تفسیر سوره یونس

سوره یونس آیه ۲۶ | جلسه ۲۳

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره یونس آیه ۲۶ | یکشنبه ۱۳۹۷/۰۱/۱۹ | جلسه ۲۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس

متن تفسیر

 

لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ‏ وَ زِیادَهٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ أُولٰئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ(۲۶)

برای کسانی که احسان کردند، پاداشِ نیک و فزونی خواهد بود و صورت‌هاشان را تاریکی و ذلت نمی‌‌پوشاند. آنان اهل بهشت هستند و در آن جاودانه‌اند.

 

«لِلَّذینَ» برای کسانی که «أَحْسَنُوا» احسان و نیکی کردند «الْحُسْنىٰ» پادشِ نیک است «وَ زِیادَهٌ» و فزونی و زیادی. یعنی خداوند به کسانی که احسان کردند، پاداشِ نیک می‌‌دهد و بیشتر هم عنایت می‌‌کند. «وَ لا یَرْهَقُ» نمی‌‌پوشاند «وُجُوهَهُمْ» صورت‌هاشان را «قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ» تاریکی و ذلت. قَتَر یعنی دود و غبارِ سیاه که در اثر گناه بر چهرۀ انسان ظاهر می‌‌شود. «أُولٰئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّه» آنان اهل بهشت‌ هستند. «هُمْ فیها خالِدُون» همیشه در آن خواهند بود.

لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ‏ وَ زِیادَه؛ در این آیه خدای تعالی می‌‌فرماید: کسانی که احسان کنند، «حُسنیٰ» دارند. یعنی خداوند در جوابِ احسانشان، به آنها احسان می‌‌کند یا ثوابِ احسان را به آنها می‌‌دهد که این هم باز احسانی است از جانب خدا و زیادی هم می‌‌دهد؛ [یعنی بیشتر از آنچه کردند به آنها عطا می‌‌کند].

«احسان» که قرآن دربارۀ آن بسیار فرموده، به معنای نیکی و خوبی کردن است و از ریشۀ حُسن و حَسن گرفته شده. احسان هم می‌‌تواند به خود باشد و هم به دیگران. اولین و مهم‌ترین مصداق احسان به دیگران نیکی به پدر و مادر است که قرآن کریم در پنج سوره به آن دستور داده است؛ یعنی در سوره‌های بقره ۸۳، نساء ۳۶، انعام ۱۵۱، اسراء ۲۳ و احقاف، ۱۵.

در سورۀ بقره می‌‌فرماید:

﴿وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ﴾[1]

«و هنگامى که از بنى‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکى کنید و به اقوام و یتیمان و درماندگان نیز. و با مردم نیکو سخن بگویید و نماز به‌پا دارید و زکات بدهید. پس‌از آن جز اندکى، همه پشت کردید و روگردان بودید.»

«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» یعنی به پدر و مادر احسان کنید؛ آنها را آزرده نکنید. مبادا لفظی بر زبان آورید یا صحبتی کنید یا چشم و رو در هم کشید که باعث آزردگی آنها شود! هر کاری موجبِ آزارِ پدر و مادر شود، حرام است، مگر اینکه پای واجب یا حرامی در میان باشد که در این صورت باز هم باید احترام آنها را نگه داشت.

همه مخصوصاً جوان‌ها و نوجوان‌ها باید خیلی مراقب باشند که تا پدر و مادرشان زنده‌اند رفتارِ خوب با آنها داشته باشند و حرفشان را اگر خلافِ عبادتِ خدا نباشد، گوش کنند! بله؛ اگر گفتند نماز نخوان یا بی‌حجاب باش، اعتنا نکنید یا اگر غیبت می‌‌کنند یا تهمت می‌‌زنند یا کارهای بدی می‌‌کنند و از شما هم می‌‌خواهند مشارکت کنید، با حفظ احترامِ آنها این کار را نکنید و با زبانِ خوش، نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر کنید، امّا هرگز، حتی اگر گناهکار و مشرک بودند، از آنها نبُرید و تکریمشان کنید؛ این هم در روایاتِ ما آمده، هم دستورِ فقهی و هم صریح قرآن است؛

﴿وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا﴾[2]

«اگر آن دو (پدر و مادر) سعى کردند چیزى را که نمى‌دانى شریک من سازى، اطاعتشان مکن و در این دنیا به نیکى با آنان معاشرت کن!»

