تفسیر سوره مریم

سوره مریم آیه ۳۶ تا ۳۸ | آیت الله دستغیب

از شیعه و سنی نقل شده که مصداق واقعی صراط مستقیم و بلکه خود صراط مستقیم ولایت علی علیه‌السلام است. بنابراین «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» یعنی ما را به دوستی و ولایت علی بن ابی‌طالب، امیرالمؤمنین علیه‌السلام هدایت فرما.

فیلم جلسه
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره مریم | آیه ۳۶ تا ۳۸ | شنبه ۱۳۹۹/۳/۱۱ | جلسه ۱۵

 

 

 

 

وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ (۳۶)

خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. او را بپرستید که راه راست همین است.

 

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظیمٍ (۳۷)

گروه‌هایی از میان پیروانش اختلاف کردند. وای بر کسانی که کافر شدند از مشاهدۀ روز بزرگ!

 

أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ (۳۸)

روزی که به‌سوی ما می‌آیند، چه شنوا و بینایند! ولی امروز ستمکاران در گمراهی آشکارند.

 

«وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ» خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. «فَاعْبُدُوهُ» او را بپرستید «هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ» این صراط مستقیم است.

«فَاخْتَلَفَ» اختلاف کردند «الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ» گروه‌هایی از میان آنها (پیروان حضرت عیسی) «فَوَیْلٌ» پس وای بر «لِلَّذینَ کَفَرُوا» کسانی که کافر شدند «مِنْ مَشْهَدِ» از مشاهدۀ «یَوْمٍ عَظیم» روز بزرگ!

«أَسْمِعْ بِهِمْ» چه شنوایند «وَ أَبْصِرْ» و چه بینایند «یَوْمَ یَأْتُونَنا» روزی که به‌سوی ما می‌آیند! «لکِنِ الظَّالِمُونَ» امّا ستمکاران «الْیَوْمَ فی‏ ضَلالٍ مُبین» امروز در گمراهی آشکارند.

وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُم؛ حضرت عیسی به مردم گفت: «اللّه» جلّ‌جلاله ربّ من و ربّ شماست. تا وقتی در این دنیا میان مردم زندگی می‌کرد، همواره به ربوبیت پروردگار اعتراف داشت.

«ربّ» یعنی پرورش دهنده؛ یعنی کسی که انسان را از نطفه خلق کرد و رشد داد. البته خلقت حضرت عیسی با سایر مردم فرق دارد. ایشان به‌اذن‌اللّه از نفخۀ حضرت جبرئیل در مادرش به وجود آمد، امّا همۀ خصوصیات بشری را داشت. بدنش از جهت ظاهری عین همه بود و نفس و روح و قلب داشت. علاوه بر اینکه خدای تعالی ایشان را به‌خاطرِ منصب پیامبری از همان ابتدا از هر خطا و اشتباهی حفظ کرد.

بنابراین مربی حضرت عیسی، از این جهت که باید به مقاماتی برسد، خدای تعالی است. در عین حال ایشان هم نفس دارد و باید سعی و مجاهده کند و به خدا پناه ببرد. باید مثل همۀ افراد خدا را عبادت کند.

با اینکه جناب عیسی از اول بارداری مادرش تا تولد و در آخر رفتنش به آسمان، استثنایی و خارق‌العاده بود، از نظر ما مسلمانان حضرت محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بالاتر از او و برترین پیامبر است و همۀ پیامبران از جمله حضرت عیسی بشارت آمدن ایشان را داده‌اند؛

﴿وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی‏ مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ‏ أَحْمَد﴾[1]

«به پیامبری بشارت می‌دهم که بعد از من می‌آید و نام مبارکش احمد است.»

فَاعْبُدُوهُ؛ بی‌شک حضرت عیسی هم باید بندگی خدا کند. احکامی بر او نازل شد که تقریباً شبیه احکام تورات، امّا سبک‌تر بود. همان‌طور که دستور به بندگی خدا می‌داد، خودش هم بندۀ خدا بود.

بندگی یعنی هرچه مولا فرمود، اطاعت کند. باید در قلب و نیّت و اعمال بنده همان چیزی که پروردگار می‌خواهد، باشد.

هذا صِراطٌ مُسْتَقیم؛ راه راست همین است. دائم در نماز از خدای تعالی می‌خواهیم «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم». یقیناً ما هدایت شده‌ و راه یافته‌ایم و می‌دانیم راه راست بندگی خداست، لکن بندگی خدا مراتب دارد.

بندگی پیامبر، ائمۀ اطهار علیهم‌السلام و اولیای خدا با بندگی سایر مردم فرق دارد. صورت بندگی همه یکی است، امّا مثلاً نمازی که امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌خواند با نماز سایرین یکی نیست. توجهی را که حضرات معصومین علهیم‌السلام و امثال سلمان و ابوذر و مقداد به خدای تعالی دارند، ما نداریم.

