![سوره اعراف آیه ۱۵۹ و ۱۶۰ | جلسه ۸۱ 1 سوره اعراف](https://dastgheibqoba.info/wp-content/uploads/2016/01/تفسیر-سوره-اعراف-صوتی.jpg)
سوره اعراف آیه ۱۵۹ و ۱۶۰ | جلسه ۸۱
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۵۹و ۱۶۰ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۶/۰۱ | جلسه ۸۱ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (159)
و از میان قوم موسى گروهى هستند که به حق هدایت مىکنند و به حق حکم مىکنند.
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أسْباطآ أُمَمآ وَ أوْحَیْنا اِلى مُوسى اِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْنآ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ وَ أنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (160)
و آنان را به دوازده طایفه که هریک امّتى بودند تقسیم کردیم و به موسى هنگامى که قومش از او آب خواستند، وحى کردیم که عصاى خود را بر سنگ بزن! پس دوازده چشمه از آن جوشید بطورى که هر طایفه چشمه خود را مىشناخت و ابر را سایبان آنان قرار دادیم و مَنّ و سَلوى (ترنجبین و مرغ بریان) برایشان فرو فرستادیم و گفتیم: از پاکیزههایى که روزى شما کردیم بخورید! آنان به ما ستم نکردند بلکه بر خویش ستم مىنمودند.
بعد از بیان آیاتى درباره عهدشکنى و سرکشى بنى اسرائیل، در اینجا خداى تعالى به گروهى از قوم موسى اشاره مىکند که تابع حق بوده، بدان هدایت مىکردند. این گروه، گرچه کم بودند، اجرى بزرگ نزد پروردگار یکتا داشتند.
در این که منظور از این گروه چه کسانى هستند، در میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد؛ علاوه بر قول مذکور، برخى معتقدند این گروه، یهودیانى هستند که همان ابتداى اسلام به پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله ایمان آوردند. اقوال ضعیف دیگرى نیز وجود دارد که «المیزان» به آنها اشاره کرده است.
خداى تعالى در سوره آل عمران درباره این گروه چنین مىفرماید :
(لَیْسُوا سَواءً مِنْ أهْلِ الْکِتابِ أُمَّهٌ قائِمَهٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُون )
«آنان یکسان نیستند؛ گروهى از اهل کتاب بر مىخیزند و آیات خدا را در ساعات شب تلاوت مىکنند و به سجده مىروند.»
«المیزان» معتقد است شاید منظور از آنان، انبیاى بنى اسرائیل یا اوصیاى آنها باشد، على الخصوص که فرمود: «یَهْدُونَ بِالْحَقِّ» (مردم را به سوى حق هدایت مىکنند) لکن چنین حصرى چندان ضرورى نیست؛ چراکه همواره در همهى امّتها، مؤمنانى بودهاند که مردم را متوجّه خدا کرده، رفتار عادلانه و مطابق حق داشتند.
در امّت اسلام، غیر از پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام که نخستین و کاملترین مصداق آیهاند، همواره علماى بزرگى از گذشته تا کنون بودهاند که جان خود را براى مذهب حق و دین مبین اسلام گذاشتند و در این راه به شهادت رسیدند.
خداى تعالى در سوره بقره مىفرماید :
(وَ اِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْنآ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الاْرْضِ مُفْسِدینَ )
«و هنگامى که موسى براى قومش آب طلبید، گفتیم: عصایت را بر این سنگ بزن! پس دوازده چشمه از آن جوشید. هر گروه آبشخور خود را مىشناخت. از رزق خدا بخورید و بیاشامید و فسادگرانه در زمین سرکشى نکنید.»
وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أسْباطآ أُمَمآ؛ حضرت موسى به دستور پروردگار، بنى اسرائیل را به دوازده گروه تقسیم کرد؛ لذا فرمود «قَطَّعْنا» یعنى ما آنها را گروه گروه کردیم. «اسباط» جمع «سبط» به معناى فرزندزادگان است.