گاهی حرف‌شنوی از پدر و مادر برای انسان سخت و سنگین است؛ مثلاً می‌‌گویند چیزی بگیر. اگر می‌‌توانید، بهانه نیاورید، ولی اگر واقعاً کار مهمی دارید که نمی‌‌توانید کار آنها را انجام دهید یا ممکن است زن و بچۀ خودتان در زحمت بیفتند؛ در این صورت به شکلی راضی‌شان کنید، ولی آزرده‌شان نکنید؛ توهین نکنید. بگویید چشم انجام می‌‌دهم، ولی الآن کار دارم و بعد انجام می‌‌دهم. اگر نیازِ مالی دارند، کمکشان کن؛ اگر نمی‌توانی، با زبانِ خوش با آنها صحبت کن و بگو الآن ندارم. اگر پول دارند و شما احتیاج داری، [طلبکاری نکن!] بگو اگر زحمتتان نیست به من کمک کنید؛ اگر دادند شکر خدا کنید و تشکر کنید، اگر هم ندادند، توهین و تغیّر نکنید! این دستورِ شرع است.

نتیجۀ احسان به پدر و مادر این است که حرفِ خدا را شنیده‌ای؛ بندۀ او شده‌ای؛ مثل وقتی که غیر او را نمی‌‌پرستی. نفع این کار برای خودتان است «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ‏ وَ زِیادَه» خدا جزای این احسان و بیشتر از آن را به تو می‌‌دهد.

در آیه‌ای که از سورۀ بقره شاهد آوردیم، خدای تعالی بعداز پدر و مادر دربارۀ «ذی‌القربیٰ» سفارش می‌‌فرماید. خویشاوندان مثل پدر و مادر نیستند، ولی هرکدام مسلمان باشند و یهودی و مسیحی و مرتد نباشند، تا آنجا که ممکن است، صلۀرحم کنید، ولو نماز نمی‌‌خوانند و گناهانی انجام می‌‌دهند، مشروط بر اینکه در گناه نیفتید. صلۀرحم یعنی رفت و آمد به مقداری که آنها می‌‌خواهند. گاهی هم تلفن زدن یا سلام کردن کافی است. «صلوا ارحامکم ولو بالسلام». با اقوامِ خود قطعِ رابطه نکنید؛ فحاشی و غیبت نکنید؛ به آنها تهمت نزنید!

«وَ الْیَتامىٰ وَ الْمَساکین» به یتیم‌ها هم احسان کن؛ اگر پول داری، کمکشان کن؛ اگر نداری، لااقل دست بر سرشان بکش و نوازششان کن! مساکین هم همین‌طور؛ اگر داری، کمک کن؛ اگر نداری، تغّیر و تندی نکن؛ نگو چقدر می‌‌آیی؛ این خیلی بد است.

«وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا» به مردم، به مسلمانان، به دوستانت، به اهل مسجد و به همۀ کسانی که مؤمن هستند در اطرافت، با زبان خوش حرف بزن؛ با آنها قهر نکن؛ تندی نکن؛ روبرنگردان! تا آنجا که می‌‌توانی با مردم به خوبی برخورد کن، همان‌طور که ائمۀ اطهار علیهم‌السلام سفارش کرده‌اند.

این‌ها مصادیق احسان به دیگران است و با این‌ کار درواقع به خود احسان کرده‌اید.

﴿إِنْ‏ أَحْسَنْتُمْ‏ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها﴾[3]

«اگر احسان کنید، به خود احسان کرده‌اید و اگر بدی کنید، به خود کرده‌اید.»

