تفسیر سوره مریم

سوره مریم آیه ۲۳ تا ۲۵ | آیت الله دستغیب

امّا از سوی دیگر وقتی همۀ جوانب عقلانی احتیاط را رعایت کرد، دیگر لازم نیست ترس و وحشت به خود راه دهد. باید بداند خدای تعالی او را حفظ می‌کند. وحشت و اضطرابِ بیش از حد دلیلِ این است که انسان خود را تنها می‌بیند، باید بدانی تنها نیستی. کسی هست که تو را گزند حوادث حفظ می‌کند، به‌شرطِ اینکه به اندازۀ کافی مراقب خود باشی!

فیلم جلسه
..
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره مریم  آیه ۲۳ تا ۲۵ | سه شنبه ۱۳۹۸/۱۲/۲۰ | جلسه ۷

 

 

اهتمام به امور مسلمین

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً»[1]

«مردم عیال (نان‌خور) خدا هستند. محبوب‌ترین خلق خدا کسی است که به عیال خدا نفع برساند و برای خانواده‌ای سرور و شادی فراهم آورد.»

محبوب‌ترین مردم نزد خدا کسی است که به دیگران نفع برساند؛ یعنی نه‌تنها ضرری به آنها نرساند، بلکه بی‌تفاوت هم نباشد و برایشان سودمند و نافع باشد.

مؤمنان برادر یکدیگرند

از امام صادق علیه‌السلام:

«الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ هُوَ عَیْنُهُ وَ مِرْآتُهُ وَ دَلِیلُهُ لَا یَخُونُهُ وَ لَا یَخْدَعُهُ وَ لَا یَظْلِمُهُ وَ لَا یَکْذِبُهُ وَ لَا یَغْتَابُه»[2]

«مسلمان برادرِ مسلمان است؛ چشم و آینه و راهنماى اوست، به او خیانت و نیرنگ و ستم نمی‌کند، او را تکذیب نمی‌کند و از او غیبت نمی‌کند.»

چشم اوست؛ یعنی به حدی با هم مهربان هستند که مثل چشم خود دوستش می‌دارد. آینۀ اوست؛ یعنی وقتی با او نشست و برخاست می‌کند، می‌تواند عیب‌های خود را بفهمد. راهنمای اوست؛ یعنی برادر مسلمانش را راهنمایی می‌کند.

سورۀ مریم آیات ۲۳ تا ۲۵

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَهِ قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا (23)

درد زاییدن او را به‌سوی تنۀ نخل برد. گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم و از یاد رفته بودم!

فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (24)

پس از پایینِ پای او ندایش داد که غمگین نباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه‌ای جاری کرده.

وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا (25)

تنۀ نخل را به‌سوی خود تکان بده تا خرمای تازه برایت بریزد.

«فَأَجاءَهَا» مریم را آورد «الْمَخاضُ» درد زاییدن «إِلى جِذْعِ النَّخْلَهِ» به‌سوی تنۀ نخل خشکیده‌ای «قالَتْ» مریم گفت «یا لَیْتَنی » کاش من «مِتُّ» مرده بودم «قَبْلَ هذا» پیش از این «وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا» و از یاد رفته بودم.

«فَناداها» او را ندا داد (کودکش) «مِنْ تَحْتِها» از طرف پایین پایش «أَلاَّ تَحْزَنی» غمگین مباش «قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ» پروردگارت پدید آورده «تَحْتَکِ» زیر پایت «سَرِیًّا» چشمه‌ای.

«وَ هُزِّی إِلَیْکِ» تکان بده به‌سوی خود «بِجِذْعِ النَّخْلَهِ» تنۀ نخل را «تُساقِطْ عَلَیْکِ» تا برایت بریزد «رُطَباً جَنِیًّا» خرمای تازه.

