أنَا ذرّه بَل أقَلّ مِن ذرّه»

امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه مناجات مى‌کرد :

«أنْتَ السَّیِّدُ وَ أنَا العَبدُ وَ أنْتَ الغافِرُ وَ أنَا المُسیءُ وَ أنْتَ العَالِمُ وَ أنَا الجَاهِل»

آن على که علم اولین و آخرین را دارد و بارها فرمود: «سَلونی قَبْلَ أنْ تَفْقدونی» (از من بپرسید قبل از آنکه مرا نیابید!) در مقابل خدا، خود را جاهل محض مى‌خواند؛ چراکه تمام علم او از خداست. به دلیل همین اظهار بندگى و فهم هیچ کاره بودن، صاحب آن مقام رفیع گشتند.

هر کس خدا را بیشتر بشناسد، خود را کوچک‌تر مى‌بیند و هر کس از خدا دورتر و به او جاهل‌تر باشد، خود را بزرگ‌تر مى‌پندارد؛ مثل فرعون که خود را خدا مى‌خواند و مردم هم از او قبول مى‌کردند.

رسول خدا صلّى الله علیه و آله آن قدر در مقابل پروردگار عالم به قیام ایستاد که آیه نازل شد:

(طه ما أنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى )

«طه! ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به رنج افکنى.»

 

توضیح بیشتر فراز دعای عرفه

 خداوند به رحمانیت خویش چهارده معصوم علیهم السلام را محل تجلّی اسما و صفات خود_به طور کامل_ قرار داده است. از طرفی، تمام موجودات اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان و آسمان ها و زمین، موجود به وجود خدای تعالی و متجلّی به اسما و صفات اوست ؛ که کامل آن اسما و صفات روح حضرات معصومین علیهم السلام می باشد. بنابراین این بزرگان به هرکجا و هرچیز رو کنند، نور آن اسما و صفاتی که کامل آن در نزد خودشان است را ملاحظه می کنند؛ در نتیجه غیری به جز اسما و صفات پروردگار مشاهده نمی کنند. «هین به چشم یار بینم یار را»«مَحَوْتَ الأغْیَارَ بِمُحِیطَاتِ أفْلاَکِ الأنْوَارِ»

از ناحیه دیگر، هرکس قلبش مملوّ از محبت این حضرات معصومین علیهم السلام گردد، در اثر اطاعت کامل از آن ها او نیز از برکت آقایان متجلّی می شود به تجلّی اسما و صفات پروردگار، و به هرچیز و هرجا رو کند به اسما و صفات خداوند رو کرده و حس می کند این «محو کردن اغیار را به احاطه افلاک نورانی» که همان معصومین علیهم السلام می باشند که صاحب اسما و صفات الاهی اند و صاحب سرّ لایتناهی او هستند.

 

حضرت على اکبر علیه السلام

طبق بعضى نقل‌ها امام حسین علیه السلام صاحب سه پسر بود؛ على اکبر، که از همه بزرگ‌تر و صاحب همسر و فرزند بود و در کربلا بین بیست و پنج تا بیست و هشت سال از سنّ شریفش مى‌گذشت؛ على اوسط، حضرت زین العابدین علیه السلام که در کربلا بیست و دو ساله بود و على اصغر.

جناب على اکبر بیشتر اوقات خود را به نماز و روزه و عبادت پروردگار مى‌گذراند؛ مورد محبّت شدید امام حسین علیه السلام و آثار امامت در او آشکار بود. به نظر مى‌رسد پس از امام سجاد و حضرت اباالفضل علیهما السلام محبوب‌ترین شخص نزد امام بود.

در میان فرزندان ائمه، بعضى به ناحق دعوى امامت کردند و از دایره بیرون رفتند. اینان مانند پسر نوح بودند که خداى تعالى درباره او به حضرت نوح فرمود:

(اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أهْلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ )

«او از اهل تو نیست؛ او عمل غیر صالح است.»

بعد هم فرمود: به تو نصیحت مى‌کنم که از نادانان نباش!

بنابراین کسى که مورد علاقه و محبّت شدید امام قرار مى‌گیرد، بى‌گمان صاحب اسما و صفات خدایى است؛ چراکه ایشان عاشق خداى تعالى و بلکه مظهر عشق خداوند هستند. اگر شیعیان خود را دوست مى‌دارند، به خاطر صفات خدایى آنهاست، وگرنه اگر کسى خود را شیعه بنامد و ظاهرآ اظهار دوستى کند، امّا پا بر فطرت خود گذاشته، هیچ بویى از صفات و آثار پروردگار نبرده باشد، قطعآ محبوب حضرات نخواهد بود؛ چراکه دوستى ایشان، دوستى و عشق خدایى است و هر کس اثر خدا داشته باشد، دوستش مى‌دارند.

جناب على اکبر آثار و صفات خدایى داشت و عمر خود را در بندگى واقعى پروردگار گذراند؛ به همین جهت محبوب امام بود، به نحوى که حضرت فرمود: «شبیه‌ترین مردم در صورت و سیرت به پیامبر بود و ما هر گاه مشتاق دیدار پیامبر مى‌شدیم، به او مى‌نگریستیم». حرف صورت نیست؛ خلقیات و سیرت نیکوى ایشان بود که در جمال دلآراى او مى‌درخشید و پدر را عاشق خویش مى‌ساخت. حضرت زینب سلام الله علیها نیز مانند برادر بزرگوار خود، مشتاق و محبّ جناب على اکبر بود.

بعضى تواریخ مى‌نویسند: بعد از اصحاب، اولین کسى که به میدان رفت و شهید شد، جناب على اکبر بود و بعضى معتقدند ایشان، آخرین شهید بود. در بعضى زیارات، از آن بزرگوار به عنوان اولین شیهد نام برده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است