سوره یونس آیه ۵۰ تا ۵۳ | جلسه ۳۹
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس آیه ۵۰ تا ۵۳ | یکشنبه ۱۳۹۷/۰۴/۳۱ | جلسه ۳۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَهاراً ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ (۵۰)
بگو به من خبر دهید اگر عذابِ او شب یا روز به شما برسد چه میکنید؟ چه چیزی باعث شده گناهکاران در آمدنِ عذاب عجله کنند؟
أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (۵۱)
پس آیا هنگامی که عذاب آمد به آن ایمان میآورید؟ الآن؟ درحالی که برای آمدنش شتاب میکردید!
ثُمَّ قیلَ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (۵۲)
آنگاه به کسانی که ظلم کردند گفته میشود عذابِ ابدی را بچشید! آیا جز بهخاطرِ آنچه بهدست میآوردید، کیفر میشوید؟
«قُلْ» بگو «أَ رَأَیْتُمْ» به من خبر دهید. معنای لغوی آن «آیا دیدید» است، امّا بیشتر در معنای اول کاربرد دارد. «إِن» اگر «أَتاکُمْ» به شما برسد «عَذابُهُ» عذابِ خدا «بَیاتاً» در شب «أَوْ» یا «نَهاراً» در روز. ادامۀ جمله در تقدیر است و میتواند این باشد «چه میکنید» یا «چه قدرتی در دفعِ آن دارید؟» «ماذا» چرا «یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ» شتاب و عجله میکنند در عذاب «الْمُجْرِمُونَ» گناهکاران.
«أَ» آیا. این عبارت باید بعداز ثم میآمد که برای زیبایی یا به جهت دیگر بر آن مقدم شده است. «ثُمَّ» آنگاه / پس «إِذا» هنگامی که. یعنی پس آیا هنگامی که «ما وَقَعَ» عذاب واقع شد «آمَنْتُمْ بِهِ» به آن ایمان میآورید؟ «آلآنَ» حالا؟ «وَ قَدْ کُنْتُمْ» درحالی که بودید «بِهِ» به آن «تَسْتَعْجِلُونَ» عجله کننده. یعنی خواهانِ تعجیل در آمدنش بودید.
«ثُمَّ»آنگاه «قیلَ» گفته میشود «لِلَّذینَ» به کسانی که «ظَلَمُوا» ظلم کردند «ذُوقُوا» بچشید «عَذابَ الْخُلْدِ» عذابِ ابدی / همیشگی را. «هَلْ» آیا «تُجْزَوْنَ» جزا داده میشوید «إِلاَّ» جز «بِما» به آنچه «کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» کسب میکردید، انجام میدادید؟
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَهاراً؛ این آیه جوابِ دو آیه پیش است که مشرکان گفتند «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» این وعده که به ما دادی کی خواهد آمد، اگر راست میگویی؟ خداوند جواب میدهد اگر شبی یا روزی عذاب بر شما نازل شود، چه قدرتی برای دفعِ آن دارید؟ اگر یکباره زلزلهای یا آتشِ سوزانندهای یا بادهای آنچنانی که بر قوم عاد آمد، بر شما نازل شود، چه میکنید؟ عذابهایی که بر اقوامِ گذشته آمد، در تورات و انجیل و قرآن و در تاریخ آمده است، آیا آنها توانستند از آنها در امان بمانند؟ پس چرا در آمدنش عجله میکنید؟
ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُون؛ «مجرمون» یعنی گناهکاران که شاملِ مشرکان و کفّار هم میشود. همچنین کسانی که گناه روی گناه میکنند و میگویند بعداً توبه میکنیم؛ وقتی پیر شدیم و مرگمان نزدیک شد، توبه میکنیم.
أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِه؛ آیا میخواهید وقتی عذاب نازل شد و مرگ را مقابلِ خود دیدید و عالم برزخ را مشاهده کردید، ایمان بیاورید؟ در آن زمان گفته میشود الآن ایمان آوردید؟ این ایمان فایدهای برایتان ندارد. این همان عذابی است که برای آمدنش عجله میکردید و وقتی آمد، دیگر مهلت نمییابید؛ مثل سایر اقوام.
