روز عاشورا محرم ۱۴۴۵ – ۱۴۰۲ | حجت الاسلام والمسلمین انصاری
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
روز عاشورا محرم ۱۴۴۵ – ۱۴۰۲ | جمعه ۱۴۰۲/۵/۶ | حجت الاسلام والمسلمین انصاری
«عَظَّمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ علیهالسلام وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلّیاللّهعلیهوآله»
خدا اجرمان بدهد بهخاطر مصیبت امام حسین علیهالسلام و ما را از خونخواهان او در رکاب فرزندش حضرت مهدی عجّلاللّهتعالیفرجه قرار بدهد.
امام صادق علیهالسلام فرمودند اینطور به هم تسلیت بگویید.
به حسنخلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
امروز عاشوراست. همان طور که از آقا امام سجاد علیهالسلام روایت شده «صبّحت الخیل» یعنی صبح هجوم آوردند تا از امام علیهالسلام یا بیعت بگیرند یا ایشان و اصحابشان را به شهادت برسانند.
دیروز عصر خواستند هجوم بیاورند که آن حضرت دیشب را مهلت گرفتند.
«لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَهَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاهَ لَهُ وَ تِلَاوَهَ کِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَارَ»
خدا میداند که من عاشق نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفارم.
صبح دوباره لشکر هجوم آورد، چون ضربالاجل تمام شده بود.
آقا اباعبداللّه علیهالسلام فرمودند:
«أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُ لَکُمْ عَلَیَّ»
ای مردم، سخنم را بشنوید و عجله نکنید تا شما را موعظه کنم به آن حقی که از شما برعهدۀ من است.»
اگر ما هیچچیز از امام حسین علیهالسلام نداشتیم، جز همین یک جمله که در برابر دشمن برای ما کافی بود.
بسیاری از سردمداران لشکر دشمن همانهایند که نامه نوشتند و بیعت کردند و با التماس و قسم حضرت را به اینجا کشاندند، امّا بعد سفیرشان را به شهادت رساندند و به تعبیر خود امام حسین علیهالسلام:
«فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِیَنْصُرُونَّا ثُمَ عَدَوْا عَلَیْنَا فَقَتَلُونَا»
ما را فراخواندند و دعوت کردند تا یاریمان کنند، امّا دقیقاً برعکس، نه اینکه دست از یاری ما کشیدند، به ما تعدی کردند و هجوم آوردند. بیتعارف و شوخی، بهطور جدی با ما جنگیدند.
آب را هم چند روز است که بستهاند و جسارتهایی میکنند که زبان از گفتنش شرم دارد.
در این حال میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِی…»
این شنیدن و گوش فرادادن خیلی مهم است. قرآن کریم از قول اهل دوزخ میفرماید:
«وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیر»
اگر گوش داده بودیم و تعقل کرده بودیم، جایگاهمان اینجا نبود!
«آدمی فربه شود از راه گوش»
«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»
«آنان که کلام را میشنوند و از بهترینِ آن پیروی میکنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها صاحب عقلاند.»
همین سخن امام حسین علیهالسلام معجزه است و نشان میدهد آن حضرت از چه شخصیت بزرگی برخوردار است که هرچه نامراد و خلاف توقع از دشمن میبیند، دست از خیرخواهی آنها برنمیدارد.
چنین چیزی هیچ کجای تاریخ نیست، جز در روش و منش اولیاء خدا و کسانی که به امام حسین و امیرالمؤمنین علیهماالسلام متصل باشند.
همین چند دقیقه قبل جسارتی کردند و گفتند: ای حسین، پشت خیمههایت آتش روشن کردی و زودتر به سراغ آتش رفتی!
این جمله را به هر مصلح اجتماعی بگویید چه جوابی میدهد؟
مسلم بن عوسجه میخواست شمر را بکشد، فرمود: نه «انی لَاُکرِهُ اَن اَبْدَءهم» من مجاز نیستم شروع کننده باشم.
«لَاُکرِهُ» به این معنا نیست که خوشم نمیآید. این سخن معصوم دلالت بر حرمت دارد.
امام حسین علیهالسلام فرزند آن پدری است که راضی نشد به هر قیمتی کار را تمام کند. وقتی عمرو بن عاص ملعون در منگنه قرار گرفته بود و چارهای ندید جز اینکه لخت شود، همین که لخت شد، مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام برگشت.
در گیرودار جنگ و در آن تعقیب و گریز، اگر یک ضربۀ شمشیر زده بود، کار تمام بود، امّا حاضر نیست این خلاف شرع را انجام دهد. نمیخواهد بهوسیلۀ حرام به هدف مقدس برسد.
در کربلا شمر معلون این جسارت را کرد، مسلم بن عوسجه میگوید یک عمر دنبال این بودم چنین فرصتی دست دهد، بهانه هم بود؛ به امام حسین علیهالسلام توهین کرده، واجب القتل است، ولی امام میفرماید: نه!
در این وضعیت آن حضرت میفرماید: گوش دهید تا شما را موعظه کنم، بهخاطر حقی که برعهدۀ من دارید.
اگر پولی دست ما باشد و بگویند به فلانی بده، اگر آن شخص موقع رد امانت، حرف درشتی بزند یا برخورد تندی کند، آیا حاضریم این پولی که امانت دست ماست و حق اوست بر گردن ما، به او بدهیم؟
فرمایشات آن حضرت و استدلالهایی که فرمودند، بماند.
اینکه خود را وامدار و مدیون دشمن میداند، بهخاطر این است که خدا از عالم تعهد گرفته که به جاهل تعلیم دهد آنچه را نمیداند.
عالم مدیون است که بگوید. رضوان خدا به شهید آیتاللّه دستغیب میفرمود: خداوند هفتاد گناه از جاهل میبخشد که یکی از آنها را از عالم نمیبخشد؛ چون او نمیداند.
از حضرت زهرا سلاماللهعلیها نقل است که فرمود: «بُنَیَ ما عرفوک» مگر تو را نشناختند که کشتند؟
جرمشان این بود که شناختند.
بعد فرمود: اگر انصاف دادید که هیچ، اگر انصاف ندادید، دو آیۀ حماسی از قرآن خواند که یعنی از سر ترس حرف نمیزنم که تحتتأثیر قرار بگیرید و مرا نکشید، میخواهم حق را به شما برسانم.
این دو آیه، یکی از قول حضرت نوح است به قوم خود و دیگری سخن رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله به مشرکان است.
«ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»
«إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ»
داد مستانِ شقاوت را خبر
کاینک آمد آن حریف دربدر
نک نمایید آید آنچ از دستتان
میرود فرصت بنازم شستتان
خلاصۀ خطبۀ امام این است که من چه گناهی کردهام؟ آیا بدعتی در دین آوردم؛ حرامی را حلال یا حلالی را حرام کردم؛ کسی را کشتم؛ به کسی زخمی زدم؟
مگر نشنیدید پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله فرمود: این دو (امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) امام هستند «سبطا هذه الامه و سیدا شباب اهل الجنه» هستند؟
مگر خودتان دعوتم نکردید؟
یک جمله جواب دادند: «بغضاً منا لابیک» از سر دشمنی و کینۀ پدرت امیرالمؤمنین علیهالسلام. «من که معصومترم از همه مظلومترم».
السلام علیک یا اباعبداللّه