سوره اعراف آیه ۱۶۱ و ۱۶۲ | جلسه ۸۳
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۶۱ و ۱۶۲ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۶/۰۸ | جلسه ۸۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
وَ اِذْ قیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ وَ قُولُوا حِطَّهٌ وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّدآ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطیئاتِکُمْ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ(161)
و (یادآور) هنگامى که به آنان گفته شد در این شهر (بیت المقدس) سکونت گزینید و از هر جاى آن خواستید بخورید و بگویید: «خدایا گناهان ما را بریز!» و در حال سجده از در وارد شوید تا گناهان شما را بیامرزم. پاداش نیکوکاران را بیشتر خواهم کرد.
فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلا غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِجْزآ مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظْلِمُونَ(162)
امّا ستمکاران آنها سخنى غیر از آنچه به آنها گفته شد، جایگزین کردند. ما نیز بخاطر ستمى که مىکردند، عذابى از آسمان بر آنان فرو فرستادیم.
وَ اِذْ قیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هذِهِ الْقَرْیَهَ وَ کُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ؛ خداى تعالى در این آیه و آیه بعد به یکى دیگر از خطاهاى بنى اسرائیل اشاره مىکند. شبیه این آیات در سوره بقره نیز با کمى اختلاف آمده است که علّت اختلاف، بیان اشارات خاصى در هر یک از آنهاست. در سوره بقره چنین مىفرماید :
(وَ اِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ القَرْیَهَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدآ وَ ادْخُلُوا البابَ سُجَّدآ وَ قُولُوا حِطَّهٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزیدُ المُحْسِنینَ فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا قَوْلا غَیْرَ الَّذی قیلَ لَهُمْ فَأنْزَلْنا عَلَى الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزآ مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ )
«و هنگامى که گفتیم: در این شهر (بیت المقدّس) وارد شوید و از نعمتهاى آن هر چه خواستید فراوان بخورید و با فروتنى از در وارد شوید و بگویید: «خدایا گناهان ما را بریز» تا از گناهان شما درگذریم و بر پاداش نیکوکاران خواهیم افزود. پس ستمکاران سخنى غیر از آنچه به آنان گفته شده بود جایگزین کردند. پس بخاطر نافرمانىشان عذابى از آسمان بر ستمکاران فرو فرستادیم.»
بیت المقدس، سرزمین حاصلخیزى بود و تنوع گیاهى فراوانى داشت. خداى تعالى یهودیان را در آنجا ساکن گرداند و انواع خوراکىهاى آن را برایشان مباح ساخت، در عین حال دستور داد در حال سجده و با خضوع وارد شوند و بگویند: «حطّه» یعنى «گناهان ما را بریز!» امّا برخى از یهودیان سرکش عبارت را تغییر داده، گفتند: «حنطه» یعنى گندم. علاوه بر این نه تنها سجده نکردند، بلکه سر خود را هم به نشانهى خضوع کمى پایین نیاوردند. در واقع هم از فرمان خدا سرپیچى کردند و هم آن را به استهزاء گرفتند.
آموزه آیه
خداى تعالى در سوره بقره مىفرماید:
(وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ )
«و به خانهها از درهاى آن وارد شوید و از خدا پروا کنید، شاید رستگار شوید!»
مطابق روایات و تفاسیر معتبر، باب ورود به احکام و معارف الهى، ائمه اطهار علیهم السلام هستند. اگر کسى از راه امام معصوم بر خداى تعالى وارد شود، از در وارد شده است.
ورود در شهر ولایت ائمه اطهار علیهم السلام باید دائمى باشد؛ برخى افراد ساکن همیشگى این شهر و «منّا اهل البیت» هستند. این عده اندک، به جدّ از خدا خواستند و خداوند قبولشان فرمود. برخى دیگر، دوستى حضرات را در دل دارند، لکن ورودشان بر ایشان همیشگى نیست بلکه گاه وارد و گاه خارج مىشوند؛ نماز با توجهى مىخوانند؛ در مجالس اهل بیت شرکت و حالات ایشان را مطالعه مىکنند؛ قرآن را با دقت مىخوانند و در معانى و تفاسیر آن تأمل مىکنند و در نتیجه حال خوبى یافته، به کیف روحانى مىرسند؛ خیالاتشان کم و خستگىشان برطرف مىشود، امّا این یک «حال» است و براى همیشه باقى نمىماند؛ چراکه خیالات و غفلتها و گاهى نیز گناهان، موجب خروج از این شهر مىشود. در هر ورود، چون متوجّه خداوند مىشوند، حال خضوع و خشوع در قلبشان پدید مىآید و به اندازه طلب و ظرفیتى که دارند، از رزق و روزى معنوى اهل بیت بهرهمند مىشوند.
برخى هر چه نور نصیبشان مىشود، پر نمىشوند و بیشتر مىخواهند، امّا برخى دیگر زود خسته مىشوند. این افراد به اذن الله و از برکت شفاعت اهل بیت، گناهانشان بخشیده مىشود و وارد بهشت مىشوند؛ از ابتداى مرگ، حضرات معصومین به یاریشان مىآیند و کمکشان مىکنند.