ثُمَّ قیلَ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْد؛ «قیلَ» فعل ماضی است که معنای مضارع میدهد. وقتی وقوعِ اتفاقی در آینده حتمی باشد، آن را به لفظِ ماضی میآورند. به ستمکاران گفته میشود بچشید عذابی که همیشگی است و به این زودی رفع نمیشود، مگر خدا خواهد. این جزای چیزی است که کسب کردید؛ عکسالعمل کارهای خودتان است.
عجلۀ کفّار در آمدنِ عذاب از دو حال بیرون نیست؛ یا مسخره میکنند یا میخواهند عذاب را ببینند و بعد توبه کنند. در صورتِ اول که دیر یا زود عذاب میآید و هلاکشان میکند، امّا در صورتِ دوم، ایمانی که میخواهند در آن زمان بیاورند، قبول نیست و سودی بهحالشان ندارد. قرآن کریم در آیات مختلف این موضوع را بیان فرموده است؛ ازجمله در سورۀ نساء میفرماید:
﴿وَ لَیْسَتِ التَّوْبَهُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیماً﴾[1]
«توبه براى کسانى نیست که کارِ زشت مىکنند و چون مرگِ هرکدامشان مىرسد، مىگوید: اکنون توبه کردم و نیز کسانى که در حال کفر مىمیرند. براى آنان عذابى دردناک آماده کردهایم.»
وقتی مرگ آمد، توبه فایدهای ندارد؛ زیرا حضرت عزرائیل را میبیند که آمده جانش را بگیرد و لحظهای هم بیشتر طول نمیکشد. در آن وقت اگر موفق هم بشود، فایدهای ندارد.
در همین سورۀ یونس دربارۀ فرعون میفرماید:
﴿حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ ۞ آلآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ﴾[2]
«چون در آستانۀ غرق شدن قرار گرفت، گفت ایمان آوردم معبودی نیست جز آنکه بنیاسرائیل به او ایمان آوردند و من از تسلیمشدگانم ۞ الآن؟ درحالی که پیشاز این سرکشی میکردی و از مفسدان بودی!»
طلبِ مرگ ممنوع
با توجه به آنچه عرض شد و با استفاده از آیات قرآن متذکر میشویم که هرگز طلبِ مرگ از خدا نکنید، حتی اگر در مرضهای سخت و گرفتاریهای شدید قرار گرفتید. این کار گناه نیست، امّا پسندیده هم نیست. آنچه از روایاتِ اهلبیت رسیده، این است که همیشه از خدای تعالی طول عمر بخواهید. این دعا را که در حاشیۀ مفاتیحالجنان آمده، هرروز هنگام طلوع و غروبِ آفتاب سه مرتبه بخوانید:
«اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ وَ لا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمْرِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ وَ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ شَقِیّاً فَاجْعَلْنِی سَعِیداً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُ الْکِتَابِ»
«خدایا اى دگرگون کننده دلها و دیدهها! دلم را بر دینت ثابت بدار و مرا را پساز اینکه به راه آوردى، گمراه مساز و از نزد خود بر من رحمتى ببخش زیرا تویى که بسیار بخشندهاى و به رحمتت از آتش پناهم ده. خدایا بر عمرم بیفزا و روزیام را وسعت بخش و رحمتت را بر من بگستران و اگر نزد تو در کتابِ تقدیر و سرنوشت بدفرجام هستم، مرا نیکبخت گردان؛ چراکه تو آنچه را بخواهى محو و آنچه را بخواهى ثبت میکنى و کتاب تقدیر و سرنوشت در اختیار توست.»