جناب ابراهیم دو فرزند داشت؛ اسماعیل و اسحاق. اسماعیل به همراه مادرش، هاجر ساکن مکه شد و از نسل او، پیامبر خاتم، حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله به وجود آمد. هر گروه از فرزندزادگان اسماعیل را قبیله مىنامند.
خداوند به جناب اسحاق، یعقوب را داد و یعقوب که نام دیگرش «اسرائیل» بود صاحب دوازده فرزند شد که آنها را «بنى اسرائیل» مىخواندند. پیامبران بسیارى از بنى اسرائیل مبعوث شدند؛ از جمله حضرت عیسى و موسى. در زمان حضرت موسى جمعیت بنى اسرائیل بیش از ششصد هزار نفر بود و او به دستور خداوند آنان را به دوازده گروه تقسیم کرد که هر گروه را «سبط» مىخواندند و هر سبط به یکى از فرزندان یعقوب مىرسید.
اداره کردن این اسباط براى حضرت موسى آسانتر بود تا یک جمعیت واحد چند صد هزار نفرى. خداى تعالى به بنى اسرائیل فرمان داد به فلسطین روند و با قوم ستمگرى که در آنجا بودند بجنگند و آن سرزمین را تصاحب کنند، ولى آنها تمرد کرده، گفتند : تو و پروردگارت به جنگ آنها بروید، ما همین جا مىنشینیم.
به خاطر این نافرمانى، چهل سال در بیابان سرگردان شدند به طورى که صبح تا شام مسیرى را طى مىکردند و وقتى صبح فردا از خواب برمىخواستند، در همان جاى اول بودند. در این مدّت خداوند روزى آنها را از آسمان مىفرستاد. وقتى تقاضاى آب کردند، جناب موسى عصاى خود را بر سنگى زد و دوازده چشمه از آن جوشید که هر چشمه مخصوص یکى از اسباط بود.
با توجّه به این که در این آیه مىفرماید: «فَانْبَجَسَتْ» و در سوره بقره مىفرماید «فَانْفَجَرَتْ» شاید این گونه بوده که آب هر چشمه در موقع لزوم به صورت انفجارى زیاد مىشد و هر گاه لازم نبود، با شدت کمترى جارى مىشد.
وجه تشابه
شیعیان نیز دوازده امام معصوم دارند که هر کدام، مظهر کامل اسما و صفات پروردگارند؛ یعنى هر خاصیتى که در هر یک از هزار و یک اسم پروردگار است، در ایشان وجود دارد، لکن هر امام، یک نوع ظهورى داشت؛ به عنوان مثال ظهور علم در امیرالمؤمنین بیش از سایر ائمه بود؛ لذا فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أن تَفقِدونِی» و نیز فرمود : بعد از من هر کس چنین ادعایى کند، دروغ مىگوید و رسوا مىشود.
حضرات معصومین علیهم السلام چشمههایى هستند که پیامبر اکرم به اذن الله براى امّت جارى کرد، امّا فقط برخى از مسلمانها قدر آنان را شناخته، از نور وجودشان استفاده مىکنند. در میان شیعیان نیز هر کس عنایت خاص حضرات معصومین شامل حالش شود، به اندازه خود تبدیل به چشمهاى جوشان مىشود.
وَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ وَ أنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى؛ خداى تعالى به رحمت گسترده خویش، در آن صحراى سوزان، ابر را سایبان بنى اسرائیل کرد تا از گزند گرما در امان باشند. علاوه بر این از آسمان، ترنجبین و مرغ بریان برایشان نازل مىکرد تا بخورند و از گرسنگى نمیرند، لکن پس از مدّتى گفتند: چرا باید همیشه یک نوع غذا بخوریم؟ ما حبوبات و غذاهاى دیگر هم مىخواهیم.