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَه؛ درد زایمان مریم را مجبور کرد از مسجد و حتی از شهر بیرون رود. او در دل بیابان زیر نخل خشکیده‌ای نشست که هیچ برگ و ثمری نداشت و از آن فقط تنه‌ای مانده بود.

در آنجا با خود فکر می‌کرد اگر در این حال کسی مرا ببیند و به من تهمت زند، چه کنم؟ عمری با عفت و پاکدامنی میان بنی‌اسرائیل زندگی کرده بود و به عبادت و پاکی مشهور بود و همۀ عمر جز خدا در نظرش نبود. اکنون اگر کسی او را در حال زایمان و با فرزندی در بغل ببیند، چه فکری می‌کند و از این پس چگونه می‌تواند با این فرزند در میان مردم زندگی کند؟

قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا؛ از غم و اندوه این پیشامد و به‌خاطرِ دغدغۀ آبروی خویش، با خود گفت: کاش پیش از این مرده بودم. کاش به کلی فراموش می‌شدم و از یادها می‌رفتم.

فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی ؛ مریم در این افکار بود که ناگهان صدایی از پایین پای خویش شنید: «چنین محزون و ناراحت نباش!»

بنا بر قولی این صدای فرشته‌ای بود که او را ندا داد، امّا بنا بر قول صحیح‌تر صدای نوزادش، حضرت عیسی بود که با او سخن گفت و آرامشش داد.

قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا؛ پروردگار تو از زیر پایت چشمه‌ای برایت جاری ساخته، از آن بنوش و اندوه خود را در آن بشوی.

وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا؛ صدا همچنین به اوگفت: نخلی را که به آن تکیه دادی -که کاملاً خشک و بی‌ثمر بود- محکم تکان بده!

آن تنۀ خشکیده به معجزۀ الهی ناگهان سبز شد؛ شاخ و برگ کرد و میوه آورد. مریم دید خرمای تازه و رسیده از درخت پایین افتاد تا بخورد و قوت بگیرد.

لزوم حفظ آبرو

حضرت مریم سال‌ها در عبادتگاه خود در مسجد مشغول عبادت بود. موقع زایمان به دستور خدای تعالی از آنجا بیرون آمد و به صحرا رفت. وقتی کسی که عمری با عفت و آبروداری میان مردم زندگی کرده و شهرۀ خوبی و پاکی است، اگر اتفاق ناگواری برایش پیش آید که آبرو و عفتش در معرض خطر فرار گیرد، معلوم است که بسیار ناراحت می‌شود و حتی آرزوی مرگ می‌کند؛ هرچند بداند این از جانب خدای تعالی است و او چنین اراده کرده.

حفظ آبرو بسیار مهم است. هیچ‌کس حق ندارد با آبروی خود بازی کند و بی‌جهت آن را در معرض تهدید قرار دهد. آری؛ گاهی اوقات تکالیف الهی ایجاب می‌کند انسان به‌خاطرِ دین خدا قید آبروی خود را بزند؛ مثلاً شرایطی پیش می‌آید که باید امر به معروف و نهی از منکر کند و این کار به مذاق بعضی خوش نمی‌‌آید و آنها شروع به تهمت زدن و بی‌آبرو کردن وی می‌کنند. اینجا باید خود را به خدا سپرد و به وظیفۀ شرعی خود عمل کرد.

قهراً حضرت مریم هم نمی‌‌خواست آبرویش در خطر قرار گیرد؛ لذا با آنکه می‌دانست این اتفاقات همه تحت اراده و نظر مستقیم خدای تعالی است، باز برایش سنگین بود و احساس ناراحتی و اندوه شدید می‌کرد.

چه‌بسا یک جهت ناراحتی ایشان این بود که با این وضع مردم به هرکس در عبادتگاه باشد، سوءظن می‌برند و تهمت می‌زنند.

