سوره اعراف آیه ۱۶۸ | جلسه ۸۷
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۶۸ | چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۷/۰۱ | جلسه ۸۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الاْرْضِ أُمَمآ مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ(168)
و آنان را در زمین به گروههایى تقسیم کردیم؛ برخى از آنها صالح و برخى ناصالحند و با خوشىها و ناخوشىها امتحانشان کردیم شاید بازگردند.
اگر نفس تسلیم شود و در پى رضاى خدا باشد، براى خدا قربانى شده است. همان طور که حاجیان در منى به شیطان سنگ مىزنند، ما هم باید همیشه و در همه جا جیبهایمان پر از ریگهایى باشد که به شیطان مىزنیم؛ ریگهایى از جنس ذکر و یاد خدا.
وَ قَطَّعْناهُمْ فِی الاْرْضِ أُمَمآ؛ ظاهر آیه درباره یهودیان است، امّا پراکندگى و دسته دسته شدن، منحصر به آنها نیست و امّتهاى دیگر، على الخصوص مسلمانان هم به این سرنوشت گرفتار شدند.
تقسمبندى مردم، گاه براى اداره کردن بهتر آنهاست؛ مثل آنچه حضرت موسى به دستور پروردگار انجام داد و بنى اسرائیل را به دوازده سبط تقسیم کرد، امّا گاهى به منظور ایجاد تفرقه و اختلاف در میان مردم، آنان را دسته دسته مىکنند که قطعآ این به نفعشان نیست. نفع مردم و جامعه در یکدلى و اتحاد است و پراکندگى، خود نوعى مصیبت و عذاب براى هر جامعه و امّت است که یهودیان، مسیحیان و مسلمانان به آن مبتلا شدند. علّت این پراکندگى نیز حرف نشنیدن آنها بود.
پیامبر اکرم فرمود؛ قوم موسى هفتاد و یک فرقه شدند که فقط یک فرقه اهل نجات است و مابقى در آتشند؛ قوم عیسى هفتاد و دو فرقه شدند که فقط یک فرقه اهل نجات است و مابقى در آتشند و امّت من هفتاد و سه فرقه خواهند شد که فقط یک فرقه اهل نجات است و مابقى در آتشند.
مِنْهُمُ الصّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِکَ؛ افراد صالح قوم یهود و نصارا، به آیین اسلام تن داده، مسلمان و شیعه شدند یا لااقل جانب انصاف را رعایت کردند، امّا کسانى که غیر صالح بودند و به راه کج رفتند، به مصیبت دنیا و آخرت گرفتار خواهند شد.
وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ این سنّت خداست که مردم را با نعمتها و نقمتها امتحان مىکند. نعمتها (حسنات) امکانات مادّى و اجابت درخواستهاى مردم است و نقمتها (سیئات) گرفتارىها و مصیبتهاست. هدف از این امتحانات، بازگشت گنهکاران به دامان رحمت پروردگار و توبه به درگاه او است.
همان طور که گفته شد امتحان، سنّت پروردگار است و همهى مردم و امّتها بدان مبتلا شده و مىشوند. در قرآن کریم بارها درباره این سنّت، سخن به میان آمده است؛
(أ حَسِبَ النّاسُ أنْ یُتْرَکُوا أنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ )
«آیا مردم گمان کردند که چون گفتند ایمان آوردیم، رها مىشوند و مورد امتحان قرار نمىگیرند؟»
(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاْمْوالِ وَ الاْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ )
«و به یقین شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کم شدن اموال و جانها و محصولات امتحان مىکنیم و صبر کنندگان را بشارت ده!»
خداى تعالى هیچ نیازى به هیچ موجودى ندارد و همه محتاج اویند؛
(یا أیُّهَا النّاسُ أنْتُمُ الْفُقَراءُ اِلَى اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ )
«اى مردم! همهى شما محتاج خدایید و فقط خداست که بىنیاز و ستوده صفات است.»