از خدا بخواهید عمرتان را زیاد و پربرکت کند که بتوانید بیشتر عبادت کنید. اگر سختی و گرفتاری هم پیش آمد، نگویید خدایا مرگم را برسان، بگویید خدایا از این سختی نجاتم بده؛ شفایم بده، حتی نگویید یا نجاتم بده یا مرگم بده. چهبسا هردو دعا مستجاب شود. به این حکایت از منتهیالامال توجه کنید:
مردى از اهل کاشان در نجف اشرف آمد و عازم حج بیت اللّه الحرام بود. در نجف بهخاطرِ مرض شدیدى علیل شد و پاهایش خشک شد و قدرتِ حرکت نداشت. رفقایش او را نزد یکى از صلحا گذاشته بودند و آن صالح حجرهاى در صحن مقدس داشت و هر روز در را به روى او مىبست و به صحرا میرفت براى تماشا و برچیدن درّها.
یکى از روزها آن مریض به مرد صالح گفت دلم تنگ شده و از این مکان متوحش شدم. مرا امروز با خود ببر و در جایى بینداز آنگاه به هر جانب که خواهى برو.
پس گفت آن مرد راضى شد و مرا با خود برد. بیرونِ نجف مقامى بود که آن را مقام حضرت قائم علیهالسلام مىگفتند. مرا آنجا نشاند و جامه خود را آنجا در حوضى شست و بالاى درختى انداخت و به صحرا رفت. من تنها در آن مکان ماندم و فکر مىکردم آخرِ امرِ من به کجا منتهى مىشود. ناگاه جوان خوشروى گندمگونى دیدم که داخل صحن شد و بر من سلام کرد و به حجرهاى که در آن مقام بود رفت و نزد محراب آن چند رکعت نماز با خضوع و خشوع بهجا آورد که مـن هرگز به آن خوبى ندیده بودم. چـون از نماز فارغ شد نزد من آمد و از احوال من سؤال نمود.
گفتم من به بلایى مبتلا شدم که سینه من از آن تنگ شده و خدا مرا از آن عافیت نمى دهد تا سالم گردم و مرا از دنیا نمىبرد تا خلاص شوم.
مرد به من فرمود محزون مباش! زود است که حق تعالى هر دو را به تو عطا کند، پس از آن مکان گذشت.
چون بیرون رفت، دیدم آن جامه از بالاى درخت بر زمین افتاد. از جاى خود برخاستم و آن را گرفتم و شستم و بر درخت انداختم. بعداز آن با خود گفتم من نمىتوانستم از جاى خود برخیزم، اکنون چگونه چنین شدم که برخاستم و راه رفتم؟ چون در خود نظر کردم هیچ درد و مرضى در خویش ندیدم پس دانستم آن مرد حضرت قائم علیهالسلام بود که حق تعالى به برکت آن بزرگوار و اعجازِ او مرا عافیت بخشید.
از صحنِ آن مقام بیرون رفتم و در صحرا نظر کردم، کسى را ندیدم. بسیار پشیمان شدم که چرا آن حضرت را نشناختم. صاحب حجره رفیق مـن آمد و از حالِ من سـؤال کرد و متحیر شد. او را به آنچه گذشت خبر دادم و او نیز بسیار متحیر شد که ملاقات آن بزرگوار او را میسّر نشد. پس با او در حجره رفتم.
این شخص سالم بود تا آنکه رفیقانش آمدند و چند روز با ایشان بود، آنگاه مریض شد و مُرد و در صحن مقدس دفن شد و صحت آن دو چیز که حضرت قائم علیهالسلام به او خبر داد، ظاهر شد که یکى عافیت بود و یکى مرگ.[3]
علاوهبر دعا برای طولِ عمر، لازم است کارهایی که باعث تأخیرِ اجلِ معلق و طول عمر میشود، انجام دهیم؛ یکی از این کارها که شکی در آن نیست و بارها تجربه شده، صلۀرحم است. از آن طرف قطعِ رحم عمر را کوتاه میکند. اگر کسی با پدر، مادر، خواهر، برادر و دیگر نزدیکانش تندی کند و قطع رابطه کند و آنها را آزار دهد، از عمرش کم میشود، برعکس صلۀرحم باعث میشود اگر اجلِ معلق رسیده باشد، خدای تعالی طولِ عمر دهد، مخصوصاً با کسانی که قطعِ رابطه کردهاند. در جوابِ تندی پدر و مادر، شما احترام بگذارید؛ دستشان را ببوسید و به آنها بگویید اگر من خلافی کردم، شما ببخشید!