بنابراین «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» یعنی ما را موفق کن هرروز و هرساعت و هردقیقه در راه بندگی تو جلوتر برویم و شیطان در ما رخنه نکند.

هر زمان که آدمی تابع شیطان و نفس سرکش خویش است، بندۀ خدا نیست، بندۀ نفس و شیطان است و این دو همواره امر به بدی و نهی از خوبی می‌کنند. «إِنَ‏ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوء»[2]

اهدنا یعنی «ثَبّتنا» ما را ثابت قدم بدار. در هر حال و هر درجه‌ای هستیم، کمک کن پیشرفت کنیم و از راه تو منحرف نشویم. این‌طور نباشیم که ساعتی بندۀ تو باشیم و ساعتی به خواهش‌های نفسانی خویش بازگردیم.

حضرت عیسی به همۀ مردم بخصوص به پیروانش می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوه» ‌یعنی نگویید من خدا یا پسر خدا هستم. من بندۀ خدایم. او ربّ من و ربّ شماست. همه مخلوق او هستیم و باید او را بپرستیم.

فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِم؛ «احزاب» جمع حزب‌ به معنی جمعیتی است که بر یک عقیده و هدف متفق‌اند.

از اینکه می‌فرماید احزاب در بین خود اختلاف کردند، معلوم می‌شود عده‌ای از عیسویان قبول دارند ایشان بندۀ خداست، لکن برخی دیگر گفتند او پسر خداست و برخی ایشان را خدا خواندند. بعضی هم معتقدند روح‌القدس، عیسی و خدا یکی و سه‌ تا هستند.

فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظیم؛ «مشهد» مصدر میمی از شهود است. شهود یعنی به وضوح دیدن و حضور داشتن. وای بر کسانی که کافر شدند، از مشاهدۀ آن روز بزرگ (قیامت).

اشاره به همین گروه‌هایی است که راه خلاف رفتند و دربارۀ حضرت عیسی سخنان ناروا گفتند. کافر یعنی کسی که حق را می‌پوشاند. حق این است که حضرت عیسی بندۀ خداست

 

امّت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله

امام حسین علیه‌السلام از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله روایت کرده:

«إِنَّ أُمَّهَ مُوسَى افْتَرَقَتْ بَعْدَهُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً فِرْقَهٌ مِنْهَا نَاجِیَهٌ وَ سَبْعُونَ فِی النَّارِ وَ افْتَرَقَتْ أُمَّهُ عِیسَى بَعْدَهُ عَلَى اثْنَتَیْنِ وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً فِرْقَهٌ مِنْهَا نَاجِیَهٌ وَ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ فِی النَّارِ وَ إِنَّ أُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ بَعْدِی عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَهً فِرْقَهٌ مِنْهَا نَاجِیَهٌ وَ اثْنَتَانِ وَ سَبْعُونَ فِی النَّار»[3]

«امّت‏ موسى پس از او به هفتادویک گروه پراکنده شدند که یک گروه اهل نجات و هفتاد گروه در دوزخ‌اند. امّت‏ عیسى پس از او به هفتادودو گروه پراکنده شدند که یک گروه اهل نجات و هفتادویک گروه در آتش خواهند بود و به زودى امّت‏ من پس از من به هفتادوسه گروه پراکنده مى‏شوند که یک گروه رهایى یافته، هفتادودو گروه در دوزخ‌اند.»

علت تفرقه در بین امّت‌ها دور شدن از صراط مستقیم و بندگی خداست. بندگی خدا نیز در گرو اطاعت بی‌چون‌وچرا از اوامر و نواهی انبیاست.

از شیعه و سنی نقل شده که مصداق واقعی صراط مستقیم و بلکه خود صراط مستقیم ولایت علی علیه‌السلام است. بنابراین «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» یعنی ما را به دوستی و ولایت علی بن ابی‌طالب، امیرالمؤمنین علیه‌السلام هدایت فرما.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به مولا علی علیه‌السلام فرمودند:

«یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَیْنَ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ فَأَقُومُ ثُمَّ یُنَادَى أَیْنَ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ فَتَقُومُ وَ یَأْتِینِی رِضْوَانُ بِمَفَاتِیحِ الْجَنَّهِ وَ یَأْتِینِی مَالِکٌ بِمَقَالِیدِ النَّارِ فَیَقُولَانِ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَرَنَا أَنْ نَدْفَعَهَا إِلَیْکَ وَ نَأْمُرَکَ أَنْ تَدْفَعَهَا إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَتَکُونُ یَا عَلِیُّ قَسِیمَ الْجَنَّهِ وَ النَّار»[4]

«اى على! آن‌گاه که روز قیامت شود، منادى از میان عرش ندا در دهد که سرور پیامبران کجاست؟ پس من برخیزم. آن‌گاه فریاد مى‏زند: سرور اوصیا کجاست؟ پس تو برمى‏خیزى. آن‌گاه رضوان کلیدهاى‏ بهشت‏ و مالک کلیدهاى دوزخ را آورند و گویند: خداوند متعال به ما دستور فرمود این کلیدها را به شما بدهیم و عرض کنیم آنها را به على بن ابى‌طالب علیه‌السلام بدهید. پس تو اى على قسمت‏کننده بهشت و دوزخ هستى.»