غرض او از خلقت انسان این بود که نعمت ویژهاى به او عطا کند که حتّى ملائکه طاقت آن را ندارند؛ آن نعمت، اسماء و صفات حسناى خود او است؛ یعنى تمام نامهاى پروردگار را که در دعاى جوشن کبیر مىخوانیم، در هر یک از انسانها بصورت بالقوه وجود دارد. اگر این اسماء و صفات به فعلیت برسد، آدمى خلیفه واقعى خداى تعالى مىشود. وجود مقدس پیامبر اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام به این مقام رسیدند و دیگران هم هر کدام به اندازه همت خود و متناسب با میزان تبعیت از معصومین، مىتوانند صاحب این مقام گردند، لکن خداى تعالى اراده ندارد این مقام ارجمند و عنایت ویژه را به رایگان در اختیار کسى بگذارد؛ براى به دست آوردن آن باید تلاش فراوان کرد و مجاهده با نفس نمود! در سایه جهاد با نفس، زمینهى دریافت فیوضات الهى در انسان فراهم مىشود؛ این قرار خداى تعالى است و در آیات و روایات مختلف بدان اشاره شده است.
رسول خدا صلّى الله علیه و آله گروهى را به جنگى فرستاد، چون بازگشتند به آنان فرمود: «مرحبا به قومى که جهاد اصغر را بجا آوردند و جهاد اکبر بر آنان باقى ماند». گفتند: «یا رسول الله جهاد اکبر چیست؟» فرمود: «جهاد با نفس.»[5]
دوستان ما در طول هشت سال دفاع مقدس، امتحان خوبى پس دادند؛ برخى شهید شده، برخى باقى ماندند. دوستان شهید ما تا به حال بارها و بارها به یارى ما آمدهاند. این که مسجد از دست بعضىها نجات پیدا کرد، کمک کوچک شهیدان بود. دست آنها براى یارى تک تک شما که در این مسجد جمع مىشوید باز است و آنان، هم بهره مىگیرند و هم بهره مىرسانند. کسانى هم که ماندند باید بدانند جهاد اکبر بر آنها باقى است و نباید آن را فراموش کنند! امتحانى که در آن زمان دادند، باید همچنان ادامه داشته باشد. دفاع مقدس، محدود به یک هفته نیست؛ همیشه باید در حال دفاع از دین و احکام دین و روحمان باشیم!
به هر حال غرض خلقت آدم، ظهور اسماء و صفات پروردگار است؛ گاه در بین میلیاردها بشر، فقط یک یا چند نفر انگشتشمار به این هدف دست پیدا مىکنند، همان چند نفر کافى است.
خداى تعالى براى عطا کردن، هیچ محدودیتى ندارد، لکن این مقام ارزان نیست؛ راههاى پر پیچ و خم و امتحانات سخت در پیش رو است. هر کس به مقدار ایمان و طمعى که در نعمتهاى آخرت دارد، باید امتحان شود؛ کسى که بهشت کوچکى مىخواهد، باید به اندازه خود امتحان شود؛ کسى هم که بهشتى به اندازه آسمانها و زمین مىخواهد، باید به همان اندازه امتحان شود؛ اگر هم کسى طالب بالاتر از بهشت است و مىخواهد ولىّ خدا شود و کارهاى خدایى کند، باید خود را آماده امتحانات سختتر کند!
پیامبر گرامى اسلام آن قدر در کوره امتحانات، از مردم آزار و اذیت دید که فرمود: «مَا أُوذِىَ نَبِىٍّ مِثلِ مَا أوذیتُ» (هیچ پیامبرى مانند من اذیت نشد). مولا على علیه السلام، شخص دوم عالم خلق، بیست و پنج سال استخوان در گلو و خار در چشم داشت. امام حسن و امام حسین و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام نیز هر کدام آزمایشهاى سختى را پشت سر گذاشتند. این روال امتحان، تا مؤمنان سطح پایین ادامه دارد.