یکی دیگر از چیزهایی که عمر را کوتاه میکند، ظلم است، علیالخصوص وقتی شخص مظلوم از ته دل آه بکشد و نفرین کند. شهید آیتاللّه دستغیب در داستانهای شگفت مینویسد: کودکِ مسلمانی در مغازۀ نانوایی ریگِ داغی در پیراهنِ یک کودک یهودی انداخت. یهودی سوخت و گفت الهی به خانه نرسی! طفلِ مسلمان قبلاز رسیدن به خانه مُرد.
طلاب در سیوطی خواندهاند که زنی بهخاطرِ اینکه گربهای را در قفس کرد و آب و غذا به او نداد، در آتش افتاد. «انّ امرأه دخلت النار فی هرّه حبستها».
اگر ظلمی از کسی سر زد، فوراً عذرخواهی و توبه کند. اگر میتواند طرف را پیدا کند و اگر نکرد، از طرفش صدقه بدهد؛ برایش دعا و استغفار کند و به ائمۀ اطهار علیهمالسلام متوسل شود تا ظلمی که کرده، خدای تعالی رفع کند.
از آن طرف شاد کردن دلِ مؤمن یا غیر مؤمن یا حتی حیوان، اجرِ زیادی نزد خدای تعالی دارد. از یکی از اهل علم نقل شده که روزی مقداری غذا تهیه کردم. در راه سگی را دیدم که به تولههایش شیر میداد، ولی از شدت گرسنگی، پستانهایش خشکیده بود.مقداری از آن غذا به سگ دادم و دیدم سگ سری به آسمان بلند کرد و زوزهای کشید. طولی نکشید که درهای برکت بهرویم باز شد و اکنون مقدار زیادی زمین کشاورزی و کارگر دارم.
روایات زیادی رسیده مبنی بر اینکه احسان به مردم و صدقه، بلا را رفع و اثر گناه را زائل میکند. این را هم مراقب باشیم که گناه زیاد، توفیقِ توبه را سلب میکند. اگر گناهی کردید، از گذشته تا امروز، فوراً استغفار کنید و عقب نیندازید.
برخی دائم گناه میکنند و نمیدانند گناهانشان شمرده میشود و در کتابی که نفسِ انسان است، ثبت میشود. در نفس هرکسی گناهانی که انجام داده و توبه نکرده، ثبت است و مثل پیامبر، امام و اولیای بزرگ مثل سلمان اگر بخواهند از آن آگاه میشوند، مگر اینکه توبه کند. این یک واقعیت است. باید از هر گناهی پرهیز کرد. برخی گناهان آنقدر بزرگ و تاریک است که اگر هم بخواهد، نمیتواند توبه کند.
درمورد اجتماع هم همین است. بعضی میگویند بگذار فلانی بیاید و فلان کشور بیاید تا از دست آخوندها راحت شویم! ولی فکر نمیکنند که آنها دوستِ ما نیستند. با زبانِ خوش و مهربانی نمیآیند؛ با بمب و جنگ و بدبختی میآیند. اینطور نیست که کشور را تحویل آنها بدهند و خودشان کنار بروند. مصیبتها ده برابر و صد برابر میشود. راهش این است که اگر کسی اهل نصیحت است، نصیحت کند، اگر هم نیست، دعا کند و بگوید خدایا خودت کمک کن اشتباهاتی که پیش آمده رفع شود. امیدواریم این بلاها بر سر مردم ما نیاید. ما جنگ و قحطی و مرضهای عمومی را دیدهایم و میدانیم چه بدبختی بزرگی است. نباید گفت مگر از این بدتر هم هست؟ بله؛ از اینها بدتر زیاد است. دعا کنید و بگویید خدایا خودت این مردم مؤمن و مسلمان را حفظ کن؛ سلامتی به همه بده؛ عاقبت همۀ ما را ختم بهخیر کن!
[1] ـ نساء، ۱۸.
[2] ـ یونس، ۹۰ و ۹۱.
[3] ـ منتهیالآمال، باب کسانی که خدمت حضرت صاحبالزمان رسیدند.