امّا همان خدایی که این اتفاقات را رقم زد، راه برون رفت از آنها را هم گشود و نگرانی‌های مریم را یکی‌یکی برطرف ساخت و آرامش کرد؛ لذا ابتدا چشمۀ آبی برایش جاری ساخت، سپس نخلِ خشکیده بارور شد و یکباره میوۀ رسیده و تازه داد و در آخر نیز نوزادش با او سخن گفت.

وقتی کسی به تکلیف الهی خویش عمل می‌کند و برای خدا از آبروی خود می‌گذرد؛ مثل وقتی امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و هزینۀ آن را به جان می‌خرد، خدای تعالی برایش جبران می‌کند؛ از جمله استراحت و آرامش قلبی به او عطا می‌کند که مطمئن می‌شود کارش مورد تأیید خدای تعالی است و این زندگی را برای او بهتر و زیباتر می‌کند.

چند نصیحت از حضرت عیسی

روزى عیسى علیه السلام در شهرى عبور مى کرد. دید زن و شوهرى با هم بگومگو و نزاع مى کنند. نزد آنها رفت و فرمود: علت درگیرى شما چیست؟

شوهر گفت: اى پیامبر خدا! این زن همسر من و بانویى شایسته است و کار بدى نکرده، ولى دوست دارم از او جدا شوم.

عیسى علیه السلام فرمود: چرا، براى چه؟

شوهر: این زن با اینکه هنوز پیر نشده، صورتش چروک برداشته و فرسوده شده است.

عیسى علیه السلام به زن رو کرد و فرمود: اى زن! آیا دوست دارى چهره ات صاف و شاداب گردد؟

زن: آرى، البته.

عیسى علیه السلام: هرگاه غذا مى خورى تا سیر نشده اى دست از غذا بردار؛ زیرا وقتى غذا روى غذا در معده انباشته شد، موجب دگرگونى صورت می‌گردد و آن را نازیبا مى کند.

آن زن به دستور عیسى علیه السلام عمل کرد و نتیجه گرفت و زیبایى خود را بازیافت و محبوب شوهرش گردید.[3]

این دستورِ امام صادق علیه‌السلام به عنوان بصری هم بود.

روزى حواریون به عیسى علیه السلام عرض کردند: اى روح خدا! مَنِ المُخلِصُ لِلّهِ؟ مخلص درگاه خدا کیست؟

عیسى علیه السلام فرمود:

«الَّذِى یعمَلُ لِلهُ لا یُحبُّ اَن یَحمَدَهُ اَحَدُ عَلى شَى ءٍ مِن عَمَلِ اللهَ عَزَّ وَ جَلّ»[4]

«کسى که اعمالش را براى خدا انجام دهد و دوست ندارد احدى او را به خاطر اعمالش تعریف و تمجید نماید.»

نماز انسان وقتی خالص است که نخواهد کسی از او تعریف و تمجید کند که به‌به چه نماز خوبی می‌خواند. اگر کسی دنبال تعریف مردم باشد، نمازش چه فایده‌ای دارد؟‌ اگر کار خوبی کردید و انتظار داشتید دیگران تعریفتان کنند، فایده‌ای ندارد.

مخلص آن است که وقتی کار خوبی می‌کند فقط برای خدا باشد و دوست نداشته باشد کسی تعریفش کند، بلکه از تعریف مردم ناراحت شود و به خدا پناه ببرد و بگوید خدایا خودت مرا حفظ کن که از تعریف آنها خوشحال نشوم.

از سوی دیگر امّا آن‌که لطفی در حقش شده و کسی کمکی به او کرده، وظیفه دارد تشکر کند. این وظیفۀ شرعی و انسانی هر کسی است.«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخال» کسی که از مخلوق تشکر نکند، شکر خدا را به‌جا نیاورده.

[1] ـ کافی، ۲، ۱۶۴.

[2] ـ کافی، ۲، ۱۶۶.

[3] ـ علل‌الشرایع، ۱۶۹.

[4] ـ درالمنثور، ۲، ۲۳۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است