از اسباب امتحان پروردگار، متاع زندگانى دنیاست؛ یعنى بعضى افراد رزق وسیع دارند و به هر چه دست مىزنند طلا مىشود، امّا بعضى دیگر هر کار مىکنند، به خاکستر مىنشینند؛ بعضى هیچ تلاشى نمىکنند و مقام و ریاست به سویشان مىآید، امّا برخى دیگر هر چه دست و پا مىزنند، بیشتر درجا مىزنند؛ یکى از همه چیز پرهیز مىکند و همیشه بیمار است، یکى دیگر همه چیز مىخورد و سالم و سرحال است. اینها همه امتحانات الهى است. آن که صاحب ثروت است، اگر مال خود را در راه خدا خرج کند، امتحان خوبى پس داده، ولى اگر آن را روى هم بگذارد و حقوق واجب و مستحبى را که بر عهده دارد نپردازد، در واقع ثروت چون طوق آتش در همین عالم برگردنش افتاده و خود متوجّه نیست. همین امروز آلودهى جیفه مردار است و نمىفهمد.
براى شخص فقیر، نداشتن دنیا امتحان است؛ آیا بر این حال صبر مىکند و شکرگزار است یا همیشه حسرت دنیا و کینهى ثروتمندان را در دل دارد؟
بیمارى امتحان خوبى است براى انسان صبور همچنان که سلامتى، محک سنجش شکرگزارى پروردگار و توجّه به نعمتهاى او است. شکر در سلامت و صبر بر بیمارى، موجب آمرزش گناهان و بالا رفتن درجات است.
امتحان صاحب منصبان، دستگیرى از زیردستان و فریادرسى از مظلومان است و براى زیردستان، شکر گزارى، چشمپوشى از مناصب دنیوى و چشم دوختن به مقامات عالى معنوى، موفقیّت در امتحان است.
قبولى امتحان علما، مشروط به تواضع در برابر مردم و توجّه و اقرار به جهل در برابر خداى تعالى و معصومین علیهم السلام است. براى مردم عامى نیز خواستن از پروردگار، حرکت به سوى او است.
دفع یک شبهه
شخصى پرسید: عدالت خدا کجاست؟ چرا من که همهى نمازهایم را سر وقت مىخوانم؛ دعا مىکنم و از گناه دورى مىکنم، همیشه فقیر و گرفتار هستم، ولى آنها که نه اهل نماز و دعایند و نه از حرام پرهیز مىکنند، وضعشان خوب است؟
پاسخ این است که اولا شما نماز مىخوانید و روزه مىگیرید براى دنیا یا آخرت؟ عبادت و تقوا باید در جهت بندگى خدا باشد، نه وسیله کسب دنیا. کسى که مىخواهد بنده خدا شود، باید در مدّت جوانى، خود را بسازد. عمر که از چهل سال و پنجاه سال گذشت، ساختنى در کار نیست و آدمى از حاصل جوانى خود بهره مىگیرد.
بنده خدا شدن، به پولدار بودن نیست؛ پول و ثروت، براى مؤمن گرفتارى در پى دارد و براى فاسق، آتشى است که در حلقومش مىریزند؛
(وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لاِنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا اِثْمآ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ )
«آنها که کافر شدند گمان نکنند اگر به آنها مهلت دادیم، به سود آنهاست. آنها را مهلت مىدهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و عذابى خوارکننده در انتظارشان است.»
عدالت خداى تعالى اقتضا مىکند که هر کس کار خوبى کرد جزاى خوب ببیند، لکن اگر در همین دنیا پاداش خود را بگیرد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. آیا جزاى نماز و روزه خالصانه مؤمن، پول است؟ پاداش تقوا، متاع چند روزه دنیاست یا بهشت ابد؟
خداى تعالى رزق و روزى مؤمن و کافر را بر عهده گرفته است؛ برخى کم و برخى زیاد، ولى جزاى ایمان این نیست. بدن خاک مىشود و این روح است که باقى مىماند.
گاهى هم دنیا، پاداش کارهاى نیک افراد فاسق و کافر است تا در آخرت چیزى طلبکار نباشند یا کیفر کار ناپسندشان است تا بر شقاوت و بیچارگیشان بیفزاید.
ناراحتىها، براى شخص مؤمن موجب آمرزش گناهان، توجّه به اشتباهات و از همه مهمتر، یادآورى خداى تعالى است. به راستى اگر انسان کمى فکر کند، مىفهمد که همه چیز عالم سر جاى خودش است؛ هیچ کم و زیادى نیست.
حضرت آیت الله العظمى نجابت همهى عمر خود را صرف مبارزه با نفس کرد و شدت همت ایشان در این راه، بسیار تعجبانگیز بود.