هرچه کنی به خود کنی                       گر همه نیک و بد کنی

بدی‌ها چطور؟ وقتی آدم غیبت می‌‌کند؛ یعنی سرِّ مردم را فاش می‌‌کند یا عیبِ مخفی کسی را برملا می‌‌سازد یا وقتی تهمت می‌‌زند یا دروغ می‌‌گوید یا سایر گناهان مربوط به زبان، گوش، چشم، دست، پا، فرج و… انجام می‌‌دهد، درواقع به خودش بد می‌‌کند. باید از همۀ این‌ها به خدا پناه برد. گاه آدم یک گناه می‌‌کند که البته اگر توبه کند، خدا می‌‌بخشد، ولی اگر تکرار شد، چطور؟ چه‌بسا دیگر موفق به توبه نشود و توبه‌هایش سرِ زبانی باشد.

این‌ها احسان به خود است. انجام واجبات احسان به خود است؛ نماز، روزه، حج، خمس، زکات و امثال این‌ها اگر خدا توفیقِ انجامشان را بدهد، احسان به خود است؛ یعنی بازگشت این‌ها به خود شخص است.

بعضی به درستی اشاره کرده‌اند به اینکه خداوند خالق ماست؛ همان خدایی که آسمان‌ها و زمین و همه‌چیز را خلق کرده است. او ما را از نطفه‌ای که با چشم دیده نمی‌‌شود، آفرید و همه‌چیز به ما عطا کرد. در همان نخستین ماه‌های آفرینش، جنینِ انسان همه‌چیز دارد؛ دست، پا، قلب، سر. وقتی هم به دنیا می‌‌آید همه‌چیز مسخرِ اوست تا به شایستگی رشد کند و بزرگ شود تا به اینجا که هرکدامِ ما هستیم، برسیم. آیا این‌همه نعمت، شکر ندارد؟ چه کسی جز خدای تعالی به ارادۀ خویش ما را خلق کرده و این همه نعمت از مغزِ سر تا پنجۀ پا به ما بخشیده؟ آیا پدر و مادر دخالت یا تدبیری در خلقت ما داشته‌اند؟ آیا این‌ نعمت‌ها جای شکرگزاری ندارد؟ پس اگر طاعتِ خدا به‌جا می‌آوریم؛ نمازی می‌‌خوانیم؛ روزه‌ای می‌‌گیریم، شکرِ خداست و دیگر طلبکارِ او نیستیم.

امّا اینکه فرمود «حُسنیٰ» (پاداش نیک) به شما می‌‌دهیم، از فضلِ اوست. عنایتی از جانب حق‌تعالی است. ثواب‌هایی که خدای تعالی در مقابل طاعاتِ ما می‌‌دهد و بهشتی که وعده داده، عنایتِ خاص و فضلِ کریمانۀ اوست، وگرنه چه بهشتی باشد و چه نباشد، ما وظیفه داریم شکرگزارِ بودنمان باشیم؛ یک عمر ما را نگه داشت و انواع نعمت‌ها را به ما داد و ما وظیفه داریم به‌خاطرِ این عمری که به ما داده، شاکرش باشیم.

از این گذشته نفع همۀ واجبات و محرمات هم به خودمان بازمی‌گردد و در همین دنیا راحتیم. وقتی جناب‌عالی غیبت نمی‌‌کنی؛ تهمت نمی‌زنی، خودت راحتی. وقتی نماز می‌‌خوانی، روحیۀ تازه‌ای پیدا می‌‌کنی؛ فرح می‌‌یابی. روزه همین‌طور؛ هم برای بدنت خوب است، هم برای روحت. پس «حُسنیٰ» فضلی است که خدای تعالی به ما می‌‌دهد. در مقابل انجامِ وظایفی که شکرِ نعمت‌های اوست و خیرِ دنیوی برایمان دارد، اجرِ اخروی می‌‌دهد و زیادی هم می‌‌دهد.

بعضی هم گفته‌اند: «زِیادَهٌ» چیزهایی است که اصلاً در ذهن نمی‌‌آید. «لا عینٌ رَأت و لا اُذُنٌ سَمِعَت و لا خَطَرَ عن قلبِ بشر» نه گوشی شنیده، نه چشمی دیده و نه به ذهن کسی خطور کرده. این عنایت خدای تعالی است.