(وَ اِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمّا تُنْبِتُ الاْرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذی هُوَ أدْنى بِالَّذی هُوَ خَیْرٌ )
«و هنگامى که گفتید: اى موسى! ما به یک غذا صبر نمىکنیم؛ پس از خدایت بخواه آنچه از زمین مىروید، از سبزى و خیار و سیر و عدس و پیازش براى ما برویاند. موسى گفت: آیا مىخواهید آنچه را که پستتر است، جایگزین چیز بهتر کنید؟»
کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ؛ خداى تعالى على رغم نافرمانى قوم موسى به آنها غذاهاى نیکو داد و فرمود از این روزى پاکیزه که نصیبتان کردیم، بخورید! بىشک اگر شکرگزارى و فرمانبردارى مىکردند، خداوند راه را نشانشان مىداد و مجبور نبودند سالها در بیابان سرگردان بمانند.
وجود مقدس امام معصوم، در واقع ابر رحمت پروردگار است. وقتى خود را زیر سایهى امام مىدانیم، بدین معناست که در بلاهاى فردى و اجتماعى و گرفتارىهاى زندگى، به ایشان پناه مىبریم و در سایه هدایت ایشان از گمراهى و انحراف در امان مىمانیم، آن هم در این دنیاى پر آشوب که در هر گوشهى آن مردم به خرافات و کثافاتى آلودهاند؛ برخى در سرگردانى تحیر بسر مىبرند و راه به چشمههاى هدایت نمىیابند؛ برخى دیگر در دریاى گناهان بزرگ فردى و اجتماعى غرق شدهاند.
زرق و برق ظاهرى که در جهان متمدن و قانونمند غرب دیده مىشود، هرگز نمىتواند پاسخگوى نیازهاى درونى انسان باشد و خود آنها هم مىفهمند که روح و قلبشان نیازمند چیزهاى دیگرى غیر از این پیشرفتهاى علمى است.
این یک واقعیت است که فطرت انسان به سوى خداست و نیاز به خداپرستى را در هر شرایطى احساس مىکند، حتّى با وجود کاملترین رفاه و بهترین امکانات مادّى. شیعیان از برکت ائمه اطهار علیهم السلام اگر در محیط بیرونى، سختىهایى دارند، اسیر این فشارهاى درونى نیستند. بىشک اگر در میان شعیان، احکام اسلام به درستى پیاده مىشد، وضع زندگى مردم به مراتب بهتر از این بود و برکات ظاهرى و باطنى بر آنان سرازیر مىشد.
وقتى شخص مؤمن با وجود همهى گرفتارىهاى زندگى روبه خدا مىآورد، کاملا احساس آرامش و راحتى مىکند و فرح دیگرى در خود مىیابد. هر کس در وجدان خود این را احساس مىکند که اگر اندکى به خدایى که همراه او است، متوجّه شود و به او نظر کند، مشکلاتش حل مىشود؛ یعنى فهم همراهى خدا، به انسان امید مىدهد.
هیچ کس نمىتواند منکر وجود خدا یا منکر همراهى او شود، اگر کسى چنین بگوید، ابتدا باید منکر وجود خود شود، چون به هر حال باید وجود خود را از جایى گرفته باشد، اگر منبع لایزال واجب الوجود نباشد، امکان وجود براى هیچ ممکن الوجودى نیست.
آثار وجود خداى تعالى تمام این عالم را پر کرده است، لکن چگونگى ارتباط او با موجودات چیزى نیست که به سادگى فهمیده شود؛ باید کمى بیشتر بندگى خدا کرد تا همراهى او را فهمید، لکن تا حصول فهم، صرف اعتقاد به این مطلب کافى است، علاوه بر این که هر کس تجربیاتى از همراهى خدا را در زندگى خود دارد؛ هر کجا گرفتار شده و حتّى با آهى او را خوانده، خداوند دستش را گرفته و گرهگشایى کرده است.
کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ؛ «رزق» منحصر به خوردنىها نیست؛ رزق و روزى طیب واقعى، بهرههاى معنوى و توجّه به خداى تعالى است که خود او نصیب مؤمنان و دوستانش مىکند؛ نماز، روزه، قرآن، ذکر خدا و… همه رزقهاى معنوى هستند.