برخى دیگر از مسلمانان اعتنایى به ائمه اطهار علیهم السلام نداشته، نه تنها منکر فضائل و صفات الهى ایشان هستند، بلکه در صورت شنیدن، مسخره مىکنند و نسبت کفر و شرک به دوستان ایشان مىدهند. با آنکه مىگویند اهل بیت را دوست مىدارند، ولایتشان را انکار مىکنند؛ منکر علم غیب و مقام شفاعت ایشان هستند و زیارت قبور مطهرشان را شرک مىدانند. اینان آنچه را خداوند درباره اهل بیت فرموده، طبق هواى نفس خود تغییر دادهاند و عذابى سخت در انتظارشان است؛ چراکه به خود و دیگران ظلم کردند.
روایات فراوانى وارد شده درباره عذابهاى کسانى که از ولایت اهل بیت بیرون هستند و از اطاعتشان سرباز زدهاند، مگر آنان که ساده و مستضعف باشند.
سَنَزیدُ الْمُحْسِنین؛ بهترین احسانى که هر کس مىتواند به خود کند، این است که از حق تجاوز نکند. هر چه انسان انجام دهد، به خود او برمىگردد؛
هر چه کنى به خود کنى گر همه نیک و بد کنى
هر خوبى و دعوت به خوبى که انسان انجام مىدهد، ابتدا خود را استقامت مىدهد و سپس دیگران را به سوى خداى تعالى مىکشاند.
بعد از پیروزى انقلاب اسلامى، رفت و آمد محضر آیت الله العظمى نجابت زیاد شد و هر روز تعدادى خدمت ایشان مىرسیدند و مدّتى مىنشستند و مىرفتند. برخى افراد وقتى مىآمدند، دیگر نمىخواستند بروند. علّت این امر آن بود که علماى عامل و خداترس که وارد بر اهل بیت شدهاند، خصوصیت امام معصوم و پیامبر را دارند.
حمران بن اعین نزد امام باقر علیه السلام آمد و سوالاتى پرسید. وقتى خواست بیرون رود، گفت: ما هنگامى که خدمت شما مىرسیم، دلمان نرم و قلبمان از دنیا منقطع مىشود و مال دنیا در نظرمان خوار مىگردد، ولى بعد از این که از محضر شما بیرون مىرویم و وارد بازار کسب و کار مىگردیم و با مردم محشور مىشویم، بار دیگر دلهایمان متوجّه دنیا شده، محبّت دنیا در دلمان جاى خود را باز مىکند و بار دیگر به کارهاى دنیایى مشغول مىشویم.
امام علیه السلام فرمود: همهى اینها به دل مربوط مىشود؛ گاهى کارها بر آن مشکل مىگردد و گاهى آسان. سپس فرمود: اصحاب رسول خدا صلّى الله علیه و آله گفتند: یا رسول الله! ما از نفاق مىترسیم.
رسول خدا فرمود: چرا از نفاق واهمه دارید؟
گفتند: هنگامى که در محضر شما هستیم و ما را موعظه و نصیحت مىفرمایید، ما مىترسیم و دنیا را فراموش مىکنیم و دنبال آن نمىرویم؛ مثل این که آخرت را مشاهده مىکنیم و بهشت و دوزخ را مىنگریم، امّا وقتى به خانههاى خود مىرویم و اولاد و عیال و زنان و کودکان و مال و منال را مشاهده مىکنیم، همهى اینها فراموش مىشود و نزدیک است افکار ما دگرگون شود و مانند این است که ما هرگز این سخنان را نشنیدهایم، مىترسیم این نفاق باشد.
رسول اکرم صلّى الله علیه و آله فرمود: نه! اینها از وسوسههاى شیطان است که در نظر دارد شما را بفریبد و به دنیا راغب گرداند. به خداوند سوگند اگر به همان حالى که در نزد من هستید، ادامه دهید و فریب شیطان را نخورید، فرشتگان با شما مصافحه خواهند کرد و روى آب حرکت خواهید نمود.
پیامبر و امام از ماده بیرون رفته، از خیالات خالى هستند و افکار مادّى ندارند. ایشان طورى در یاد خدا قرار گرفتهاند که مسائل پیرامونى بر آنان تأثیر نمىگذارد و گیر دنیا و اشخاص نیستند، همچنان که خداى تعالى محل عوارض قرار نمىگیرد و احدى نمىتواند بر او تأثیر بگذارد.
اولیاى خدا چون حال روحانى برایشان دائمى و ثابت است، وقتى اشخاص صاف و صادق در محضرشان مىآیند، تحت تأثیر قرار مىگیرند؛ یعنى آنان را از خیالاتى که در آن گیر افتادهاند، بیرون مىکشند.
خیالات انسان را اذیت مىکنند و نمىگذارند چند دقیقهاى آزاد باشد و نمازى کاملا با حضور قلب و حواس جمع بخواند. همنشینى با ائمه و اولیا، شخص را بطور کامل از خیالات آزاد و راحت مىکند؛ گویى در بهشت است. توسّل به ائمه اطهار علیهم السلام هم همین اثر را دارد. انجام واجبات، مخصوصآ نماز هم همین طور است.