نگویید این‌ها کجاست؟ این‌ها واقعیاتی است که همین الآن در روحیات و نفس هرکسی وجود دارد و اگر طلب کند، نشانش می‌دهند. البته بهتر است طلب نکند؛ چراکه اولاً: ممکن است نتواند از شدت شوق زندگی کند. بودند کسانی که به‌خاطرِ اصرار زیاد، جایگاهشان را در برزخ نشانشان دادند، ولی نتوانستند زنده بمانند و پس‌از چند روز مردند؛ پس بهتر است مستور باشد. ثانیاً: باید ندیده خرید. وقتی انسان ندیده قبول می‌‌کند، اهمیت بیشتری دارد. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:

«یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّهُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاضٍ»[4]

«گروهى در آخرالزمان خواهند آمد که یقین و ایمانشان موجب شگفتى خواهد بود. با اینکه پیغمبرى ندیده و حجتِ ظاهرى از آنها پوشیده است، فقط با دیدن آثار ایمان مى‌آورند.»

وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّه؛ «رَهق» یعنی پوشاندن. «وجوه» جمع وجه به معنای صورت است. «قَتَر» یعنی دود و غبارِ سیاه که در اثر گناه بر چهرۀ انسان ظاهر می‌‌شود.

آدمی معمولاً به صورت شناخته می‌‌شود و تا سر نباشد، کسی بدن را نمی‌شناسد. این صورت و چهره علاوه بر اینجا در عالم برزخ و قیامت هم هست. خدا می‌‌فرماید آقایانی که احسان کردند، چهره‌هاشان را غبار و دود و تاریکی نمی‌‌گیرد و ذلیل نمی‌‌شوند؛ در عالم برزخ ذلتی ندارند.

چرا ذلیل نیستند؟ چون مطیعِ نفس نشدند. ذلیل کسی است که از نفسش تبعیت می‌کند. ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوء﴾[5] (نفس همواره به بدی‌ها دستور می‌‌دهد) ما مثل پیامبر نیستم که فرمود: «أسلَمَ شیطانی علی یدی» (شیطانم را با دست خود تسلیم کردم) حضرات معصومین علهیم‌السلام نفسِ شیطانی ندارند و رحمانی هستند، ولی ما نفس داریم. آن‌که از نفسش تبعیت می‌‌کند، ذلیل است.

وقتی نفستان می‌‌گوید: نماز نخوان یا یک دقیقه بخواب، بعد قضایش را می‌‌خوانی. می‌‌گویید: نه! باید نمازم را اول وقت بخوانم. بر سرِ نفس می‌‌زنید و بلند می‌شوید و نماز می‌خوانید. می‌گوید: حرف زدن تفریحِ آدم است. حالا یک غیبتی هم می‌کنیم، آسمان که به زمین نمی‌‌آید. می‌‌گویید: نه! خدا فرموده: ﴿وَ لا یَغْتَبْ‏ بَعْضُکُمْ بَعْضا﴾[6]می‌گوید: یک مسخره‌ای بکنیم. می‌‌گوید: نه! این «نه» گفتن‌ها دلیلِ این است که شما ذلیلِ نفس نیستید و به همین خاطر در عالم برزخ هم ذلیل نیستید؛ صورتتان ذلت ندارد. کسی‌که گناه می‌‌کند، همین الآن بر صورتش «قَتَر» یعنی غبارِ تاریکی و پردۀ آلودگی می‌‌نشیند و اگر توبه نکند، اثرش باقی می‌‌ماند.

أُولٰئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُون؛ «اصحاب» جمع صاحب است. یعنی این‌ها مالکِ بهشت هستند یا بگو به بهشت چسبیده‌اند. از خصوصیات بهشت، همان‌طور که قبلاً گفتیم، این است که یاد خدا مستمر و بدون لحظه‌ای غفلت وجود دارد. در بهشت جز یاد خدا چیزی نیست، امّا نه به‌صورت زبانی؛ یعنی آنجا هرچه می‌‌بینی، دستِ خدا را مشاهده می‌‌کنی. وقتی حوری و خوراک‌های بهشتی و چیزهایی که در سورۀ واقعه و سوره‌های دیگر گفته شده، می‌‌بینی، انگار دست خدا را می‌‌بینی. از این جهت همیشه یاد خداست.

لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ‏ وَ زِیادَهٌ

بحث روایی

مجمع‌البیان برای «لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ‏ وَ زِیادَهٌ» وجوهی نقل کرده که سومینِ آنها روایتی از مولا علی علیه‌السلام است که می‌‌فرمایند: «زیاده» غرفه‏اى است از مرواریدِ یک‌تکه که چهار در دارد.[7]

در قسمتی از روایتی طولانی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده: «الحسنی» بهشت است و «زیاده» دنیا.[8]

در روایت ابی‌جارود از امام باقر علیه‌السلام نقل شده:

«اما الحسنى فالجنه و اما الزیاده فالدنیا ما أعطاهم اللّه فی الدنیا لم یحاسبهم به فی الآخره و یجمع لهم ثواب الدنیا و الآخره»[9]

«حُسنیٰ» بهشت است و «زیاده» نعمت‌هایی است که خداوند در دنیا به نیکوکاران می‌‌دهد و در آخرت حسابِ آنها را از ایشان نمی‌‌کشد و ثواب دنیا و آخرت را برایشان جمع می‌‌کند.

ابن قداح گوید: حضرت باقر علیه‌السلام به من فرمود: بخوان! عرض کردم: از چه بخوانم؟ فرمود: از سورۀ نهم. من شروع به جستجوى آن کردم. فرمود: از سورۀ یونس بخوان. پس من این آیه را خواندم: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَهٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ» فرمود: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: من در شگفتم چگونه هنگامى که قرآن می‌خوانم، مویم سپید نمی‌‌شود؟

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«مَا مِنْ شَیءٍ إِلَّا وَ لَهُ کَیْلٌ وَ وَزْنٌ‏ إِلَّا الدُّمُوعُ فَإِنَّ الْقَطْرَهَ تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ فَإِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَیْنُ‏ بِمَائِهَا لَمْ یَرْهَقْ‏ وَجْهاً قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّهٌ فَإِذَا فَاضَتْ‏ حَرَّمَهُ‏ اللَّهُ عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاکِیاً بَکَى فِی أُمَّهٍ لَرُحِمُوا»[10]

«هیچ‌چیز نیست مگر اینکه پیمانه و وزنى دارد، جز گریه که یک قطره‏اش دریاهاى آتش را خاموش سازد، و چون چشم به اشک پر شود (اشک در آن حلقه زند) آن چهره پریشانى و خوارى نبیند و چون اشک بریزد، خدا آن را بر آتشِ دوزخ حرام کند و اگر در میان یک امّت، یک نفر گریان باشد، همه مورد ترحم قرار گیرند.»

همچنین از آن حضرت علیه‌السلام روایت است:

«مَا مِنْ عَیْنٍ إِلَّا وَ هِیَ بَاکِیَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا عَیْناً بَکَتْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ وَ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَیْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ وَ لَا فَاضَتْ عَلَى خَدِّهِ فَرَهِقَ ذَلِکَ الْوَجْهَ‏ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ»[11]

«هیچ چشمى نیست که روز قیامت گریان نباشد، مگر چشمى که از ترس خدا گریسته باشد و هیچ چشمى نیست که از ترس خدا به اشکِ خود پر شود جز اینکه خداى عزّوجلّ همۀ آن بدن را به آتش دوزخ حرام کند و آن اشک بر گونه‏اى روان نگردد که گرد پریشانى و خوارى ببیند.»

 

[1] ـ بقره، ۸۳.

[2] ـ لقمان، ۱۵.

[3] ـ اسراء، ۷.

[4] ـ من لا یحضره الفقیه، ۴، ۳۶۶.

[5] ـ یوسف، ۵۳.

[6] ـ حجرات، ۱۲.

[7] ـ مجمع‌البیان، ۵، ۱۵۸.

[8] ـ نور‌الثقلین، ۲، ۳۰۱.

[9] ـ نور‌الثقلین، ۲، ۳۰۱.

[10] ـ کافی، ۲، ۴۸۱.

[11] ـ کافی، ۲، ۴۸۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است