کلید کنایه است؛ یعنی آنچه انسان را به‌سوی سعادت یا شقاوت می‌برد. کلید وسیلۀ گشایش درهای بهشت است و حقیقتِ آن، بندگی خدا و اطاعتِ رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است.

در قیامت تشریفاتی وجود دارد تا همه متوجه حقیقت مطلب بشوند. این کلید دادن، کنایه از مطالبی است که خدای تعالی به‌وسیلۀ جبرئیل به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله وحی کرد و ایشان به مردم رساندند. هرکس پذیرفت، سعادتمند شد و هرکس اعتنا نکرد، تیره‌بخت گشت. یکی از این مطالب ولایت مولا علی علیه‌السلام بود.

البته برادران اهل تسنن دشمن علی علیه‌السلام نیستند و کافر محسوب نمی‌شوند. بیشتر آنان اهل‌بیت علیهم‌السلام را دوست می‌دارند، امّا باید توجه بیشتری کنند. اگر بخواهند بهرۀ شایانی از دین خود ببرند، باید ولایت امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان تا حضرت صاحب‌الزمان علیهم‌السلام را بپذیرند.

أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ یَوْمَ یَأْتُونَنا؛ «أسمِع بهم و أبصر» کلمات تعجب هستند. یعنی در آن روز چه شنوا و بینا می‌شوند! در آن روز می‌بینند حقیقت چه بود و آنها کجا بودند؛ چه کارهایی باید می‌کردند و چه کردند؛‌ چه راهی باید می‌رفتند و چه راهی رفتند!

پرده‌ها از جلو چشمشان برداشته می‌شود؛ حق را می‌بینند و متوجه می‌شوند عمری در گمراهی بودند. چه کسانی را باید دنبال می‌کردند و نکردند؛ چه چیزهایی چشمشان دید و اعتنا نکردند؛‌ چه حرف‌هایی را شنیدند و نشنیده گرفتند؛ همۀ این‌ها حسرت و واویلا برایشان به‌جا می‌گذارد. «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا».

این دیدن و فهمیدن در آنجا هیچ فایده‌ای به حالشان ندارد؛ مثل کسی هستند که فرسخ‌ها بیراهه رفته و ناگهان ملتفت می‌شود کجا بود و کجا هست و کجا باید باشد!

لکِنِ الظَّالِمُونَ الْیَوْمَ فی‏ ضَلالٍ مُبین؛ ظالم کسی است که به خدا شرک بورزد یا به او کافر شود.

﴿یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیم﴾[5]

«ای فرزندم به خدا شرک مورز که شرک ظلم بزرگی است.»

﴿الْکافِرُونَ‏ هُمُ‏ الظَّالِمُون﴾[6]

«کافران ستمکارند.»

ستمکاران در گمراهی آشکاری هستند. ناگهان می‌بینند عمرشان به پایان رسید و دیگر برگشتی ندارند. اگر هم برگردند باز همان می‌شوند که بودند.

﴿لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْه﴾[7]

«اگر برگردند، به همان چیزی که از آن نهی شدند، بازمی‌گردند.»

کسی که تصمیم خود را گرفت و گمراهی را انتخاب کرد، هرچه ببیند، باز راه انکار پیش می‌گیرد. قطعاً اگر می‌خواست، خدا هدایتش می‌کرد، امّا نخواست، خدا هم فرمود برو. رهایش می‌کند. این یعنی گمراهی.

خدا کمک کند آدمی در همین دنیا حق را بفهمد و هدایت شود، وگرنه بعد از مرگ و در عالم برزخ و قیامت فایده‌ای به حالش ندارد.

«اللّهمّ‏ اهدنا من‏ عندک‏ و احفظ علینا من‏ فضلک‏ و انشر علینا من رحمتک بحق محمّد و آله»

[1] ـ صف، ۶.

[2] ـ یوسف، ۵۳.

[3] ـ خصال، ۲، ۵۸۵.

[4] ـ خصال، ۲، ۵۸۰.

[5] ـ لقمان، ۱۳.

[6] ـ بقره، ۲۵۴.

[7] ـ انعام، ۲۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است